ابزار وبلاگ

مذهبی شهرستان بجنورد - شهرستان بجنورد

http://mehrangoli64.ParsiBlog.com
 
لینک های مفید
Online User

روزى به محضر مبارک آن حضرت شرفیاب شدم ، شخصى را دیدم که در مجلس حضرت اظهار داشت : مدّتى است که مبتلا به سردرد شدیدى گشته امام علیه السلام فرمود: ظرفى را با مقدارى آب بردار و این آیه شریفه قرآن را بر آن بخوان :

أ وَلَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا انَّ السَّمواتِ وَ الاْ رْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتّقْنا هُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیٍ حَیُّ أ فَلا یُؤْمِنُونَ.(55)

و سپس آن را بیاشام ، که انشاءاللّه سردرد برطرف خواهد شد.(56)

ادامه را ببینید

حضور داشتند، چنین فرمود: اسم اعظم خداوند متعال ، داراى هفتاد و سه حرف مى باشد که آصف بن برخیا – وصىّ حضرت سلیمان علیه السلام – یک حرف از مجموع آن ها را مى دانست و زمین برایش کوچک شد، به طورى که توانست در کمتر از یک لحظه عرش بلقیس را نزد حضرت سلیمان علیه السلام آورد.

ولیکن نزد ما اهل بیت رسالت هفتاد و دو حرف موجود است و یک حرف آن نزد خداوند متعال محفوظ مى باشد.(57)

.3 هنگامى که خداوند متعال نوزادى به حضرت ابوالحسن ، امام هادى علیه السلام عطا نمود، عدّه اى از اصحاب ، خدمت حضرت آمدند تا تهنیت و تبریک گویند.وقتى بر حضرت وارد شدند، او را شادمان و مسرور نیافتند؛ علّت را جویا شدند؟امام علیه السلام فرمود: به نوزاد امیدى ندارم ، چون که او عدّه بسیارى را گمراه مى گرداند.پس پیش گوئى حضرت و علّت ناراحتى آن بزرگوار تحقّق یافت و این نوزاد همان جعفر کذّاب شد.(58)

.4 ابوهاشم جعفرى حکایت کند:روزى در محضر شریف امام هادى علیه السلام شرفیاب شدم ، کودکى وارد شد و شاخه گلى را تقدیم آن حضرت کرد.امام علیه السلام آن شاخه گل را گرفت و بوئید و بر چشم خود نهاد و بوسید؛ و سپس آن را به من اهداء نمود و اظهار داشت :هر که شاخه گلى را ببوید و بر چشم خویش بگذارد و ببوسد و سپس صلوات بر محمّد و آلش فرستد، خداوند متعال حسنات بى شمارى را در نامه اعمالش ثبت مى نماید؛ و نیز بسیارى از خطاها و لغزش هایش را مورد عفو قرار مى دهد.(59)

.5 یکى از اهالى کوفه در شهر سامراء خدمت حضرت ابوالحسن ، امام علىّ هادى علیه السلام شرفیاب شد و اظهار داشت یاابن رسول اللّه ! من از دوستان و علاقه مندان به شما و اجدادتان مى باشم ، و داراى قرض سنگینى هستم و چون توان پرداخت آن را ندارم به قصد شما آمده ام .

امام هادى علیه السلام فرمود: همین جا بِایست تا چاره اى بیندیشم .پس از گذشت لحظاتى ، مقدار سى هزار دینار از طرف متوکّل – خلیفه عبّاسى – براى حضرت آوردند.

حضرت سلام اللّه علیه آن پول ها را از ماءمور متوکّل گرفت و بى درنگ و بدون آن که محاسبه نماید، تمامى آن سى هزار دینار را تحویل آن شخص کوفى داد.پس آن مرد کوفى مقدار ده هزار دینار از آن ها را برداشت و اظهار نمود: یاابن رسول اللّه ! من بیش از ده هزار دینار نیاز ندارم ، چون به همان مقدار بدهکار هستم و براى من همین مقدار کافى است ولى امام علیه السلام از پس گرفتن آن بیست هزار دینار خوددارى و امتناع نمود.لذا آن مرد کوفى تمامى آن هدیه را گرفت و گفت : خداوند بهتر مى داند که چه کسانى را امام و حجّت خود بر انسان ها قرار بدهد، و سپس عازم شهر کوفه شد.(60)

پی نوشت ها:

55- سوره انبیاء: آیه 30?

