ابزار وبلاگ

مذهبی شهرستان بجنورد - شهرستان بجنورد

http://mehrangoli64.ParsiBlog.com
 
لینک های مفید
Online User

 

آثار گناه در زندگی بشر

چگونه گناه قلب را سیاه می‌کند؟

شیطونک: تمام گناهان آثارى در زندگى بشر دارند و نابسامانى در زندگى بوجود مى آورند که این آثار موضوع بحث است:

1? گناهانى که رابطه آن با اثرش شناخته شده است یعنى مى توانیم بدانیم که این گناه این اثر را دارد، مثلا اگر دروغ زیاد شود اعتماد مردم به یکدیگر از بین مى رود و سوء ظن و عدم همکارى زیاد مى شود و نمى توان زندگى مشترک داشت.

2? رابطه ماوراى طبیعى، یعنى ما نمى دانیم که اگر کسى این گناه را مرتکب شود خداوند چه اثرى در آن مى گذارد.

در حدیث فوق پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: اگر زنا زیاد شود مرگ ناگهانى مثل سکته زیاد مى شود، چه سکته مغزى که بخشى از مغز از کار مى افتد، یا سکته قلبى که قلب از کار مى افتد، اینها مرگ ناگهانى درونى است.

مرگ ناگهانى بیرونى هم داریم که زلزله و امثال آن است، البتّه روایت بیشتر تأکید بر جنبه درونى دارد که وقتى زنا زیاد شود مرگ و میر زیاد مى شود، چرا که شهوترانى تعادل مغز و قلب را به هم مى زند و به دنبال آن مرگ ناگهانى یا عقوبت ناگهانى است.

در حدیث دیگرى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «یا مَعْشَرَ المسلمینَ اِیّاکُمْ وَالزِّنا فَاِنَّ فیهِ سِتَّ خصال، ثَلاثٌ فی الدُّنْیا و ثلاثٌ فى الآخِرَةِ، فَاَمّا الّتى فی الدُّنْیا فَإنَّه یَذْهَبُ بِالبَهاءِ، وَ یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ یُنْقِصُ العُمُرَ، وَ اَمَّا الّتى فى الآخِرَةِ فَاِنَّهُ یُوجِبُ سَخَطَ الرَّبِّ وسوءَ الحِسابِ و الخلودَ فی النّارِ ؛‌ اى گروه مسلمانان از زنا پرهیز کنید که در آن شش خصلت و نتیجه زشت هست، سه در دنیا و سه در آخرت، امّا آن سه که در دنیاست: زیبایى را مى برد و پریشانى و تنگدستى مى آورد، و عمر را کوتاه مى کند، و امّا آن سه که در آخرت است: موجب خشم خدا، و بدى حساب، و جاویدان ماندن در آتش دوزخ مى گردد».(خصال صدوق، باب الستة، ص 320)

و این بدان خاطر است که:

اوّلاً: اسلام زندگى دنیا و آخرت را مرتبط به یکدیگر مى داند و همچنان که مى خواهد سعادت دنیاى مردم را تأمین کند، در فکر تأمین سعادت زندگى پس از مرگ آنها نیز مى باشد.
امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «در کتاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) یافتم: هرگاه پس از من زنا پدیدار شود، مرگ ناگهانى فراوان گردد، و هرگاه از پیمانه و ترازو کم شود، خداوند آنان را به قحطى و کمى (خواربار و سایر وسایل زندگى) گرفتار مى کند، و هرگاه از دادن زکات دریغ کنند، زمین برکات خود را از زراعت و میوه ها و معادن از آنها دریغ مى کند، وهرگاه در احکام به ناحق حکم کنند، در ستم و دشمنى با هم گرفتار مى شوند

ثانیاً: بدین وسیله ایمان به معاد و حساب روز جزا و کیفر اخروى را در دل مردم تقویت مى کند و آنها را از کیفر روز قیامت بیم مى دهد و با بیان این حقیقت که هیچ عملى بى حساب نمى ماند، به طرز صحیحى در نهان و آشکار جلوى مردم را از گناه کردن مى گیرد، و سدّ محکمى میان آنان و گناه ایجاد مى کند، و انسان را در برابر طوفان شهوات و غرایز چون کوهى محکم، پابرجا و استوار مى سازد.

چنانکه در حدیث آمده: «المُؤمِنُ کالْجَبَلِ الرّاسِخِ لا تُحَرِّکُهُ الْعواصِف; مؤمن چون کوه محکمى است که بادهاى سخت او را نمى لرزاند».(شرح اصول کافى، ج 9، ص 181)

زیرا اگر ایمان به کیفر روز جزا در کار نباشد، قانون هاى اجتماعى تنها در ظاهر مى توانند تاحدود کمى جلوى تجاوزات را، آن هم به طور ناقص بگیرند، امّا وقتى گناهکار در جاى خلوتى قرار گیرد و وسایل گناه برایش آماده باشد، قدرتى جز ایمان به معاد نمى تواند جلوى او را از ارتکاب گناه و جنایت بگیرد.

در ادامه حدیث حضرت مى فرماید: اگر کم فروشى کند خداوند قحطى مى آورد، یعنى شما کم مى فروشى، خداوند هم کم مى کند و قحطى مى شود که بین این دو رابطه معنوى وجود دارد، و یا اگر منع زکات کنند، زمین برکاتش را منع مى کند، اعم از زراعت، میوه و معادن که این مربوط به حکمت خداوند است همان گونه که عمل مى کنى به همان میزان پاداش دریافت مى کنى.

هنگامى که در احکام ظلم کرده و ظلم ظالمان را اجرا کنند و حکم جائرانه بدهند، زندگى آنها همکارى با ظلم و در خدمت ظلم مى شود.

وقتى نقض عهد کنند، خداوند دشمنان را بر آنها مسلّط مى کند، چون پیمان شکنى اعتماد را از بین مى برد و وقتى اعتماد از بین رفت، اتّحاد از بین خواهد رفت و دشمنان مسلّط مى شوند.

وقتى قطع رحم کنند، ثروت ها در دست اشرار قرار داده مى شود، چون قطع رحم اثر وضعى دارد که اگر رحم نکنى، خداوند هم رحم نمى کند و جامعه اسلامى محتاج به کارهاى دیگران مى شود.

وقتى امر به معروف و نهى از منکر نکنند، خداوند اشرار را بر آنها مسلّط مى کند، چون اگر بى تفاوت باشند، اشرار در بى تفاوتى مسلّط مى شوند، و اگر احساس مسئولیّت کنند، اشرار مجال پیدا نمى کنند تا مسلّط شوند.
اگر کم فروشى کند خداوند قحطى مى آورد، یعنى شما کم مى فروشى، خداوند هم کم مى کند و قحطى مى شود که بین این دو رابطه معنوى وجود دارد، و یا اگر منع زکات کنند، زمین برکاتش را منع مى کند، اعم از زراعت، میوه و معادن که این مربوط به حکمت خداوند است همان گونه که عمل مى کنى به همان میزان پاداش دریافت مى کنى

بنابراین آثار وضعى گناه مثل علّت و معلول است، به عنوان مثال اگر شراب بخورد ولى نداند که شراب است، حرام نیست امّا اثر وضعى خود را که مستى است، مى گذارد.

