ابزار وبلاگ

مذهبی شهرستان بجنورد - شهرستان بجنورد

http://mehrangoli64.ParsiBlog.com
 
لینک های مفید
Online User

روزى حضرت فاطمه بنت اسد مادر على علیه السلام با عده اى از زنان قریش نشسته بود . در این حال پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) با چهره نورانى خود ظاهر شدند در حالى که یکى از کاهنان پشت سر آن حضرت مى آمد و آن حضرت را زیر نظر داشت و به دقت او را نگاه مى کرد. وقتى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) نزد آن زنان رسیدند کاهن از آنان درباره حضرت پرسید. آنان گفتند: این محمد است ، صاحب شرف عظیم و فضیلت شامخ ، کاهن آنچه از منزلت حضرت مى دانست به آنان گفت و درباره آینده آن حضرت و پیامبریش و مقام بلندى که به آن دست خواهد یافت به آنان بشارت داد سپس اضافه کرد: در بین شما آن بانویى که پیامبر را در کودکى پرستارى کرده است بزودى همین پیامبر فرزند این زن را پرستارى مى کند که هر دو از یک ریشه اند . او را به اسرار و صحبت خود مخصوص مى گرداند و یگانگى و برادرى خود را با او قرار مى دهد.

فاطمه بنت اسد به کاهن گفت : منم آنکه از او نگهدارى کرده ام . من همسر عموى او هستم که به آینده او امید دارد و منتظر است ، کاهن گفت : اگر راست مى گویى بزودى پسرى عالم و مطیع پروردگار و عالی مقام به دنیا مى آورى که نام او سه حرف است . او در همه امورش پیرو این پیامبر است و در همه امور کوچک و بزرگ او را یارى مى کند ، پریشانى ها را از او مى زداید و ... پسر تو که جانشین اوست پیامبر را بعد از رحلتش در حجره اش دفن مى کند .

فاطمه بنت اسد مى گوید: آن روز درباره سخن آن کاهن فکر کردم و شب همان طور در خواب چنین دیدم : که کوههاى شام به حرکت درآمده و پیش مى آمدند در حالى که پوششى از آهن بر روى آنها بود و از داخل آنها صداى وحشتناکى برمى خاست . کوههاى مکه نیز به حرکت درآمده و به استقبال آنها رفتند و با همان صداى وحشتناک جوابشان را دادند. منظره وحشت آورى بود و آن کوهها مانند شتر رم کرده و در هیجان بودند. کوه ابوقبیس مانند اسب به حرکت درآمده بود و قطعات آن از راست و چپش مى افتاد و مردم آنها را جمع مى کردند. من نیز همراه مردم به جمع کردن پرداختم و چهار شمشیر و یک کلاه خود آهنین طلاکوب شده برداشتم . همین که وارد مکه شدم یکى از آن شمشیرها در آب افتاد و به قعر آن رسید و سپس به آسمان بالا رفت . دومى آن هم مستقیم به آسمان رفت و سومى به زمین افتاد و شکست و چهارمى از غلاف بیرون کشیده و در دست من ماند. من آن را بدست گرفته و مى چرخاندم که ناگاه آن شمشیر به بچه شیرى تبدیل شد و سپس به شیر مهیبى مبدل گردید و از دست من خارج شد و به سوى کوهها به راه افتاد و همچنان پستى و بلندى هاى آن را در مى نوردید. در آن حال مردم از او مى ترسیدند و از او حذر مى کردند که ناگهان محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) آمد و دست در گردن او انداخت و مانند آهوى مهربان با او همراه شد .

آنگاه من از خواب بیدار شدم در حالى که مرا لرزه گرفته بود و به وحشت افتاده بودم . در پى تعبیرکنندگان خواب خود رفتم تا آنکه یکى از آنها خواب مرا ، به من خبر داد . او در تعبیر چنین گفت  : تو چهار فرزند پسر و بعد از آنها دخترى بدنیا مى آورى . یکى از پسران تو غرق مى شود و دیگرى در جنگ کشته مى شود و آن دیگر مى میرد و نسل او باقى مى ماند ولى چهارمى آنها امام مردم مى شود . او صاحب شمشیر و حقیقت است ، او صاحب فضیلت و مقام والا است ، او پیامبر مبعوث شده را به بهترین وجهى اطاعت مى کند.