56- بحارالا نوار: ج 92، ص 51، ح 7?

57- بحارالا نوار: ج 27، ص 26، ح 3?

58- عیون المعجزات : ص 135?

59- کافى : ج 6، ص 525، ح 5، حلیة الا برار: ج 5، ص 37، ح 3?

60- ینابیع المودّة : ج 3، ص 128


[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 1:57 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

ذکر لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظیم

لاحول ولا قوة الا بالله

1. دفع بلا و رفع غم و غصه

امام صادق (ع ) فرمودند: کسى که در هر روز صد بار بگوید لا حول و لا قوة الا بالله خداوند هفتاد نوع بلا را از او دور مى گرداند که کمترین آنها غم و غصه است 1

 
2.تأخیر زمان مرگ

امام صادق (ع ) فرمودند:آن کس که هزار بار بگوید لا حول و لا قوة الا بالله خداى تعالى حج خانه اش را روزى اش خواهد نمود و اگر مرگش نزدیک باشد، خدا آن را به تأخیر خواهد انداخت تا حج را روزى اش ‍ سازد.2

 
3.ذکر سر بریده امام حسین (ع )

در دمشق شنیده شد که سر مطهر امام حسین (ع ) مى گوید: لا حول و لا قوة الا بالله .3

 
4.گنجى از بهشت

رسول خدا (ص ) فرمود: بسیار «لا حول و لا قوة الا بالله» بگویید که آن از گنج هاى بهشت است .4

 
5.دور شدن هفتاد بلا

راوى مى گوید شنیدم که امام صادق (ع ) فرمودند: کسى که بگوید لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم خداى عزوجل به خاطر آن هفتاد نوع بلا را از او دور مى گرداند که کمترین آنها خفه شدن است .5

 
6.رفع درد و اندوه

از پیغمبر اکرم (ص ) روایت شده است که فرمودند: سخن لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم گنجى از گنجهاى بهشت است و آن باعث شفا یافتن از نود و نه درد است که آسانترین آنها اندوه است .6

 
7.شفاى هفتاد و دو نوع درد

رسول خدا (ص ) فرمود: هر کس که نعمت هاى فراوان به وى برسد الحمد لله رب العالمین بسیار بگوید، و آن که تهیدستى به وى فشار آورد لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم زیاد بگوید که آن گنجى از گنج هاى بهشت است و شفاى هفتاد و دو نوع درد است که کمترین آنها اندوه مى باشد.

 
8.هرگاه اندوهگین شدى

از امام صادق (ع ) روایت شده است که در سفارشى فرموده اند: اى ، سفیان ! هر گاه خدا به یکى از شما نعمتى عطا فرمود، بایستد و خداى عزوجل را ستایش و سپاس گوید، یعنى بگوید الحمد لله و هر گاه روزى اش دیربرسد، باید درخواست آمرزش کند، یعنى بگوید استغفر الله و هر گاه اندوهگین شود، بگوید لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم .7

 
9.داروى نود و نه بیمارى

از رسول خدا (ص ) روایت شده است که فرمودند: گفتن لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم دارویى است که نود و نه بیمارى را بهبود مى بخشد که آسانترین آنها اندوه است و معناى این کلمه چنین است هیچ حرکت و نیرویى جز به سبب و خواست خدا پدید نیامد.8

 
10.رفع شدن بلایا

از امام صادق (ع ) روایت شده که فرمود: هر گاه نماز بامداد و مغرب خواندى ، هفت بار بگو: بسم الله الرحمن الرحیم ، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم زیرا هر که آن را بگوید، به او نرسد جنون و جذام و برص ، و نه هفتاد نوع از انواع بلا.9
 امام صادق (ع ) نقل است که پیامبر (ص ) فرموده اند: هر کس که فقر به او روى آورد، این ذکر را زیاد بگوید: لا حول و لا قوة الا بالله .