اثر وضعى گناه گاهى در بدن و گاه در روح انسان است و قلب را سیاه کرده، نورانیّت را از بین مى برد.

عن أبى جعفر(علیه السلام) قال: وَجَدْنا فی کِتابِ رَسولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله): «أذاظَهَرَ الزِّنا مِنْ بَعْدى کَثُرَ مَوْتُ الْفَجْأَةِ، وَ اِذا طُّفِفَ الْمِکْیالُ و المیزانُ أَخَذَهُم اللهُ بِالسّنینَ وَالنَّقْصِ، وَاِذا مَنَعوا الزَّکاةَ مَنَعَتِ الأرْضُ بَرَکاتِها مِنَ الزَّرْعِ وَالثِّمارِ وَالْمَعادِنِ کُلِّها، وَإذا جارُوا فى الأَحْکامِ تَعاوَنوا عَلَى الظُّلْمِ وَ الْعُدْوانِ، وَ اِذا نَقَضوا العَهْدَ سَلَّطَ اللهُ عَلَیْهِمْ عَدُوَّهُمْ، وَاِذا قَطَعوا الاْرْحامَ جُعِلَتِ الأموالُ فى أَیْدىِ الأشْرارِ، وَاِذا لَمْ یَأْمُروا بِالمَعْروفِ وَ لَمْ یَنْهَوا عَنِ المُنْکَرِ وَ لَمْ یَتَّبِعوا الأَخْیارَ مِنْ أَهْلِ بَیْتى سَلَّطَ اللهُ عَلیهمْ شِرارَهُمْ فَیَدْعو خِیارُهُمْ فَلا یُسْتَجابُ لَهُمْ».(اصول کافى، ج 4، ص 81 تحف العقول، حکمت 129)

امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «در کتاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) یافتم: هرگاه پس از من زنا پدیدار شود، مرگ ناگهانى فراوان گردد، و هرگاه از پیمانه و ترازو کم شود، خداوند آنان را به قحطى و کمى (خواربار و سایر وسایل زندگى) گرفتار مى کند، و هرگاه از دادن زکات دریغ کنند، زمین برکات خود را از زراعت و میوه ها و معادن از آنها دریغ مى کند، و هر گاه در احکام به ناحق حکم کنند، در ستم و دشمنى با هم گرفتار مى شوند و چون پیمان شکنى کنند خداوند دشمنانشان را بر آنان مسلّط کند، و چون قطع رحم کنند خداوند اموال (و ثروتها) را در دست اشرار قرار دهد، و چون امر به معروف و نهى از منکر نکنند و پیروى از نیکان اهل بیت من ننمایند، خداوند اشرار آنان را بر ایشان مسلّط گرداند، پس نیکان آنها دعا کنند و مستجاب نشود».


[ شنبه 91/2/30 ] [ 12:41 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

 

راهکارهای برای جلب توفیق خداوند

راه‏هایى براى جلب توفیق الهی

توفیق داشتن یعنی اینکه خواست خدا در مداری قرار بگیرد که ما را در رسیدن به مطلوب هایمان یاری دهد، و اسباب و مسببات آن را خداوند متعال فراهم سازد، و بدون خواست او هرگز به آنچه خوب است نخواهیم رسید .

“توفیق” عنایت ویژه خداست که یک زمینه ای در وجود ما می طلبد که توجه خداوند باری تعالی را از آن خود کنیم، اما چه باید کرد؟ آیا واقعا می توان توجه خدا را جلب کرد؟ یا توفیق داشتن مخصوص عده ای خاص است و ما باید در حسرتش بمانیم .

باید دانست که خداوند متعال عادل است و نسبت به همه بندگانش رئوف و مهربان، اگر ببیند بنده ای در جستجوی اوست و در تکاپوی پیمودن راه حق خودش راه را باز می کند، به همین خاطر راه هایی هم قرار داده تا بتوانیم نگاه با عظمتش را به سمت حقارت خودمان بکشانیم تا ما را ببیند و دستمان را بگیرد .

راهکارهای برای جلب توفیق خداوند:

1- نیایش براى کسب توفیق

باید از خداوند بزرگ درخواست توفیق بنمائیم، تا از توفیقات الهى که نصیب مردان خدا شده است، ما نیز بهره‏مند شویم. در دعاهاى بسیارى این مسأله را از خداوند بزرگ مسئلت مى‏کنیم:

- در دعاى پس از نماز جناب جعفر طیّار مى‏خوانیم:

اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُک تَوْفیقَ اَهْلِ الْهُدى وَاَعْمالَ اَهْلِ التَّقْوى …(1)

خدایا از تو سؤال مى‏کنم توفیق اهل هدایت و رفتار اهل تقوا را.

این جمله تأیید این نکته است که تنها داشتن توفیق، دلیل بر انجام کار نیک نیست. از این لحاظ در این دعا علاوه بر خواستن توفیق اهل هدایت، رفتار اهل تقوا را نیز از خداوند طلب مى‏کنیم.

- از امام حسن عسکرى‏علیه السلام در تفسیر قول خداوند: «صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ « نقل شده که فرمودند:

قُولُوا اِهْدِنَا الصِّراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ بِالتَّوْفیقِ لِدینِک وَطاعَتِک.(2)

بگوئید ما را به راه آنان که نعمت بر آنها بخشیده‏اى به وسیله توفیق براى قبول دین تو و اطاعت تو، هدایت فرما.

بنابراین توفیقِ دیندارى و اطاعت از فرمانهاى خداوند، لطفى است که باید از سوى او به بندگان عنایت شود و همه باید خواستار آن باشند که توفیق الهى رفیق راهشان شود، تا سفر پرخطر دنیا را با عافیت به پایان برسانند و در آخرت از اصحاب یمین باشند.
شرافت و محبوبیّتى که حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام در پیشگاه خداوند دارد به زائر اجازه، جرأت و توانایى خواستن توفیق براى هر گونه مقام محمود و پسندیده‏اى را مى‏دهد

- در دعاى روز سیزدهم ماه رمضان آمده است:

اَللَّهُمَّ وَفِّقْنی فیهِ عَلَى التُّقى وَصُحْبَةِ الْاَبْرارِ.(3)

خداوندا، در این روز مرا بر تقوا و صحبت با ابرار و نیکان، توفیق عنایت فرما.

- در دعاى شب بیست و دوّم ماه رمضان آمده است:

وَارْزُقْنی فیها التَوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ.(4)

خدایا در این شب، توفیق بر آنچه پیروان آل محمّد را موفّق فرموده‏اى، به من روزى فرما.

تذکر یک نکته

گرچه سائل ممکن است خود را پست و بى‏قابلیّت بداند و توفیقات شیعیان و مقرّبین آل محمّد علیهم السلام را حاجتى بسیار عظیم و بى‏تناسب با خود ببیند؛ ولى چون خود را در محضر خداوند بزرگ مى‏بیند و بناى سؤال از درگاه خالق جهان هستى را دارد، باید بهترین و پرثمرترین حوائج را در نظر بگیرد؛ زیرا در محضر خداوند، باید عظمت و بزرگى خدا را در نظر بگیرد، نه آن که تنها پستى و ذلّت خود را در نظر بیاورد.