فاطمه بنت اسد مى گوید: این رؤیا همچنان در ذهن من بود تا خداوند سه پسر به من عطا کرد : « عقیل و طالب و جعفر » سپس به على علیه السلام حامله شدم  . در آن ماهى که على علیه السلام را به دنیا آوردم در خواب دیدم عمودى از آهن از وسط سر من جدا شد و در هوا به حرکت درآمد تا به آسمان رسید و سپس به سوى من بازگشت . در خواب پرسیدم : این چیست ؟ به من گفته شد : این قاتل اهل کفر و صاحب پیمان پیروزى است . حمله او شدید است و از ترس او به وحشت درمى آیند . او کمک پروردگار براى پیامبرش و تأیید او بر علیه دشمنش ‍ مى باشد .

حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد تا مدتى صاحب هیچ فرزندى نمى شدند. به همین جهت سرپرستى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را بر عهده گرفتند و از وجود او خرسند شدند و درخشش وجود او را در خانه خود سعادت مى دانستند و او را بعنوان فرزند خود پذیرفتند . پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در خانه آنان بهترین و بالاترین دوران رشد را سپرى کرد . محبت مادرانه حضرت فاطمه بنت اسد نسبت به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در حدى بود که آن حضرت او را مادر خطاب مى کرد. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در آن روزگار رغبت فاطمه را به مادر شدن متوجه شد ، لذا روزى به او فرمود : مادر جان ! یک قربانى خالصانه براى خداوند ذبح کن و در آن شریکى قرار مده ، خداوند آن را از تو مى پذیرد و از تو قبول مى کند و حاجت تو را زود برمى آورد . فاطمه بنت اسد امر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را اطاعت کرد و خالصانه قربانى کرد و از خداوند خواست فرزند پسرى به او عطا کند. دعاى او را مستجاب کرد و او را به آرزویش رساند و پنج فرزند به او عطا فرمود « عقیل ، طالب ، جعفر، على علیه السلام و بعد از آنها خواهرشان فاخته که معروف به ام هانى است  .

 

منبع : 1001 داستان از زندگانی امام علی (ع) ، نوشته محمدرضا رمزی اوحدی


[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 9:5 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]



خدا می داند، ولی ...
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد
و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت
آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود!
... و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود
سوالی که بیش از یکبار نمی توان به آن پاسخ داد
خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد، روی تخته سیاه قیامت
اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند
خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم
خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم
و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم
و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست
چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است

هیچ می دانید آخرین زنگ دنیا کی میخورد؟!


[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 9:38 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

إنِ استَطَعتَ أن تَکونَ أبَداً عَلى وُضوءٍ فَافعَل.

اگر مى‏‌توانى، همیشه با وضو باش.

حکمت نامه پیامبر اعظم(ص): ج9- ص306 - ح 7205

وضو در کربلا


[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 9:19 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

این روزها به دنبال موج توهین به مقدسات، مخصوصا امام هادی(ع) در فضای مجازی ، شاهد انتشار آهنگهایی توهین آمیز و شنیع نسبت به ساحت ائمه اطهار بوده ایم. به نظر می‌رسد دشمن اسلام ناب محمدی(ص) با انجام اینگونه اعمال به دنبال تمسخر عقاید ما هستند. یادم می‌آید آقـــا سال گذشته در دیدار با مسئولین و خبرگان فرمودند: دشمن بر رو نقطه ضعف ما دست گذاشته و از این نقطه می‌خواهد ضربه بزند.

  روی سخنم با دوستان حاضر در فضای مجازی است. شبکه‌های اجتماعی مانند فیسبوک فضای این نیست که ما بیاییم مثلا از امام هادی(ع) منفعلانه دفاع کنیم. کار درست در این فضا این است که بی‌اخلاقی ، توهین به اعتقادات ، سلب آزادی و دیکتاتور بودن این افراد هتاک را را نشان دهیم. چون این دعواها و کارهای انفعالی انتهایش این است که مدام آنها توهین بکنند و ما هم مدام دفاع کنیم و این چرخه‌ی بسته مدام تکرار شود. آن هم بدون ثمرات جدی برای ما. در نهایت هم صرفا قبح اعتقادات ما می‌ریزد. به نظر می‌آید در اینگونه شرایط باید نهایت استفاده را کرد و چهره واقعی حامیان و مبلغان تفکرات لیبرالیسمی و اباهه گری را بر همگان نمایان کرد که هیچ احترامی برام اعتقادات صدها میلیون مسلمان قائل نیستند.