11.مرتفع شدن انواع بلیات

از امام باقر (ع) روایت شده است که رسول گرامى خدا (ص) فرمودند: هر کس سه بار بگوید بسم الله الرحمن الرحیم ، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم خداوند تعالى نود و نه نوع از انواع بلا را از او دور سازد که آسان ترین آنها خفگى است. 10

12.درمان بیمارى و ندارى

اسماعیل بن عبدالخالق گوید: مردى از اصحاب پیامبر (ص) دیر به خدمت ایشان رسید و سپس نزد آن حضرت آمد.
رسول خدا (ص ) به او فرمود: چه چیزى موجب دیر کردن تو شد از آمدن نزد ما؟ عرض کرد: بیمارى و ندارى .
فرمود: آیا به تو دعائى یاد ندهم که خدا به وسیله آن بیمارى و ندارى را از تو ببرد؟ عرض کرد: چرا یا رسول الله .
پیامبر (ص ) فرمود: بگو «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم ، توکلت على الحى الذى لا یموت و الحمد لله الذى لم یتخذ (صاحبة و لا) ولدا و لم یکن له شریک فى الملک و لم یکن له ولى من الذل و کبره تکبیرا.»
گوید: درنگى نکرد که نزد پیغمبر (ص ) بازگشت و عرض کرد: یا رسول الله خداوند بیمارى و ندارى را از من برد.11

 
13.صد بار بعد از نماز صبح

امام رضا (ع ) فرمود: هر کس پس از نماز صبح صد بار بسم الله الرحمن الرحیم ، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم بگوید، به اسم اعظم خدا از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیک تر شده و به راستى که در مدار اسم اعظم قرار گرفته است. 12

لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ
14.هفت بار بعد از نماز صبح و مغرب

از امام صادق (ع ) نقل است که فرمود: دنبال نماز فجر و نماز مغرب هفت بار بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم خداوند عزوجل هفتاد نوع بلا را از او بگرداند که آسانترین آنها بادهاى بد (چون استسقاء و غیره ، یا مقصود عفونت اعضاء است که بوى بد دهد، یا گرفتارى به توفان که موجب سقوط و هلاکت باشد - از مجلسى و غیره ) و پیسى و دیوانگى است ، و اگر شقى باشد از شقاوت به در آید و در سعادتمندان نوشته شود.13

 
15.دفع انواع بیماری ها

از امام صادق (ع ) فرمود: چون نماز مغرب و بامداد بخوانى ، هفت بار بگو: بسم الله الرحمن الرحیم ، و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم زیرا هر کس آن را بگوید، خوره و پیسى و دیوانگى و هفتاد نوع بلا به او نرسد.14

 
16.زمزمه امام حسین (ع)

کار جنگ بر امام حسین (ع ) سخت و تنگ شد و یگانه و تنها ماند، به خیمه هاى فرزندان پدرش روى آورد، آنها را از ایشان خالى و تهى دید، سپس به خیمه هاى اصحاب و یارانش التفات نمود، و نگریست کسى از آنان را ندید، پس شروع و آغاز نمود بسیار گفتن لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم . 15

 
17.سفارش به این ذکر الهى

یکى از اذکارى که عالمان دین به آن بسیار اشاره کرده اند، ذکر لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم است .
امام باقر (ع ) در معنى این ذکر که به طور اختصار "حوقله" گفته مى شود فرموده است : یعنى هیچ توانایى براى ما از اینکه معصیت خدا را نکنیم جز کمک و امداد الهى نیست و هیچ نیرویى براى انجام طاعت خدا جز به توفیق او نداریم .16

 
18.رفع همّ و غم

ابن بابویه به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق (ع ) روایت کرده است ، که هر کس در هر روز صد مرتبه بگوید: لا حول و لا قوة الا بالله خداوند تعالى هفتاد نوع بلا را از او دور مى گرداند که کمترین آنها رفع همّ و غم است و هرگز پریشانى نمى بیند. 17