برخى معتقدند انسان نباید از خداوند، بیشتر از حدّ خویش خواسته‏اى را بخواهد. اوّل باید حدود صلاحیّت خود را در نظر بگیرد، آن گاه براى رسیدن به هدف خود، دعا نماید.

این عقیده بر فرضى که صحّت داشته باشد کلیّت ندارد؛ زیرا بعضى از زمانها و برخى از مکانها در نزد خداوند آن قدر از عظمت و قدرِ والا برخوردارند که انسان مى‏تواند هر گونه حاجت را – گرچه داراى موقعیّت عظیمى باشد – از خداوند بخواهد. در زیارت وداع حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏خوانید:

اَللَّهُمَّ وَفِّقْنا لِکلِّ مَقامٍ مَحْمُودٍ وَأَقْلِبْنی مِنْ هذَا الْحَرَمِ بِکلِّ خَیْرٍ مَوْجُودٍ.(5)

خداوندا، ما را براى داشتن هر گونه مقام محمود، توفیق عنایت فرما و مرا از این حرم بازگردان با هر خیرى که موجود است.

شرافت و محبوبیّتى که حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام در پیشگاه خداوند دارد به زائر اجازه، جرأت و توانایى خواستن توفیق براى هر گونه مقام محمود و پسندیده‏اى را مى‏دهد .

بنابراین گرچه سائل داراى لیاقت براى خواستن بعضى از مقامات نباشد، ولى عظمتى که بعضى از زمانها و مکانها در نزد خداوند دارند؛ لیاقت، جرأت و اجازه خواستن این گونه حاجتها را به او مى‏دهد.

2- دعاى پدر و مادر ، عامل توفیق

دعاى پدر و مادر در ایجاد توفیق نقش عظیمى دارد. بعضى از بزرگان ما همه توفیقات خود را به خاطر دعاى پدر و مادر مى‏دانند.

مرحوم علاّمه مجلسى که از نظر کثرت تألیفات و خدمت به اهل بیت اطهار علیهم السلام در میان علماء شیعه کم نظیر بلکه بى‏نظیر است، توفیقات عظیم خود را مرهون دعاى پدر بزرگوارش مى‏باشد.

مرحومِ مجلسىِ اوّل که از بزرگان شیعه و صاحب حالات و کشف و شهود است مى‏گوید: در یکى از شبها پس از آن که از تهجّد فارغ شدم، حالتى برایم دست داد که فهمیدم اگر دعایى کنم به اجابت خواهد رسید.
شما گذشته از آن که موظّف هستید براى کسب توفیق دعا کنید، باید در راه بدست آوردن آن، از کوشش و تلاش دست برندارید. و نه تنها باید عوامل توفیق را براى خود ایجاد کنید، بلکه باید کوشش کنید توفیقى را که بدست آورده‏اید از دست ندهید

در این اندیشه بودم که از خداى بزرگ چه چیزى را درخواست کنم؟ ناگاه صداى گریه محمّدباقر از گهواره بلند شد. گفتم: خدایا به حقّ محمّد و آل محمّد صلوات اللَّه علیهم اجمعین این کودک را مروّج دین و نشر دهنده احکام پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم قرار ده و او را از توفیقات بى‏نهایت خود بهره‏مند گردان.

صاحب «مرآة الاحوال« گفته است: امور خارق‌العاده‏اى که از علاّمه مجلسى ظاهر شده است، مسلّماً از آثار این دعا است.(6)

3 – تلاش و کوشش براى جلب توفیق ضرورى است

همان گونه که گفتیم یکى از راههاى کسب توفیق، دعا و خواستن از خداوند است. باید از صمیم دل دست به دعا بردارید و از پروردگار مهربان خواستار موفقیّت براى رسیدن به مقاصد عالى خود باشید، توجّه داشته باشید پس از دعا، باید دست به تلاش و کوشش نیز بزنید، وگرنه دعاى شما نوعى استهزاء و تمسخر بشمار مى‏آید.

حضرت امام رضاعلیه السلام مى‏فرمایند:

مَنْ سَأَلَهُ التَّوْفیقَ وَلَمْ یَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهْزَءَ بِنَفْسِهِ.(7) ؛ کسى که از خداوند دارا بودن توفیق را مسئلت نماید، ولى کوشش نکند، خود را به تمسخر گرفته است.

زیرا توفیق، گذشته از دعا، بر پایه دیگرى بنیان گذارى شده که عبارت است از تلاش و کوشش. بنابراین وظیفه دارید براى توفیق رسیدن به مقامات عالى و اهداف ارزنده خداپسندانه علاوه بر دعا، دست به تلاش و کوشش بزنید. در صورتى که پس از دعا به تلاش و کوشش بپردازید، توفیق الهى شامل حال شما خواهد شد.
گرچه سائل ممکن است خود را پست و بى‏قابلیّت بداند و توفیقات شیعیان و مقرّبین آل محمّدعلیهم السلام را حاجتى بسیار عظیم و بى‏تناسب با خود ببیند؛ ولى چون خود را در محضر خداوند بزرگ مى‏بیند و بناى سؤال از درگاه خالق جهان هستى را دارد، باید بهترین و پرثمرترین حوائج را در نظر بگیرد؛ زیرا در محضر خداوند، باید عظمت و بزرگى خدا را در نظر بگیرد، نه آن که تنها پستى و ذلّت خود را در نظر بیاورد
4 – اندیشه در نعمتهاى خداوند یا عامل مهمّ توفیق

فکر و اندیشه در نعمتهاى بى‏پایان پروردگار، عامل بسیار مهمى در جلب توفیق است. با تفکر در مخلوقات خداوند، مى‏توانید روزنه‏اى وسیع از توفیقات الهى را به سوى خود بگشائید.

حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏فرمایند:

مَنْ تَفَکرَ فِی آلاءِاللَّهِ وُفِّقَ.(8) ؛ هر کس در نعمت هاى خداوند بیندیشد، موفّق مى‏شود . زیرا انسان به این طریق، محبّت و دوستى خداوند را در دل خود جذب مى‏کند و مى‏پروراند و آن گاه که محبّت خدا در قلب انسان بارور شد، به سوى خداوند جذب مى‏شود، و توفیق از ثمرات مجذوب شدن به خداوند است. به همین دلیل حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام در گفتارى دیگر مى‏فرمایند:

اَلتَّوفیقُ مِنْ جَذَباتِ الرَّبِ.(9)

نتیجه بحث

براى رسیدن به اهداف عالى معنوى، علاوه بر تصمیم و اراده، باید از نیروى توفیق نیز بهره‏مند باشید. توفیق داراى عنوان راهنما، و جنبه ارشاد است. به این جهت گرچه علّت تامّه براى موفقیّت نیست، ولى در تحقّق آن داراى نقش اساسى است.

شما گذشته از آن که موظّف هستید براى کسب توفیق دعا کنید، باید در راه بدست آوردن آن، از کوشش و تلاش دست برندارید. و نه تنها باید عوامل توفیق را براى خود ایجاد کنید، بلکه باید کوشش کنید توفیقى را که بدست آورده‏اید از دست ندهید.