  البته این سخن به معنی عدم برخورد با مسببان اینگونه اعمال مانند مورد اخیر نیست. بلکه باید با جدیت تمام با اینگونه افراد برخورد کرد. حتی در روایات متهددی آمده است که رسول اکرم(ص) سربازان جبهه جنگ سخت دشمن را در برابر با سواد کردن 10 مسلمان آزاد می‌کردند ، ولی در برابر سربازان جبهه فرهنگی و جنگ نرم دشمن کمترین مماشاتی نمی‌کردند. چون می‌دانستند که آنها آگاهانه این کارها را انجام می‌دهند و قصد ضربه زدن به اصل دین و اعتقادات مردم را دارند.

  در نهایت باید بگویم، ما باید دنبال وظایف ایجابی‌مان باشیم. وگرنه هر روز باید فتنه جمع کنیم. شاید اگر ما وظایف خودمان را درست انجام میدادیم. اگر چهره و عظمت بزرگانی مثل امام هادی را به خوبی نشان میدادیم و اگر این عزیزات حتی در بین شیعیانشان هم غریب نبودند، شاید امروز شاهد اینگون توهین‌ها نبودیم. به تعبیر حضرت امام: «اگر نوای دلنشین تفکر بسیجی بر کشوری طنین انداز شد چشم طمع دشمنان از آن دور خواهد شد» و الا هر روز باید منتظر حادثه ، فتنه و اینگونه توهین‌ها باشیم.

چند رسانه‌ای: استاد رائفی‌پور ؛ شیوه برخورد با هتاکین به مقدسات از دیدگاه امام خمینی دریافت (غیرمستقیم)


[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 8:49 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

جلو رفتم و سلام کردم و دیدم آن شخص دارد از دست تنگ و فشار معیشت با آقا صحبت می‌کند و از ایشان می‌خواهد دعایی را به او تعلیم بدهند تا از وضعیت مشقت‌بار خود خلاص شود.

آقا به ایشان فرمودند:«صبح و شب این دعا را بخوانید: اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عن من سواک.» آن آقا گفت:«یادم نمی‌ماند. بی‌زحمت بنویسید و بدهید.» آقا به من فرمودند:«آقای افتخاری! بنویسید و به ایشان بدهید.» من خودم می‌خواستم «بطاعتک عن معصیتک» را هم بیفزایم که آقا فرمودند:«این کار را نکن.» آقا فرمودند:«بعد از آن هم صلوات بفرستید. ان‌شاءالله اثر دارد.»
--
تمام مدت عمر به یک نظر گذشت  باقی سراب شد بی نظر گذشت
سرافزار باشید


[ یکشنبه 91/2/31 ] [ 9:18 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
بنده ی من، من خدایم سوز دل را ساز کن

هرچه می خواهد دل تنگت به من ابراز کن


گر در از روی محبت کس به رویت وا نکرد


باز کردم در، بیا و اخم خود را باز کن


هرکه هستی، هر چه هستی با خلوص دل بیا


گه نیازت را ندادم شکوه را آغاز کن


دوزخی را من بهشتی می کنم با توبه ای


پس بیا با توبه خود را پیش ما ممتاز کن


گر که از بار گنه خم گشته پشتت، غم مخور


دل به عفو ما ببند و ترک حرص و آز کن


گر بدام نفس افتادی توکل کن به ما


با توکل خویش را آماده ی پرواز کن


سر به زیر افکنده ای بازآ سر افرازت کنم


عبد ما شو پس چو خوبان دعوی اعجاز کن


در مقام توبه کردن عاری از کبر و ریا


می خرم ناز تو را پس هرچه خواهی ناز کن 


[ یکشنبه 91/2/31 ] [ 12:45 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بی بی! سلام، شب شده و کرده ام هوات

گفتم یکی دو خط بنویسم که از صفات،

کم کم زلال تر شوم و مثل آینه

روحم جلا بگیرد و از برکت دعات

مثل پرنده ها بپرم سمت آسمان

مثل فرشته ها بزنم بال در هوات ...

بانوی خوب من! چه خبر؟ از خودت بگو

از زخم های کهنه تر از چادر سیات،

که خاکی است و بوسه شلاق می خورد

از آتشی که شعله زد از گوشه ردات...

مولا کجاست؟ زخم دلش را چه می کند،

آن شیر زخم خورده صحرای عادیات؟

از من سلام و عرض ارادات و بندگی

حتماً ببر به خدمت چشمان مرتضات...


[ یکشنبه 91/2/31 ] [ 12:44 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

 

هدایت‌های حکیمانه امام هادی علیه السلام

 

* امام نقی علیه السلام به یکی از شیعیانشان فرمودند: فلانی را ملامت کن و بگو: اگر خدا خیر بنده‌ای را بخواهد (در آن صورت) هرگاه ملامت شود بپذیرد.