 
19.سفارش على (ع ) به کمیل

على (ع ) خطاب به کمیل بن زیاد مى فرماید: اى کمیل ! هر روز نام خدا را بر زبان جارى کن ، بگو: لا حول و لا قوة الا بالله بر خدا توکل کن ، ما را یاد کن ، نام ما ببر و بر ما درود فرست .
اى کمیل ! به هنگام غذا نام خدایى را که با اسمش هیچ دردى زیان نرساند و نامش براى هر بدى و دردى درمان است به زبان آور.
اى کمیل ! به هنگام هر سختى بگو: لا حول و لا قوة الا بالله تا خدا آن را کفایت کند. و به هنگام نعمت بگو: الحمد لله تا زیاد شود و چون روزى ات دیر رسد، استغفار کن تا خدا گشایش دهد. 18

 
20.ذکر هنگام بیرون آمدن از خانه

پیامبر گرامى اسلام (ص ) در روایتى درباره آداب و اذکار بیرون آمدن از خانه چنین فرمودند: کسى که هنگام خروج از منزل بگوید بسم الله الرحمن الرحیم دو فرشته مى گویند: هدایت شدى . و اگر بگوید لا حول و لا قوة الا بالله مى گویند: حفظ شدى . و اگر بگوید توکلت على الله مى گویند: بى نیاز شدى .
در این هنگام شیطان مى گوید: چگونه مى توانم در بنده اى که هدایت شده ، حفظ گردیده و بى نیاز شده است ، نفوذ کنم. 19
امام رضا (ع ) فرمود: هر کس پس از نماز صبح صد بار بسم الله الرحمن الرحیم ، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم بگوید، به اسم اعظم خدا از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیک تر شده و به راستى که در مدار اسم اعظم قرار گرفته است

21.خروج از خانه

ابوحمزه مى گوید: چون امام باقر (ع ) از خانه بیرون مى شد، مى گفت : بسم الله خرجت ، و على الله توکلت ، و لا حول و لا قوة الا بالله. 20

 
22.براى رفع فقر

از امام صادق (ع ) نقل است که پیامبر (ص ) فرموده اند: هر کس که فقر به او روى آورد، این ذکر را زیاد بگوید: لا حول و لا قوة الا بالله. 21

دعا به معنای واقعی
23.ذکر بعد از نماز صبح و مغرب

سید بن طاووس به سند معتبر از حضرت رضا (ع ) روایت کرده هر که بعد از نماز صبح صد مرتبه بگوید:" بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم"  بداند که این ذکر به اسم اعظم خدا نزدیک تر است از سیاهى چشم به سفیدى آن ، و امید زیادى است به برآورده شدن حاجتش .
و به سندهاى معتبر از امام صادق (ع ) و امام کاظم (ع ) منقول است که هر کس بعد از نماز صبح و مغرب ، پیش از آن که سخنى بگوید و حرکتى کند، هفت مرتبه این دعا را بخواند، هفتاد نوع بلا از وى دور شود، که کمترین آنها خوره و پیسى و شر شیطان رجیم است. 22

 
24.توسل به امام جواد (ع )

براى شفا یافتن هر مریضى دو رکعت نماز حاجت و توسل به حضرت جواد الائمه (ع) بخواند و بعد یکصد و چهل و شش مرتبه بگوید: ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله . اگر در ساعتى که منسوب به آن حضرت است باشد، بسیار مفید و ساعت آن را هم از نماز عصر تا دو ساعت بعد از آن تشخیص ‍ داده اند که مورد استجابت است. 23

 
25.ذکر براى رفتن حج

حضرت صادق (ع ) فرمود: هر کس هزار مرتبه لاحول و لا قوة الا بالله بگوید خداوند حج را روزى او گرداند و اگر اجل او نزدیک شده باشد خداوند اجلش را تأخیر اندازد تا حج را به او روزى فرماید. 24

 
26.دورى شیطان

شیخ شهید از حضرت رسول اکرم (ص ) نقل کرده که فرمود: شیطان بر دو قسم است : شیطان جنى ، که با گفتن لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظیم از شما دور مى شود.
و شیطان انسى ، که آن هم از شما دور مى شود با فرستادن صلوات بر محمد و آل او: اللهم صل على محمد و آل محمد.25