اندیشه در پیرامون نعمتهاى خداوند مخصوصاً درباره نعمت وجود اهل بیت‏علیهم السلام و فضائل آن بزرگواران که جانیشنان خدا و اولیاء او در جهان هستى مى‏باشند، از عوامل مهمّ توفیق است.

براى این که توفیقات شما روز افزون شود، اندیشه عظمت حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه و امدادهاى غیبى آن بزرگوار را در ذهن خود پرورش دهید. سعى کنید با ضعف و سستى و ارتکاب گناه، توفیقات فراهم شده را از دست ندهید.

پی نوشت ها :

(1) – بحار الأنوار: 198/91?

(2) – بحار الأنوار: 10/24، تفسیر الإمام العسکرى‏علیه السلام: 17، معانى الأخبار: 15?

(3) – بحار الأنوار: 37/98?

(4) – بحار الأنوار: 53/98?

(5) – بحار الأنوار: 382/100?

(6) – فوائد الرضویّه محدّث قمى‏رحمه الله: 411?

(7) – بحار الأنوار: 356/78?

(8) – شرح غرر الحکم: 308/5?

(9) – شرح غرر الحکم: 144/1?


[ شنبه 91/2/30 ] [ 12:40 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

 

چرا به دیگران التماس دعا می‌گوییم؟

چرا به دیگران التماس دعا می‌گوییم؟!

دعا شفا و درمان هر دردیست

علاء بن کامل مى گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: علیک بالدعاء فانه شفاء من کل داء.(اصول کافى ، ج 4، ص 217?) یعنى: بر تو باد به دعا کردن، زیرا آن درمان هر دردیست .

عن حسین بن نعیم عن ابى عبدالله (علیه السلام) قال : اشتکى بعض ولده فقال : یا بنى قل : اللهم اشفنى بشفائک و داءونى بدوائک و عافنى من بلائک فانى عبدک و ابن عبدک . (همان)

حسین بن نعیم مى گوید: یکى از فرزندان امام صادق (علیه السلام) اظهار دارد و ناراحتى کرد. حضرت به او فرمود: پسر جان ! بگو: خدایا! مرا به شفاى مخصوص خود شفا ده ، و به دوا و داروى خود مداوا فرما، و از بلاى خود مرا عافیت و تندرستى بخش ! چون من بنده و بنده زاده ى تو هستم .

دانشمندان روان شناس امروز به این نتیجه رسیده اند که ، توجه به خدا و اصل دعا و نیایش، موجب رفع بسیارى از گرفتارى ها و حتى امراض ‍ مى گردد، و اساسا بسیارى از امراض در محیطهایى که دعا و نیایش وجود دارد، رخنه نمى کند.

آیا دلیلى بر التماس دعاى افراد از یکدیگر داریم؟

در میان مردم متعارف و مرسوم است که، همه از یکدیگر التماس دعا دارند، که البته منشأ این امر مى تواند به دو دلیل باز گردد:

1? دلیل نقلى برخى از روایات ، دعا و نفرین چند دسته از افراد مستجاب است و برگشت ندارد؛ و نیز در این احادیث سفارش شده است :

اول اینکه : به مقام و منزلت این گونه افراد پى ببریم .

دوم اینکه : آنان را در جامعه بشناسانیم ، و مورد تجلیل و تکریم قرار بدهیم .

سوم اینکه : سعى کنیم عوامل و اسباب رضایت و خشنودیشان را فراهم نماییم ، تا درباره ى سعادت و خوشبختى ما در دنیا و آخرت دعا کنند.
انسان باید همواره به درگاه خدا دعا کند، چون حدوثا و بقاء به خدا نیاز دارد و اگر یک لحظه فیض و لطف خدا قطع ، پوچ و نابود خواهد شد. هر چه به انسان مى رسد، از جانب خداست ، پس بنده باید این نیاز تکوینى و طبیعى را با زبان ابراز و اظهار نماید، و فقر و بندگى و نیاز خویش را عملا به اثبات برساند

چهارم اینکه : تلاش و کوشش نماییم عوامل دلزدگى و آزرده خاطر شدن این عزیزان و اولیاى خدا را از خود و جامعه بزداییم ، تا درباره ى ما نفرین نکنند.

پنجم اینکه : سزاوار و شایسته است از این بزرگواران بخواهیم تا درباره ى ما دعا کنند.

در حدیثى خداوند به حضرت موسى فرمود: دعا کن، با زبانى که گناه من نکرده باشى . چنان که در برخى از روایات به این مطلب اشاره شده است؛ به عنوان مثال ، درباره ى بیمار هنگام عیادت ، و شخص محتاج و نیازمند هنگام صدقه دادن ، دستور شرعى داریم که از وى التماس دعا کنیم ؛ زیرا دعاى وى مستجاب است. (بحار، ج 93 – 357، ح 11)

دلیل عقلى: چون دعا کردن دیگرى درباره ى انسان به خودى خود از نظر شرع ، عملى مستحب و مفید است ، و خواهش کار سودمند و نافع هم محتاج به دستور شرعى خاص نیست ؛ بر همین اساس ، پس از درخواست شخص سائل ، دعا کردن در حق او به عنوان قضاى حاجت مؤمن مستحب خواهد بود.

اگر خداوند از باطن و ظاهر انسان آگاهى کامل دارد، پس چه نیاز است که ما حاجت خویش را به زبان بیاوریم؟

1? عن ابى عبدالله: ان الله تبارک و تعالى یعلم ما یرید العبد اذا دعاه و لکن یحب اءن یبث الیه الحوائج.(اصول کافى ، ج 4، ص 225?)

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: همانا خداوند از خواسته ى دعا کنندگان در هنگام نیایش آگاه است، اما دوست دارد خواسته هاى خود را ذکر کند.

به عنوان مثال، اگر کسى به شما کالایى هدیه کرد، هر چند آن فرد با توجه به قراین و شواهد مى داند که شما از این عمل او راضى و خرسند هستید، اما دوست دارد رضایت خود را با زبان ابراز و اظهار نمایید، وگرنه شما را در ذهن خویش فردى ناسپاس تصور مى کند. این امر در مورد خداوند نیز صادق است ؛ یعنى با اینکه خداوند از انسان آگاهى کامل دارد، اما دوست دارد در هنگام دعا و نیایش ، حاجت خود را بر زبان بیاورد.

2? انسان باید همواره به درگاه خدا دعا کند، چون حدوثا و بقاء به خدا نیاز دارد و اگر یک لحظه فیض و لطف خدا قطع ، پوچ و نابود خواهد شد. هر چه به انسان مى رسد، از جانب خداست ، پس بنده باید این نیاز تکوینى و طبیعى را با زبان ابراز و اظهار نماید، و فقر و بندگى و نیاز خویش را عملا به اثبات برساند.
در حدیثى خداوند به حضرت موسى فرمود: دعا کن ، با زبانى که گناه من نکرد باشى . چنان که در برخى از روایات به این مطلب اشاره شده است ؛ به عنوان مثال ، درباره ى بیمار هنگام عیادت ، و شخص محتاج و نیازمند هنگام صدقه دادن ، دستور شرعى داریم که از وى التماس دعا کنیم ؛ زیرا دعاى وى مستجاب است
چرا فرزند باید در حق و مادرش، چه در حیات و چه در ممات دعا کند؟

1? زیرا پدر و مادر در واقع اصل و سبب هستى فرزند مى باشند.