* متوکل (یکی از خلفای عباسی) نذر نمود که اگر از بیماریش عافیت یابد مال کثیری را صدقه دهد، پس چون عافیت یافت از علما پرسید: اندازه مال کثیر چه مقدار است، هر کدامشان چیزی گفت ولی به معنای آن نرسید، پس از امام نقی  علیه السلام پرسید، حضرت فرمودند: هشتاد درهم بدهد، گفت: به چه دلیل؟ فرمودند: خداوند به پیامبر خود وحی فرمودند که:" لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة" : " بی شک خداوند شما را در میادین بسیار یاری کرد" (توبه/25)، و ما میادین نبرد آن حضرت را شمردیم و به هشتاد رسیدیم، و خداوند آن تعداد را کثیر و بسیار نامیده است. پس متوکل از این سخن خرسند شد و هشتاد درهم صدقه داد.

* همانا برای خداوند مکان‌هایی است که دعا نمودن در آنها را دوست دارد، و دعای هر کس را در آنجا مستجاب می‌فرماید، و موضع قبر سیدالشهدا از آن جمله است.

* هر کس از خدا بترسد ، چون خدا را فرمان بَرد؛ از او فرمان بَرند، هر کس که از خالق اطاعت کند دیگر هیچ باکی از غضب و خشم مخلوق نداشته باشد، و هر کس که خدا را به خشم آورد مسلما بداند که دچار خشم مخلوقین خواهد گردید.

* خداوند به نه وصف گردد و نه تعریف جز بدانچه خود خویش را وصف نموده، و چگونه وصف شود آن خدایی که حواس از درکش ناتوان، و تصورات از دستیابیش درمانده، و افکار از محدود ساختنش عاجز است و در دیده نگنجد، آن خدایی که نزدیکی او دوری است و دوریش نزدیکی، او خود کیفیت را آفریده بی آن که گویند او چگونه است، و مکان را خود پدید آورده بی آن که گویند کجاست، و ساحتش بر کنار از کیفیت و مکان است، او یکتا و یگانه است، عظمت و جلالش با شکوه، و نام‌هایش پاک و منزه است.

*حسن بن مسعود گوید: خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم - در حالی که انگشتم خراش خورده؛ و شانه‌ام در اثر برخورد با راکبی صدمه دیده بود، و نیز در اثر ورود به ازدحام مردم برخی از لباس‌هایم پاره شده بود - و گفتم: ای روز، خدا مرا از شرّ تو نجات دهد، چقدر تو شوم بودی!
آن حضرت علیه السلام به من فرمودند: ای حسن، تو هم با این که با ما آمد و شد داری گناهت را به گردن بی‌گناهان می‌اندازی؟! حسن گفت:(با شنیدن این سخن) حواسم جمع شد و به خطایم پی بردم، عرض کردم: مولای من! از خدا آمرزش می‌طلبم، امام فرمودند: ای حسن، مگر روزها چه گناهی دارند که چون جزای کردار خود را می‌بینید آنها را شوم پنداشته و بد می‌گویید؟! حسن گفت: تا آخر عمر استغفار خواهم کرد، آیا آن توبه‌ام به حساب می‌آید ای زاده رسول خدا؟
فرمودند: به خدا سوگند آن (بد گویی‌ها) شما را سودی نبخشد، بلکه خداوند شما را به مذمت کردن بی گناهان مجازات می‌کند، ای حسن، مگر نمی‌دانی آن کس که در برابر اعمال و کردار در این سرا و آن سرا ثواب دهد و کیفر نماید و تلافی کند تنها خدا است؟
گفتم: اینگونه است مولای من، فرمودند: دیگر تکرار مکن، و برای روزها هیچ تاثیری در فرمان و حکم خدا قائل مشو! حسن گفت: به روی چشم؛ آقای من .

* هر کس خود را از مکر و مواخذه سخت خدا ایمن بداند، مغرور گشته، تا آنجا که قضا و حکم حتمی خدا بر او جاری شود (یعنی مرگ گریبانش را بگیرد)، و هر کس که پروردگارش را بشناسد و به او آگاه باشد، مصیبت دنیا برایش سبک شود، هر چند با قیچی بریده شود و با ارّه قطعه قطعه گردد!