27.رفع گرفتارى

در مکارم الاخلاق است که حضرت رسول (ص ) به على (ع ) فرمودند: هر گاه گرفتارى پیدا کردى ، این دعا را زیاد بخوان :
بسم الله الرحمن الرحیم ، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم ایاک نعبد و ایاک نستعین. 26

 
28.رفع وسوسه شیطان

از حضرت صادق (ع ) نقل شده که فرموده : براى دفع وسوسه شیطان دست بر سینه خود بکش و بگو: «بسم الله و بالله محمد رسول الله و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم ، اللهم امسح عنى ما احذر.»
سپس دست خود را بر شکم مى کشى و این ذکر را سه مرتبه تکرار مى کنى که ان شاءالله برطرف مى شود. 27

 
29.دفع هفتاد بلا

جمیل گوید، شنیدم که امام صادق (ع ) مى فرمود: هرکس هفتاد بار بگوید:
ما شاءالله لا حول و لا قوة الا بالله هفتاد نوع بلا از او بگردد که آسان تر از همه ، خنق و خفه شدن باشد. گفتم : قربانت ! خنق چیست ؟ فرمود: مقصود این است که دچار دیوانگى نشود تا خفه گردد. 28

 
30.درمان دردها

از امام صادق (ع ) نقل شده که فرمود: هر دردمند دست خود را به موضع درد بگذارد و بگوید: «بسم الله و بالله و محمد رسول الله صلى الله علیه و آله و لا حول و لا قوة الا بالله اللهم امسح عنى ما اجد» ؛ (به نام مقدس ‍ خدا و مقام رسول خدا حضرت محمد (ص ) استعانت و کمک مى جویم چون غیر از قدرت خدا هیچ قدرتى را موثر نمى دانم ، خدایا دردى را که در وجودم احساس مى کنم برطرف فرما.) پس با دست راست موضع درد را سه مرتبه مسح کند.
التماس دعا 


[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 1:36 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
ما عادت کرده‌ایم همه چیز را برای ثوابش انجام دهیم. استادی داشتم که می‌گفت: شما برای فهمیدن بخوانید، ثواب به پای خودش می‌آید. این بد شده که ما این جور بارآمده‌ایم. یعنی الان می‌خواهیم عمره برویم، اولین چیزی که در ذهن خطور می‌کند ثواب است. اعتکاف می‌رویم اولین چیزی که خطور می‌کند ثواب است. اعتکاف فلسفه‌اش چیست؟ اعتکاف از عَکَفَ مشتق است، عُکوف یعنی یک جا ایستادن. اعتکاف رمزش این است که شما همیشه پیش خدا بمانید. حج هم رمزش همین است. عمره رمزش دور خدا چرخیدن است، اما ما همه را برای ثوابش انجام می‌دهیم. آن استادم می‌گفت: اگر آدم در تابستان برای خنک شدن وضو بگیرد وضویش باطل است، اما اگر برای خدا وضو بگیرد هم خنک می‌شود و هم عملش صحیح است. ثواب ما را بیچاره کرده است.
Inline image 1

زیارت جامعه را برای فهمیدن بخوانید. این جمله‌ها عرشی است. اصلاً ببینید «و الرحمة الموصولة» یعنی چه؟ از خدا بخواهید که خدایا! با طهارت باطنی به من بفهمان. برای همین هم هست که علما به شرح زیارت جامعه‌ی کبیره اهتمام ورزیده‌اند. من دوست داشتم مرحوم امام راحل یک شرح می‌نوشتند به زیارت جامعه. زیارت جامعه را علما شرح کرده‌اند. مرحوم مجلسی اول شرح کرده است، پدر علامه‌ی مجلسی که امامی که باج به فلک نمی‌داد، در حق او می‌فرماید: شیخ ارباب معرفت؛ مولانا محمد تقی مجلسی.