2? نعمت تربیت از آنهاست .

3? قائده ى شرع و عقل حکم مى کند.

4? تبعیت از پیامبران و امامان و اولیاى خدا.

5? سعادت و خوشبختى در دنیا و آخرت .

6? خوشنودى و اطاعت خداوند.

آیا مؤمن باید در حق برادر مؤمنش دعا کند؟ چرا؟

از جمله حقوقى که برادران دینى نسبت به هم دارند دعا کردن در حق همدیگر است ؛ و این دعا کردن داراى ثمرات و برکات زیادیست؛ اول ، براى دعا کننده ، دوم ، براى دعا شنونده . از جمله آن فواید، مى تواند موارد ذیل باشد:

1? خداوند دعاى دعا کننده و دعا شنونده را اجابت مى کند.

2? روزى را فراوان مى سازد و از ناخوشى و بدى جلوگیرى مى کند.

3? احساس مسئولیت نسبت به برادر دینى ؛ کلکم راع و کلکهم مسئول عن رعیته .

4? جذب قلوب و ایجاد محبت .

5? شفاعت کردن دعا شونده براى دعا کننده در روز قیامت .

6? دعا کردن ملائکه در حق او.


[ شنبه 91/2/30 ] [ 12:39 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

«سلام کردن» یکی از سنت های اسلامی است که بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. لازم است یک مسلمان این سنت حسنه اسلامی و دینی را زنده نگه دارد. اما سلام کردن هم مثل هر کار دیگری آداب و اصول خودش را دارد! این کار که سبب می شود میان برادران و خواهران دینی الفت و دوستی شکل بگیرد روش و آدابی دارد که بزرگان دینی آن را به روشنی طرح نموده اند تا هم از مزایای دنیوی و هم اجر اخروی آن برخوردار شویم و چیزی را از دست ندهیم ولو به قدر یک سر سوزن!

 

«سلام» اسم خداست

خداوند متعال اسامی و نام هایی دارد که هر یک از آنها حاکی از یک صفت و حقیقتی در ذات حق تعالی است. «سلام» هم یکی از این اسامی و صفات است که به معنای سلامتی و سلم و دوستی است. خداوند متعال در سوره مبارکه حشر خود را به این نام خوانده است؛ آنجا که می فرماید: «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ » ؛ اوست خداوند یگانه ای که جز او معبودی نیست، مالک و حاکم است و از هر عیبی منزّه می باشد، به کسی ستم نمی کند. (حشر/23)

 

اجازه مخصوص سلام!

خداوند متعال به بندگان خود اجازه داده است که در هنگام ملاقات با یکدیگر نام او را به هم هدیه دهند که با این کار همه ی خوبی ها و خیرات را نصیب هم می گردانند. از این رو سلام کردن بسیار مورد توصیه است به طوری که بر آغاز گر سلام و کسی که در احیاء این سنّت الهی پیشی بگیرد، برکات و نصیب برتر و بهتری وجود  دارد. امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که حضرت فرمودند: شایسته ترین مردم نزد خدا و رسولش کسی است که سلام را آغاز کند. همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آغاز کننده ی به سلام به خدا و رسولش نزدیکتر است.

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هر کس فقیر مسلمانی را ملاقات کند و به گونه ای بر او سلام نماید که با سلام بر ثروتمند فرق داشته باشد در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات می کند که خداوند بر او خشمگین است

سلام را فراموش نکنید!

در این سنت حسنه نه تنها آغاز کننده بودن یک توصیه ی خوب است بلکه بلند سلام کردن هم یکی دیگر از ادبهای این رسم نیکوست. امام محمدباقر (علیه السلام) فرمودند: خدای عزّو جل بلند سلام کردن را دوست دارد. همچنین امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوارشان نقل فرمودند که در وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی (علیه السلام) آمده است: سه چیز باعث پوشاندن گناهان است: آشکارا سلام کردن، طعام دادن، خواندن نماز شب در حالی که مردم خوابند.

امام صادق (علیه السلام) در حدیث شریف دیگری فرمودند: هر کس چهار چیز برای من تعهد کند من چهار خانه در بهشت برای او تضمین می کنم (که یکی از آنها) آشکارا سلام کردن در همه جاست.

 

سلام نکنی بخیلی!

اهمیت احیاء این سنت نیکو و این پدیده ی اجتماعی تا بدانجاست که خودداری از سلام کردن از نشان های بخل شمرده شده است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خدای عز و جل فرمود: بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد.

این موضوع تا جایی اهمیت دارد که سلام کردن بر همه حتی بر کودکان توصیه شده است. امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: پنج چیز را تا آخر عمر رها نخواهم کرد. (که یکی از آنها) سلام کردن بر کودکان است تا بعد از من سنّت (رسم) باشد.

پس نباید بخل ورزید حتی در مقابل کودکان و این از آموزه های گرانقدر اسلامی است.

همچنین نباید در سلام کردن میان افراد تفاوت قائل بود. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هر کس فقیر مسلمانی را ملاقات کند و به گونه ای بر او سلام نماید که با سلام بر ثروتمند فرق داشته باشد در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات می کند که خداوند بر او خشمگین است.

سلام

 

اگر سلام نکرد، جوابشو نده!

امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که کسی که قبل از سلام سخن آغاز کند به او پاسخ ندهید! و نیز فرمودند: قبل از سخن گفتن سلام کنید اگر کسی قبل از سلام گفتن سخن گوید به او پاسخ ندهید. پس اصلاً زشت و دور از آداب مسلمانی نیست که بخواهیم همیشه اول کلام و گفتگوی مان را با سلام کردن آغاز کنیم و نه مثل برخی دیگر از فرهنگها بدون هیچ مقدمه و مدخلی! یادمان نرود که حتی تأکید شده است به کسی که بدون رعایت این فرهنگ شروع به سخن می کند نباید پاسخ بدهیم و باید خودمان را ملزم نماییم با سلام گفتگو و محاوراتمان را شروع نماییم تا جایی که در سلام از هم پیشی بگیریم نه آن که سلام کردن برایمان سخت باشد. بگذارید مثالی بزنیم:

فرض کنید می خواهید در خیابان آدرسی و یا ساعت را بپرسید. مسلمانانه اش! این است که اول بگویید سلام و بعد باقی سؤالات! اما متأسفانه در برخی موارد و یا شاید باید گفت در بسیاری از موارد شاید هم به نحو غیرمحسوس با فرهنگ سازی بیگانه! بدون "سلام" می پرسیم آقا شما این آدرس را بلدید؟! و یا ساعت چنده؟ و خیلی می خواهیم مؤدب باشیم اولش می گوییم: ببخشید! ساعت چنده؟! تا حالا شما برای ساعت پرسیدن اول سلام کرده باشید؟! مثلاً سلام خوبید؟! ساعت چنده؟! نمی دانم شاید باید فرهنگ سازی کرد. به نظر شما ببخشید اول سؤالاتمان ترجمه "excuse me" اونور آبی ها نیست؟!!