* داود صرمی گوید: آقایم (امام هادی علیه السلام) مطالبی ضروری را به من فرمودند، سپس مرا گفت بگو ببینم آنها را چگونه می‌گویی، ولی من آنگونه که فرمودنده بود به خاطر نداشتم، پس آن حضرت علیه السلام قلم به مرکب دان فرو برد و نوشت: " بسم الله الرحمن الرحیم، به خواست خدا آن را به خاطر خواهم آورد، و هر کاری به دست خدا است"، من (با دیدن این صحنه) خندیدم، فرمودند: تو را چه شد؟ گفتم: خیر است.
فرمودند: به من بگو، گفتم: قربانت گردم به یاد حدیثی افتادم که یکی از اصحاب از جد شما حضرت رضا علیه‌السلام برایم نقل کرده بود، که آن حضرت هر گاه دستور به کاری می‌داد می‌نوشت: "بسم الله الرحمن الرحیم، به خواست خدا آن را به خاطر خواهم آورد" ، بدین خاطر لبخند زدم، آنگاه امام هادی علیه السلام به من فرمودند: ای داود اگر بگویم ترک کننده "بسم الله الرحمان الرحیم" همچون تارک نماز است در گفته‌ام صادق و راستگویم .

* فرد شکرگزار، به خود آن شکر بیش از نعمتی که موجب شکر شده سعادتمند و خوشبخت است، زیرا نعمت‌ها تنها کالا و متاع دنیایند، ولی شکر، هم نعمت (دنیا) است و هم پاداش (آخرت) .

* به راستی که خداوند دنیا را سرای آزمون و امتحان، و آخرت را سرای پاداش و جزا قرار داده، و آزمون دنیا را موجب پاداش آخرت ساخته، و پاداش آخرت را در عوض آزمون دنیا.

* به تحقیق ستمکارِ فهمیده و دانا ممکن است به خاطر همان فهمش از ستمش بگذرند، و بی‌شک صاحب حق نادان ممکن است همان حماقت او؛ نور حقش را خاموش کند.

* کسی که خود را سبک شمارد و قدر خویش نداند، از شرّ او در امان مباش.

* سرای دنیا چونان بازاری است که مردمی در آن سود برند و جماعتی ضرر کنند.

* از حد خود تجاوز نکن و برای روزگار هیچ اثری در حکم خدا قرار نده .

* حسد نیکویی‌ها را نابود سازد، و دروغ، دشمنی آورد، و خودپسندی مانع از طلب دانش و خواهنده خواری و جهل گردد، و بخل ناپسندیده‌ترین خلق و خوی است، و طمع خصلتی ناروا و ناشایست است.

* امام هادی علیه السلام به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود فرمودندند: از این کار خودداری کن که تملُّق بسیار، بدگمانی به بار می‌آورد و اگر اعتماد برادر مومنت از تو سلب شد از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان ده .

* اگر در زمانه‌ای بودید که عدل بیش از ستم رایج بود، حرام است که به دیگران بدبین باشید مگر آن که بدی او بر شما محرز شده باشد. و اگر در زمانه‌ای بودید که ستم بیش از عدل رواج داشت کسی حق ندارد به دیگران خوش‌بین باشد مگر آن که مطمئن شده باشد.
- بهتر از نیکی، نیکوکار است، و برتر از علم حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل آن است، و وحشتناک‌تر از وحشت، آورنده آن است .

* از کسی که بر او خشم گرفته‌ای، صفا و صمیمیت مخواه و از کسی که به وی خیانت کرده‌ای وفا مطلب و از کسی که نسبت به او بدبین شده‌ای، انتظار خیرخواهی نداشته باش که دل دیگران برای تو همچون دل تو برای آنها است .

* نعمت‌ها را با برداشت خوب از آنها به دیگران ارائه دهید و با شکرگزاری افزون کنید، و بدانید که نفس آدمی روآورنده‌ترین چیز است نسبت به آنچه به او بدهی و بازدارنده‌ترین چیز است که از او بازداری .

*خشم بر زیردستان از پستی است .

* چه بسا شخصی که مدت عمرش سی سال مقدر شده باشد ولی به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به 33 سال برساند. و چه بسا کسی که مدت عمرش 33 سال مقدّر شده باشد ولی به خاطر آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند عمرش را به سه سال برساند.

* نارضایتی پدر و مادر کمی روزی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می‌کشاند.

* مصیبت برای صابر یکی است ولی برای کسی که بی‌طاقتی می کند دو تا است.

* مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند .

* مسخرگی تفریح سفیهان و کار جاهلان است.

* وقتِ جان دادنت اهل‌بیت را به یاد آر؛ که در آن هنگام هیچ طبیبی، جلوگیر مرگت و هیچ دوستی نفع رسانت نباشد .

* جدال، دوستی قدیمی را تباه می‌کند و پیوند اعتماد را می‌گشاید و کمترین چیزی که در آنست غلبه بر دیگری است که آن هم سبب جدایی می‌شود .