شرح دیگری که خیلی ممتاز است، برای آقاسید حسین همدانی درودآبادی است که «الشموس الطالعة فی شرح زیارت الجامعة» نام دارد. ایشان همشاگردی میرزا جوادآقا ملکی تبریزی و از شاگردان ملا حسینقلی بوده است. البته شرح ایشان بسیار مشکل است و اگر کسی عرفان نظری نخوانده باشد، از همه جای این شرح بهره‌مند نمی‌شود.
شرح دیگر «الأنوار اللّامِعَة» برای مرحوم سید عبدالله شُبّر نجفی است که آن هم شرح خوبی است. این کتاب اگر دم دست باشد، برخی از مشکلات را حل می‌کند.

یک کتاب دیگری که در شرح زیارت جامعه‌ی کبیره از معاصران نوشته شده است، کتاب «ادب فنای مقربان» است از حضرت آیت‌الله جوادی آملی که امیدواریم ایشان این شرح را به پایان برسانند

[ سه شنبه 91/3/9 ] [ 8:10 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

سال یکهزار و سیصدو سی و دو شمسی بود من و عده ای از جوانان پرشورآن روزگار، پس ازتبادل نظر و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نمازرا به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نمازرا به زبان فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم.

والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند، آن ها پس از تبادل نظربا یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند، چون پند دادن آن ها مؤثر نیفتاد، ما را نزد یکی از روحانیان آن زمان بردند.

آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و کافرمان خواند. این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت. عاقبت یکی از پدران، والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت. 

آن ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند، او دستور داد در وقتی معیّن ما را خدمتش رهنمون شوند .در روز موعود ما راکه تقریباً پانزده نفر بودیم، به محضرمبارک ایشان بردند، در همان لحظه اول، چهره نورانی و خندان وی ما را مجذوب ساخت؛ 

آن بزرگمرد را غیرازدیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی روبرو هستیم. آقا در آغاز دستور پذیرایی از همه مارا صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسی نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. 

وقتی آن ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکی یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید، آنگاه به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش های علمی مطرح کرد و از درس هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید که پاسخ اغلب آن ها از توان ما بیرون بود. هر کس از عهده پاسخ برنمی آمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش روبرو می شد.

پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسی می خوانید، آن ها نمی دانند من کسانی را می شناسم که _ نعوذبالله _ اصلاً نماز نمی خوانند، شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت، من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم؛ ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم.

اکنون شما به خواسته دوران جوانی ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما، در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حلّ کرده اید.

اکنون یکی از شما که از دیگران مسلط تراست، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است. یکی ازما به عادت دانش آموزان دستش رابالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد، آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه مایک نفر است؛ زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمی آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد.

در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبی ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمی توان ترجمه کرد؛ مثلاً اگر اسم کسی «حسن»باشد، نمی توان به آن گفت «زیبا». ترجمه «حسن» زیباست؛ اما اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، خوشش نمی آید. کلمه الله اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می کنند. نمی توان «الله» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد.

خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست؛ زیرا «رحمن» یکی از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول درکلمه بخشنده نیست؛ «رحمن» یعنی خدای که در این دنیا هم برمؤمن و هم بر کافر رحم می کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن اعطا می فرماید. در هرحال، ترجمه بخشنده برای «رحمن» درحد کمال ترجمه نیست. 

خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان». حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگرمقصودتان از رحیم من بود _ چون نام وی رحیم بود_ بدم نمی آمد «مهربان» ترجمه کنید؛ امّا چون رحیم کلمه ای قرآنی و نام پروردگاراست، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می برد؛ زیرا رحیم یعنی خدای که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می کند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست؛ ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد. 

من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم، امّا به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم. تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم موضوع خیلی پیچیده تر می شود.

در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست خورده از وی عذر خواهی کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نمازبه عربی،نمازهای گذشته را اعاده کنیم. 

ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و ازکار خود اظهار پشیمانی کردیم. حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد. ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می کرد، خداحافظی کردیم. بعد نمازهارا اعاده کردیم و ازکار جاهلانه خود دست برداشتیم.