قبل از سخن گفتن سلام کنید اگر کسی قبل از سلام گفتن سخن گوید به او پاسخ ندهید. پس اصلاً زشت و دور از آداب مسلمانی نیست که بخواهیم همیشه اول کلام و گفتگوی مان را با سلام کردن آغاز کنیم و نه مثل برخی دیگر از فرهنگها بدون هیچ مقدمه و مدخلی! یادمان نرود که حتی تأکید شده است به کسی که بدون رعایت این فرهنگ شروع به سخن می کند نباید پاسخ بدهیم

جواب سلام هم که واجبه!

و البته و صد البته همه می دانیم که جواب سلام هم واجب است و این جواب شامل همه نوع آغاز سخن و سلامی هست. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: جواب دادن به نامه مانند پاسخ سلام واجب است و آغاز کننده ی به سلام نزد خدا و رسولش شایسته تر است. همچنین آن حضرت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که سلام کردن مستحب و پاسخ آن واجب است. و شاید بشود مثال این روزگار ما را ایمیل و تلفن و چت و غیره هم دانست (البته با رعایت موازین شرعی!!)

 

پایان سخن:

سلام کردن یکی از آداب اسلامی است که شاید به علت وفور و تکرار آن برایمان امری عادی و پیش پا افتاده شده باشد اما باید توجه نمود که این سنت حسنه اسلامی در صورتی که با همه آداب و شرایطش اجرا و عمل شود ثمرات مادی و معنوی بسیاری را برای فرد و جامعه بدنبال دارد که شایسته نیست نسبت به آن بی توجهی گردد.

ن.رادفر

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع :  

1- آداب معاشرت از دیدگاه معصومین (علیه السلام)- شیخ حر عاملی- ترجمه محمدعلی فارابی

2- وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه- شیخ حر عاملی

3- گفتار فلسفی- (جوان)

4- تفسیر المیزان- علامه ی طباطبایی

5- اصول کافی- شیخ کلینی

6- بحارالانوار- علامه مجلسی


[ شنبه 91/2/30 ] [ 12:37 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

دوری از چهار گروه

امام باقر (علیه السلام) می فرماید: پدرم به من سفارش فرمودند، با چند نفر نه هم نشین باش و نه هیچ راهی را با آنان برو و نه سخنی با آنان بگو: عرض کردم چه کسانی اند؟ فرمود:

1- دروغگو (که دور را نزدیک و نزدیک را دور می نماید)

2- فاسق و گناهکار (تو را به کمتر از لقمه ای می فروشد)

3- احمق (که می خواهد به تو سودی برساند آسیب می رساند)

4- کسی که رابطه اش را با قامیل قطع کرده (که رحمت خدا به او قطع شده) (تحف العقول ص 319)

معاشرت با افراد پست و گناهکار، علاوه بر اینکه بر اخلاق و رفتار ما و فرزندانمان تأثیرات فوق العاده مخربی خواهد داشت، موجب سوءظن و بدبینی و بی اعتمادی دیگران به ما شده و خوبان از ما فاصله خواهند گرفت. چرا که این یک قاعده عقلی و علمی است که جاذبه و دافعه می بایست در یک فرآیند مطلوب و سالم قرار گیرد. خوبی ها را جذب و بدیها را دفع نموده یک سیستم سالم مثل بدن ما آنچه مفید است را جذب آنچه مضر است را دفع می کند.

خانواده هم به مثابه یک سیستم سالم در تعاملات و ارتباطات اجتماعی نباید از این قاعده معقول و منطقی تخلف نماید.

امام باقر(علیه السلام) در این باره می فرماید: "آن کسی که با ناکسان و فرومایگان بیامیزد پست و حقیر خواهد شد." (مستدرک- ج2- ص 64)

امام علی (علیه السلام) تصریح فرموده اند، معاشرت با مردم فاسد بپرهیز چرا که طبع تو، انحرافات و ناپاکی های آنان بطور ناخودآگاه جذب میکند. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 272)

یکی دیگر از مؤلفه های معاشران و هم نشینان ممتاز این است که ثروت، ریاست موقعیت های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، تغییری در رفتار و گفتار آنان در ارتباط با اطرافیان شان ایجاد نکند. افراد ضعیف النفس همواره به رنگ محیط و موقعیت خود درمی آیند. متزلزل و بی ثباتند

و در جای دیگر می فرماید: "از هم نشینی با کسی که تو را به غفلت می کشاند و حریص می گرداند بپرهیز، زیرا که تو را به خواری گرفتار می کند و به هلاکت می افکند." (شرح غررالحکم ج 3 ص 303)

 

امیرمؤمنان علی (علیه السلام) ضمن تأکید به معیار مذکور تأکید فرموده اند: بیشترین صلاح و دوستی در هم نشینی با خردمندان و عاقلان است. (شرح غررالحکم ج 5 ص 327)

و نیز تأکید فرموده است: دوست همچون وصله لباس توست پس آنرا هم شکل و هم سان خود برگزین.

 

بهترین شاخص معاشرت

در بین تمامی معیارها و مشخصه های دوستان و معاشران، اصلی ترین شاخص این است که محصول و خروجی معاشرت، ایجاد آرامش، دوری از گناه و معصیت، تقویت بهینه شاختی و علمی در بین شما و اعضای خانواده بویژه فرزندان باشد.

معاشرتی که نتیجه آن غیبت و حسادت و ناراحتی و ناآرامی و اضطراب و خودنمایی باشد. نه تنها هدر دادن سرمایه فهم زندگی یعنی عمر و اوقات گرانبها می باشد بلکه آسیب ها و آفت های خانمانسوز و آزاردهنده ای است که پیامدهای تلخ و گزنده آن اگرچه فاصله پس از پایان محالست نمایان می شود ماهها و حتی سال های بعد در رفتار و اخلاق خود، همسر و فرزندان بروز و ظهور یابد.

علی (علیه السلام) تصریح فرموده اند، معاشرت با مردم فاسد بپرهیز چرا که طبع تو، انحرافات و ناپاکی های آنان بطور ناخودآگاه جذب میکند

عدم تغییر حالت

یکی دیگر از مؤلفه های معاشران و هم نشینان ممتاز این است که ثروت، ریاست موقعیت های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، تغییری در رفتار و گفتار آنان در ارتباط با اطرافیان شان ایجاد نکند. افراد ضعیف النفس همواره به رنگ محیط و موقعیت خود درمی آیند. متزلزل و بی ثباتند. با فقر و نداری به ذلت و خواری و با ثروت و موقعیت بالاتر به غرور و خودخواهی می رسند. مثل حوض کوچکی که با دو تا هندوانه که درونش انداخته می شود سرریز می شوند و ظرفیت پذیرش پُست و مال و مقام بالاتر را ندارند.