* حکمت اثری در دل‌های فاسد نمی‌گذارد.

* شب بیداری، سبب لذت بخشی خواب، و گرسنگی سبب خوش خوراکی در طعام ناب است .

* مقدرات چیزهایی را بر تو نمایان می‌سازد که به فکرت خطور نکرده است .

* هر که از خود راضی باشد، خشم گیران بر او زیاد خواهند بود .

* فقر، سبب سرکشی نفس و ناامیدی شدید می‌شود .

* اگر مردم به راه‌های گوناگونی روند، من به راه کسی که تنها خدا را خالصانه می‌پرستد خواهم رفت .

* کسی که چهل روز گوشت نخورد بدخُلقی پیدا کند، و کسی که چهل روز پی در پی نیز گوشت خورد اخلاقش بد شود .

* فروتنی آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو چنان باشند

--


[ شنبه 91/2/30 ] [ 9:13 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

با دقت در آیات و روایات و مراجعه به منابع دینی عوامل ذیل که یکی پس از دیگری بیان می شود به عنوان علل و عوامل نگرانی، اضطراب، افسردگی و سایر بیماری های روحی، مطرح می شود که بیشتر جنبه شناختی دارند. هر چند عوامل دیگر نیز وجود دارند. در این مقاله به ریشه برخی از این تنیدگی ها که در قرآن کریم آمده است اشاره می کنیم.

1. کفر و بی ایمانی

هر چند کفر در بینش اسلامی خود نوعی بیماری روانی است، لکن به نوبه خود یکی از علل بیماری روانی است؛ زیرا کفر یکی از موانع شناخت و درک صحیح واقعیات و حقایق است. به واسطه کفر، ابزار اصلی شناخت یعنی قلب، چشم و گوش از کار می افتد «خَتَمَ اللهُ عَلَی قُلُوبِهِم وَ عَلی سَمْعِهِم وَ عَلی اَبْصَارِهِم غِشَاوَة؛(1)؛ خداوند بر دل ها و گوش ها و چشم های شان پرده افکنده است» و این یعنی ظلمت و گمراهی مطلق که در آیه دیگر فرمود: «وَ مَنْ لَمْ یجْعَلِ اللهُ لَهُ نُورَاً فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ؛(2) کسی که برای خدا برای او نوری قرار نداده برای او نور نیست» و این تاریکی و ظلمت مطلق همان ایجاد زمینه بالقوه برای اضطراب، تشویش درونی و نگرانی های روحی است.

2. فراموشی یاد خدا و اعراض از آن

کسی که از یاد خدا غافل گردد و از آن دل بگرداند علاوه بر عذاب اخروی، در دنیا نیز به زندگی سختی مبتلا خواهد شد:«مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ اَعْمَی؛(3) هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی(سخت) و تنگی خواهد داشت و در روز قیامت هم، نابینا محشور می شود.»

درهای زندگی به کلی بر وی بسته می شود و این همان معیشت سخت است؛ زیرا کسی که خدا را فراموش کند برای او چیزی غیر از دنیا نمی ماند که آن را کمال مطلوب خود سازد. قهراً همه کوشش ها معطوف به آن می شود و این نوع زندگی هیچ گاه او را آرام نمی کند و چنین کسی به آرامش نخواهد رسید؛ چرا که همیشه یا برای از دست دادن چیزی و یا برای دست نیافتن چیزی در حال افسردگی، اضطراب و نگرانی و تشویش خاطر و غمگینی بسر می برد.

3. خود فراموشی

به دنبال خدا فراموشی، انسان مبتلا به خود فراموشی می شود. «وَ لاتَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَاَنْسَیهُمْ اَنْفُسَهُمْ؛(4) ؛ هم چون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خودفراموشی گرفتار کرد.» کسانی که مبتلا به خود فراموشی هستند ارزش ها، استعدادها و لیاقت های ذاتی خود را فراموش می کنند و کسی که جز به نفس خویش بپردازد، خود را در تاریکی ها سرگردان ساخته و به هلاکت رساند.

کسی که برای خدا برای او نوری قرار نداده برای او نور نیست» و این تاریکی و ظلمت مطلق همان ایجاد زمینه بالقوه برای اضطراب، تشویش درونی و نگرانی های روحی است

 

 

4. دلبستگی به امور مادی و غیرالهی 

 

دلبستگی شدید به امکانات فردی و اجتماعی از قبیل ثروت، فرزند، پست، مقام، عشیره و امثال این ها که زینت حیات دنیایی است انسان را از ذکر و یاد خدا غافل می کند، لذا قرآن در این باره هشدار می دهد و می فرماید:

«یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوُا لاتُلْهِکمْ اَمْوَالَکمْ وَ لا اَوْلادَکمْ عَنْ ذِکرِاللهِ وَ مَنْ یفْعَل ذَلِک فَأُولئِک هُمُ الْخَاسِرُون؛(5) ای کسانی که ایمان آورده اید اموال و فرزندان تان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند، زیان کارند.»