خاطره استاد دکتر محمد جواد شریعت با مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی را در رابطه با راز عربی بودن نماز


[ سه شنبه 91/3/9 ] [ 11:27 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
[ سه شنبه 91/3/9 ] [ 7:41 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
این خطبه ظاهراً در عقد نکاحی از جانب آن حضرت ایراد شده است که متن و ترجمة آن از نظرتان می‌گذرد. 

اَلْحَمْدُلِلهِ أَهْلُ الْحَمْدِ وَ مَأْواهُ، وَ لَهُ أَوْ کَدُ الْحَمْدِ وَ أَحْلاهُ وَ أَسْرَعُ الْحَمْدِ وَ أَسْراهُ وَ أطْهَرُ الْحَمْدِ وَ أَسْماءُ وَ أَکْرَمُ الْحَمْدِ وَ أَوْلاهُ، أَلْحَمْدُِللهِ الْمَلِکِ الْمَحْمُودِ وَ الْمالِکِ الْوَدُودِ مُصَورُ کُل مَوْلُودٍ وَ مَآلُ کُل مَطْرُودٍ، ساطِحُ الُمِهادِ وَ مُوَطدُ الْأَطْواد، وَ مُرْسِلُ الْاَمْطارِ وَ مُسَهلُ الْاَوْطارِ، عالِمُ الْاَسْرارِ وَ مُدْرِکُها وَ مُدَمرُالْاَمْلاکِ وَ مُهْلِکُها وَ مُکَورُ الدهُورِ وَ مُکَررُها وَ السُئوالَ  وَالْاَمَلَ، وَ أَوْسَعَ الرَمْلَ وَ أَرْمَلَ، أَحْمَدُهُ حَمْداً مَمْدُوداً، وَ أُوَحدُهُ کَما وَحدهَ الْاَواهُ، وَ هُوَ اللهُ لاإِلهَ لِلْاُمَمِ سِواهُ وَ لا صادِعَ لِما عَدلَهُ وَ سِواهُ،
أَرْسَلَ مُحَمداً عَلَماً ِلْاِسْلامِ وَ إماماً لِلْحُکام وَ مُسَدداً لِلرعاعٍ وَ مُعَطلَ أَحْکامِ وُد وَ سُواعٍ، أَعْلَمَ وَ عَلمَ وَحَکَمَ وَ أَحْکَمَ، أصلَ الْاُصُولَ وَ مَهدَ، وَ أکدَ الْمَوْعُودَ وَ أَوْعَدَ، أَوْصَلَ اللهُ لَهُ الْإِکْرامِ، وَ أَوْدَعَ رُوحَهُ السلامَ، وَ رَحِمَ آلَهُ وَ أَهْلَهُ الْکِرامَ، ما لَمَعَ رائِلُ وَ مَلَعَ دَأْلٌ  وَ طَلَعَ هِلالٌ وَ سُمِعَ إِهْلالٌ. 
إِعْمَلُوا رَعاکُمَ اللهُ أَصْلَحَ  الْأَعْمالَ وَاسْلُکُوا مَسالِکَ الْحَلالِ، وَاطْرَحُوا الحَرامَ وَ دَعُوهُ وَ اسْمَعُوا أَمْرَاللهِ وَ عُوهُ، وَ صِلُوا الْاَرْحامَ وَ راعُوها وَ عاصُوا الْاَهْواءَ وَ ارْدِعُوها وَ صاهِرُوا أَهْلَ الصلاحِ وَ الوَرَعِ، وَ صارِمُوا رَهْطَ اللهْو وَالطمَعِ، وَ مُصاهِرُکُمْ أَطْهَرُ الْاَحْرارِ مَوْلِداً وَ أَسْراهُمْ سُؤْدَداً وَ اَحْلاهُمْ مَوْرِداً وَ ها، هُوَ أَمکُمْ وَ حَل حَرَمَکُمْ مُمْسِکاً
عَروُسَکُمُ الْمُکَرمَةَ وَ ماهِراً لَها کَما مَهَرَ رَسُولُ اللهِ (ص) اُم سَلَمَهْ وَ هُوَ أَکْرَمُ صهرٍ اَوْدَعَ الْاَوْلادَ وَ مَلِکَ ما أَرادَ، وَ ماسَها مُمَلکَهُ وَ لاوَهَمَ، وَ لا وَ کَسَ صَلاحَهُ وَ لا وَصَمَ، أَسْأَلُ الله لَکُمْ أَحْمادَ وِصالِهِ وَ دَوامَ اِسْعادِهِ وَ أَلْهَمَ کُلا إصْلاحَ حالِهِ وَ الْإِعْدادَ لِمآلِهِ وَ مَعادِهِ وَ لَهُ الْحَمْدُ السرْمدُ  وَ الْمَدْحُ لِرُسُولِهِ أَحْمَدَ(ص)...
 