 

نکته مهم

در پایان یادآوری این نکته مهم لازم است که مبادا در ایجاد ارتباط و طراحی معاشرت و انتخاب دوستان و معاشران دچار افراط و تفریط های سلیقه ای شد. به عبارتی دیگر نباید با این تصور که معاشران و هم نشینان ما می بایست در همه زمینه ها با ما همسو و همسال باشند به جذب و دفع اطرافیان خود بپردازیم. و یا از آن طرف با هر کس و در هر جا رابطه دوستی برقرار کنیم. چاره چیست؟ معیار کدام است؟

همانطور که قبلاً اشاره شد معیار و شاخص اصلی در انتخاب معاشران، اعتقادات و شاخص های شرعی و عقلی است نه تمایلات و امیال شخصی و فردی، لذا هر آن کس که در دین و رعایت حلال و حرام خدا قرار گرفت از دوستان و یاران ما و هر آن کس که از این دایره پا فراتر نهاد و بدون توجه به اصول و ارزش های دینی به معاشرت و تعاملات پرداخت و تذکر و امر به معروف و نهی از منکر نیز بسی تأثیر بود، از دایره دوستی خارج می شود. 

احمد رزاقی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


[ شنبه 91/2/30 ] [ 12:36 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

 

سلوک معنوی


[ شنبه 91/2/30 ] [ 11:57 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

 

صراط

انگار کار دیگری از دستشان بر نمی آمد؛ می خواستند ازدواج کنند البته نه باهم بلکه رقیب عشقی بودند و از این مثلث های برمودایی کذایی! شخصیت یکی از آنها سخت تر بود طوری که انعطاف نداشت. البته شکست هم برنمی داشت و از نظراتش هم کوتاه نمی آمد. سرسختی اش، هم تحسین برانگیز بود و  هم تحصین آمیز. گاهی همین سر سختی تبدیل می شد به یکدندگی و کار دستش می داد. 

منظورم لجاجت بی جا و بی موردی بود که در ارتباط با دیگران  داشت حتی با دوستان صمیمی اش ! در مورد رفتار با دیگران و نظرات آنها، دوستانش با دشمنانش تفاوتی نمی کردند. این هم بد بود و هم خطرناک و تفرقه آفرین. ایدئولوژی اصلی او این بود: ما باید راه راست را بپیماییم نه یک کلمه کم نه یک کلمه اضاف! به راه می گفت صراط و راست را هم مستقیم معنا می کرد.

مثلا اگر دنبال شخصی می گشت و کسی می گفت گمشده ات به سمت شمال غربی رفت، بر اساس همین عقیده ی  مذکور تا ابد به دنبال گمشده ی خود، شمال غربی را میگرفت و می رفت و از این مسیر خارج نمی شد. حتی یک بار با خود نمیگفت شاید در این مسیر گاهی باید به چپ یا راست پیچید؟ به همین خاطر بود که هر وقت جاده می پیچید او ابدا نمی پیچید، حتی در مورد دره و پرتگاه هم اعراض نمی کرد و کلا در راه آدم پایداری می نمود.

دیگری که از این پس او را دومی می خوانیم، نظر دیگری داشت  بهتر است بگوییم برداشت دیگری داشت. دومی به پیمودن راه راست اعتقاد داشت، راه را صراط می گفت و راست را هم مستقیم معنا می کرد امّا (بهتر است “امّا” را دوباره بخوانید اینبار با تاکید بیشتری بر روی “ ـّ ”) برداشت دیگری از آن داشت.

دومی می گفت صراط مستقیم را می پویم البته با توجه به شرایط آن. می گفت صراط مستقیم گاهی تندی می خواهد و گاهی کندی طلب می کند، گاهی سربالایی و سرازیری دارد گاهی به یمین می پیچد گاهی به یسار گاهی سنگلاخ است و پوتین آهنین می خواهد گاهی هم رود است و باید لباس از تن و وجود به درآوری و آب تنی کنی. رفتن وسیله های مختلفی می خواهد که  استفاده از آنها تابع  شرایط مسیر است.

یادم مانده که اول کلام گفتم کار دیگری از دست شان بر نمی آمد. کاری که از آنها بر می آمد رقابت بود برای بدست آوردن “یار”.

تاریخ در مورد اینکه آخر کدام یک از آنها موفق شدند چیزی بدست نمی دهد از آنها فقط دو برداشت از صراط مستقیم باقی ماند.

============================================================================================

پ ن: امام علی علیه السلام روزی سکوت و صبر کرد روزی دست به قلم شده و به دیگران نامه می نوشتند من جمله معاویه و روزی هم به شمشیر ستم سوز خویش دست برده و با کافران دست به قتال زدند.

امام حسین علیه السلام هدف خود را اصلاح امت نامید و برای آن از مدینه به مکه و از آنجا به سمت کوفه به راه افتاد. البته قبل از آن روز بارها با بزرگان صحابه و تابعین و مردم عادی صحبت کرده بود (نمونه اش هم خطبه ایشان در منا به سال 58 هجری و در حضور دویست نفر از صحابه و هشتصد نفر از تابعین) ایشان از همان ابتدا شمشیر به دست نگرفتند و قیام مسلحانه نکردند بلکه اقدامات ایشان تابع شرایط زمان خود بود.

امام عصر روحی له الفداء امروز از ما انتظاری دارند و در هنگامه ظهور انتظار دیگری! همان طور که همیشه قلم جواب نمی دهد، به همان نسبت شمشیر گاهی نتیجه ای بدست نخواهد داد.

 


[ شنبه 91/2/30 ] [ 11:35 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

عضو هیئت علمی دانشکده علوم حدیث با تأکید بر اینکه مداومت بر خواندن «آیة الکرسی» انسان را بر صراط الهی استوار می‌کند، گفت: ویژه بودن «آیة الکرسی» به دلیل ایدئولوژی نهفته در آن است.

حجت‌الاسلام والمسلمین «علی راد» عضو هیئت علمی دانشکده علوم حدیث در گفت‌وگو با فارس با اشاره به مضامین بلند «آیة الکرسی» گفت: «آیة الکرسی» یک نگرش و یک رویکرد معرفتی و شناختی مبنی بر اینکه دو جبهه نور و ظلمت و یا جبهه «الله» و «شیطان» را در تقابل هم مطرح می‌کند.
 
وی عنوان کرد: بازخوانی این جریان از یکدیگر در هر روز می‌تواند موجب تقویت مبانی اعتقادی فرد شود، اگر این آیه، روزانه و پس از نمازها تکرار و خوانده شود به لحاظ تئوری، نگرشی و معرفتی همچنان بر نگرش توحیدی و الله محوری فرد افزوده خواهد شد در واقع انسان با مداومت بر «آیة‌الکرسی» بر صراط الهی تثبیت می‌شود.
 
* ویژه بودن «آیة‌الکرسی» به دلیل جهان‌بینی نهفته در آن است
 
عضو هیئت علمی دانشکده علوم حدیث با تاکید بر اینکه قرائت «آیة‌الکرسی» می‌تواند در نوع رفتار و منش انسان، اثر گذار باشد، اظهار داشت: شیطان و ظلمت از موضوعات مطرح شده در «آیة‌الکرسی» است، انسان در هر روز همواره با دسیسه‌ها و انگیزه‌های ظلمانی شیطان رو به رو می‌شود که بازخوانی آیة‌الکرسی در هر روز، این تذکر و روشنگری را به انسان می‌دهد که تو در مسیر کمال ممکن است همیشه با دام‌های ظلمانی ابلیس مواجه شوی لذا باید احتیاط کنی!
 