5. حرص و طمع

یکی از اولین انگیزه هایی که انسان را به صفات رذیله از قبیل اعراض از یاد خدا و جمع و کنز اموال وا می دارد صفتی به نام (هُلْع) است. انسان هلوع هرگاه دچار تنش و فقدانی بشود، عجز و لابه می کند و چون خیری (نفعی) به او برسد بخل می‌وزد و حاضر نیست دیگران از آن منافع حظی داشته باشند:

«إنَّ الإنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إذَا مَسَّهُ الْخَیرُ مَنُوعاً؛(6) به یقین انسان، حریص و کم طاقت آفریده شده است. هنگامی که بدی به او می رسد بی تابی می کند و هنگامی که خوبی به او می رسد، مانع دیگران می شود (بخل می ورزد)».

6. بی توجهی به نماز

 یاد خدا مایه آرامش دل هاست و نماز موجب تداوم یاد خداست تا جایی که گفته شد: «أقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکرِی؛(7) نماز را به خاطر این که یاد من است بپا دارید» و نماز طبق صریح آیه قرآن از هر عمل عبادی دیگر برتر است: «أنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ لَذِکرُ اللهِ أکبَر؛ (8) نماز فحشا و منکرات را از جامعه و از امن اهل نماز دور می‌سازد و هیچ فریضه ای بالاتر از نماز نیست.» حال بی توجهی به برترین عامل آرامش در انسان، نتیجه آن جز اضطراب، استرس و هیجان نخواهد بود.

آرزو

7. آرزوهای طولانی

 هنگامی که پرده های غفلت و غرور آرزوهای دور و دراز بر قلب و تمامی وجود انسان سایه افکند، دیگر توانایی درک حقایق و واقعیت را نخواهد داشت و همین باعث به فراموشی سپردن یاد خدا می شود. چه زیبا فرمود قرآن کریم درباره کافران که:

«ذَرْهُمْ یأکلُوا وَیتَمَتَّعُوا وَ یلْهِهِمُ الأمَلُ فَسُوفَ یعْلَمُونَ؛(9) بگذار از آنها بخورند و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد، ولی به زودی خواهند فهمید».

یعنی نتیجه بد این آرزوهای طولانی را(چون اصل آرزو بد نیست، آرزوهای طولانی مذموم است) بزودی خواهند دید.

8. دنیاطلبی و دلبستگی به آن

انسان دلبسته به دنیا همیشه در اضطراب و نگرانی به سر می برد؛ زیرا دنیا قرین با انواع فقدان هاست و فشارهای روانی ناشی از این فقدان ها اضطراب زاست.

امام علی علیه السلام می فرماید:

«حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ الْفِتَنِ وَ أصْلُ الْمِحَنِ؛(10) دوستی دنیا، سرِ همه فتنه ها و ریشه همه اندوه ها و محنت هاست» یعنی عاشق دل باخته دنیا، تمامی عوامل اندوهگینی و اضطراب را دارد چون ریشه همه این نگرانی ها محبت دنیا است.

هر کس از خدای بزرگ بترسد خداوند خوف او را در دل هر چیزی قرار می دهد یعنی همه از او می ترسند، و هر کس از خدای بزرگ نترسد، خداوند ترس همه چیز را در دل او قرار می دهد و از همه کس می ترسد

 

 

9. نداشتن خوف از خدا 

 

کسی که از خدا و مجازات های عادلانه او نترسد تا سبب کنترل افکار، اعمال و احساسات وی شود زمینه خوف(رهبه) یعنی ترس توأم با اضطراب شدید در وی ایجاد می شود. به تعبیر بهتر هر کس از خدا بترسد از هر چیزی دچار وحشت و اضطراب می شود.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:

«مَنْ خَافَ اللهَ عزَّوجلَّ أخَافَ اللهُ مِنْهُ کلَّ شَی ءٍ وَ مَنْ لَمْ یخِفِ اللهَ عزَّوجلَّ أخَافَهُ اللهُ مِنْ کلِّ شیءٍ؛ (11) هر کس از خدای بزرگ بترسد خداوند خوف او را در دل هر چیزی قرار می دهد یعنی همه از او می ترسند، و هر کس از خدای بزرگ نترسد، خداوند ترس همه چیز را در دل او قرار می دهد و از همه کس می ترسد».

شبیه این روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالموءمنین علیه السلام نیز نقل شده است. (16)

و امام علی علیه السلام فرمود:

«ثَمَرَةُ الْخَوْفِ ألأمْنِ» و فرمود: «اَلْخَوُفُ أمَانٌ» و فرمود: «ِفْتَأْمَنْ»(12) بنابراین ترس از خدا هم در دنیا و هم در آخرت آرامش و امنیت می آورد و قهراً ترک خوف از خدا، مستلزم وحشت و اضطراب خواهد بود.

10. ترک ازدواج

یکی از مواهب الهی وجود همسر شایسته برای انسان است که مایه آرامش زندگی است. چنان چه قرآن کریم در دو آیه به این جهت تصریح فرموده است: «وَ مِنْ آیاتِهِ أنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ اَنْفُسِکمْ اَزْوَاجاً لِتَسْکنُوا اِلَیهَا؛(13) از جمله نشانه های خدا این است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنها آرامش بیابید» در آیه دیگر هم فرمود: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ فِیهَا زَوُجَهَا لِیسْکنَ اِلَیهَ؛(14) او خدایی است که همه شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنار او بیاساید و آرام گیرد.» این آرامش از اینجا ناشی می شود که این دو جنس، مکمل و مایه نشاط و شکوفایی و پرورش یکدیگر می باشند؛ به طوری که هر یک بدون دیگری ناقص است. طبیعی است که در میان یک موجود و مکمل وجود او، چنین جاذبه نیرومندی وجود داشته باشد. از اینجا می توان نتیجه گرفت آنها که پشت پا به این سنت الهی می زنند وجود ناقصی دارند؛ چرا که یک مرحله تکاملی آنها متوقف شده است. این آرامش و سکونت هم از نظر جسمی است و هم از نظر روحی، هم از جنبه فردی است و هم اجتماعی.

بیماری هایی که به خاطر ترک ازدواج برای جسم انسان پیش می آید قابل انکار نیست. هم چنین عدم تعادل روحی و ناآرامی های روانی که افراد مجرد با آن دست به گریبانند کم و بیش بر همه روشن است. از نظر اجتماعی افراد مجرد کمتر احساس مسئولیت می کنند و به همین جهت انتحار و خودکشی در میان مجردها بیشتر دیده می شود و جنایات هولناک نیز از آنها بیشتر سر می زند. به هر حال، وقتی وجود همسر مایه آرامش باشد قهراً فقدان آن مایه اضطراب و نگرانی است.

 

پی نوشت ها:

(1) - بقره، 7.

(2) - نور، 40.

(3) - طه، 12.

(4) - حشر، 19.

(5) - منافقون، 9.

(6) - رعد، 28.

(7) - معارج، 21-19.

(8) - طه، 14.

(9) - عنکبوت، 45.

(10) - حجر، 3.

(11) - میزان الحکمه، ج 3، ص 294.

(12) - بحار، ج 70، ص 381.

(13) - میزان الحکمه، ج 3، ص 184.

(14) - همان، ص 186.

فرآوری : محمدی

بخش قرآن تبیان


[ شنبه 91/2/30 ] [ 5:9 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

علامه طهرانی از نوة آخوند نقل می‌کند:

 «در یکی از سفرهای زیارتی که آخوند با اصحابشان پیاده به کربلا مشرف می‌شدند، در راه، راهزنان بیابانی اموال ایشان را غارت کرده و هر چه دارند، می‌ربایند. سپس که عارف همدانی را می‌شناسند، به حضورشان آمده و هر چه ربوده بودند، تقدیم کرده و معذرت می‌خواهند.
 
 آخوند ملا حسینقلی فقط کتابهای وقفی را که ربوده بودند، پس می‌گیرد و بقیة کتب و اموال را نمی‌گیرد و می‌فرماید: «به مجرّد سرقت، من ایشان را حلال کردم؛ چو راضی نشدم به واسطة من خداوند کسی را در آتش دوزخ بسوزاند و نمی‌خواهم به خاطر من لقمة حرام از گلوی کسی پائین برود و موعظه در او بی‌اثر باشد.»

[ شنبه 91/2/30 ] [ 4:29 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

<

شهدا شرمنده ایم شهرستان بجنورد

کانون منجی

هئیت حسین جان

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 75
بازدید دیروز: 117
کل بازدیدها: 3147816
Flag Counter