وی تصریح کرد: «آیة‌الکرسی» یک سویه معرفتی نسبت به مسیر توحید و الله و یک سویه هشدار و تذکر دارد از این رو لازم است فرد مؤمن احتیاط کرده و به آسیب‌های فراروی حرکت دینی توجه داشته باشد لذا این مسئله می‌تواند جایگاه «آیة‌الکرسی» را در سیر و فرایند حرکت دینی برای هر مسلمانی فراهم کند.
 
این استاد دانشگاه با اشاره به مبحث «غرر الآیات» خاطرنشان کرد:  آیاتی در قرآن کریم وجود دارند که به لحاظ جامعیت و تاثیرشان یک موقعیت ویژه و خاصی را نسبت به سایر آیات پیدا می‌کنند که از آنها به «غرر» تعبیر می‌شود، علامه طباطبایی این بحث را در تفسیر المیزان و آیت‌الله جوادی آملی نیز آن را در تسنیم مطرح کرده و به طور کلی این نگرش اهل بیت است.
 
وی ادامه داد: آیة‌الکرسی چنین جایگاهی دارد بنابراین، خاص و ویژه بودن آیة‌الکرسی به ایدئولوژی و جهان‌بینی که در آن نهفته است، بستگی دارد که با واسطه می‌تواند در رفتار و روش هر مسلمان و مؤمن تاثیر متفاوتی را برجای گذارد.
 
حجت‌الاسلام راد در پاسخ به این سؤال که آیا فقط تاثیرات شگرف تلاوت «آیة الکرسی» با درک مضامین و مفاهیم آن حاصل می‌شود، گفت: حتی در صورتی ناآگاهی فرد به محتوا و مضامین «آیة‌الکرسی» باز هم آثار و فوائدی بر او مترتب می‌شود چرا که «آیة‌الکرسی» نوعی تسلیم و خودسپاری به قرآن و آیاتی است که جزو «غرر» به شمار می‌رود.
 
وی عنوان کرد: در آیة‌الکرسی بحثی به نام ولایت وجود دارد وقتی انسان «آیةالکرسی» را می‌خواند هر چند اگر به معنای عربی آن آگاه نباشد اما با خواندن آیة‌الکرسی حتما پذیرای مفاهیم ایدئولوژیکی و معرفتی آن خواهد بود و این یعنی آگاهانه یک خودسپاری به ولایت الهی و کسی که خود را آگاهانه به ولایت الهی می‌سپارد از گزند دام‌های ابلیسان انسی و جنسی در امان خواهد بود.
 
عضو هیئت علمی دانشکده علوم حدیث تصریح کرد: بنابراین، تعبد و ظاهر‌گرایی از لحاظ اینکه هر کسی که در امور خیر، خود را شبیه‌ گروهی کند در حقیقت در حکم آنان است از این رو وقتی کسی می‌بیند امام معصوم(ع) یا مؤمنان راستین «آیة‌الکرسی» را ورد زبان خود داشته و بر خواندن آن استمرار دارند او نیز این کار را انجام می‌دهد با اینکه از معنای آن اطلاعی نداشته باشد اما از باب شباهت به آنها آثار و فوائد نیز نصیب او خواهد شد.

[ شنبه 91/2/30 ] [ 11:33 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
خواب های فقر آور
عَنْ أمیرِالْمُؤْمِنینَ علیه‏السلام: اَلنـَّومُ بَیْنَ الْعِشـائیْنِ یُورِثُ الْفـَقْرَ، وَ النَّوْمُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ یُورِثُ الْفَقْرَ
امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: خواب بین مغرب و عشاء باعث فقر مى‏شود، و خواب قبل از طلوع آفتاب نیز تنگدستى را به دنبال مى‏آورد.
بحارالانوار 76: 184 ح 2

[ شنبه 91/2/30 ] [ 11:32 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

سلطان محمد فاتح پس از فتح استانبول، «ایاصوفیه» را «مسجد» اعلام کرد، اما پس از سقوط دولت عثمانی و اعلام جمهوری ترکیه، این مسجد به موزه تغییر کاربری داد و اقامه نماز در آن ممنوع اعلام شده است. مسجد و موزه تاریخی ایاصوفیه استانبول که همه ساله پذیرای بیش از یک میلیون بازدیدکننده از این مکان مهم تاریخی است، حدود 10 قرن پیش مهم‌ترین کلیسای جهان مسیحیت بوده و در آن دوران قبله اول مسیحیان به شمار می‌رفته است.به دنبال فتح قسطنطنیه در سرزمین روم شرقی توسط سلطان محمد فاتح امپراطور عثمانی و تغییر نام این شهر به «اسلامبول»، سلطان عثمانی این کلیسا را به مسجد تبدیل کرد و وصیت نمود که بعد از وی نیز این مکان به صورت مسجد باقی بماند. اما با وجود این وصیت، بعد از سقوط دولت عثمانی و اعلام جمهوری ترکیه، مسجد ایاصوفیه تغییر کاربری داد و به موزه تبدیل شد.

این مکان تاریخی هنوز هم به عنوان مهم‌ترین مورد منازعه بین ترک‌های مسلمان و جهان مسیحی غرب اهمیت خود را حفظ کرده است.

مسجد و به عبارتی موزه ایاصوفیه که همواره مورد توجه توریست‌های بازدیدکننده از استانبول بوده در عین حال به عنوان هشتمین عجایب بعد از عجایب هفتگانه جهان مطرح بوده است.

بنای ایاصوفیه در قرن ششم میلادی به دستور ژوستینیانوس امپراطور روم و توسط آنتمیوس و ایسدوروس، دو معمار برجسته رومی بنا نهاده شده است.

مسجدی که نماز خواندن در ان ممنوع است ! + عکس

 گفته می شود در پروژه ساخت این بنا علاوه بر دو معمارمذکور تعداد یکصد معمار دیگر به همراه یکصد کارگر در کنار هر معمار مشارکت داشته اند. ساخت این بنا در تاریخ 23 فوریه 532 میلادی آغاز و در مدت پنج سال و ده ماه خاتمه یافته است.

ایاصوفیه که به مدت 916 سال به عنوان کلیسا مورد استفاده قرار گرفته، بعد از فتح استانبول درسال 1453 تبدیل به مسجد شده و به مدت 482 سال نیز به عنوان مسجد مورد استفاده فرار گرفته و در سال 1935 به دستور کمال آتاتورک بنیانگذار جمهوری ترکیه و تصویب هیات وزیران وقت تبدیل به موزه شده است.این در حالی است که مردم مسلمان ترکیه ضمن مخالفت با این تصمیم، خواهان بازگرداندن این بنای مهم تاریخی به حالت قبلی خود و استفاده از آن به عنوان مسجد هستند. اما دادگاه اداری استانبول با این درخواست مخالفت کرده و اقامه نماز در این مکان را ممنوع اعلام کرده است.


[ شنبه 91/2/30 ] [ 11:16 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

<

شهدا شرمنده ایم شهرستان بجنورد

کانون منجی

هئیت حسین جان

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 121
بازدید دیروز: 117
کل بازدیدها: 3147862
Flag Counter