ترجمه:
حمد و ثنا، خداوندی را که اهل حمدبوده و جایگاه آن مختص او است و برترین و شیرین‌ترین و سریع‌ترین و گسترده‌ترین و پاک‌ترین و بالاترین و گرامی‌ترین و سزاوارترین حمدها بر ذات او باد. سپاس خداوندی را که پادشاهی است مورد ستایش و مالکی است بسیار مهربان و با محبت. هر مولودی را صورت می‌بخشد و هر طرد شده‌ای را ملجاء و پناهگاه است. گسترانندة دشت‌ها و صحراها و برپاکنندة کوهها و بلند‌ی‌ها است. فروفرستنده باران‌ها و آسان‌کنندة مشکلات ونیازها است. عالم و دانا به همة اسرار و درهم کوبنده و نابود کننده همة پادشاهان است. روزگاران را به سرانجام می‌رساند و آنان را مجدداً به عرصه وجود می‌آورد و مرجع و مصدر همة امور اوست. جود و عطایش همه چیز را دربرگرفته و ابر بخشش او، با کمال ریزش، همگان را فراگرفته است.
خواسته‌ها و امیدهای بندگان را برآورده نموده و به ریگزاران افزونی و توسعه بخشیده است.حمد و ستایش می‌کنم او را، حمد و ستایشی بی‌انتها، و یگانه‌اش می‌شمارم همانگونه که بندة دعاکنندة گریان، او را یگانه می‌شمارد، و اوست خداوندی که امت‌ها را خدایی و جز او نیست و کسی نیست که آنچه را او برپا و تنظیم کرده درهم فرو ریزد.
او محمد (ص) را پرچم هدایت و نشانة اسلام و امام حکمرانان و استوارکنندة پیشوایان و تعطیل‌کنندة احکام بت‌هایی چون وُد و سواع قرار داد. او (پیامبر) به بندگان خدا حقایق را اعلام کرد و به آنان تعلیم داد و در میان آنان حکم راند و امور را استحکام بخشید و اصول اساسی را پایه‌گذاری کرد و آنها را ترویج نمود و بر قیامت تاکید بسیار داشت و آنان را از آن بیمناک ساخت.
خداوند آن حضرت را از اکرام خویش بهره‌مند سازد و به روانش درود فرستد و به آل و اهل بیت بزرگوارش رحمت عنایت فرماید، تا مادامی که دندان‌نهایی در دهان می‌درخشد و گرگ می‌درد و ماه طلوع می‌کند و بانگ لا اله الا الله به گوش می‌رسد. خداوند شما را حفظ نماید. بهترین اعمال را انجام دهید و به راه‌هایی روید که حلال است،
و راه‌های حرام را ترک کنید و از آن دست بردارید. فرمان خداوند را گوش دهید وآن را به خاطر بسپارید و با اقوام و خویشاوندان پیوند و ارتباط داشته باشید و حقوقشان را مراعات نمایید. با هواها و خواهش‌های نفسانی مخالفت و خویشتن را از آنها حفظ کنید. با اهل درستی و تقوا وصلت و ازدواج نمایید و خود را از قومی که سرگرم دنیا و طمع دنیوی هستند جدا سازید.
این کسی که اکنون داماد شما گشته و با شما پیوند نموده، پاکزاده‌ترین آزادگان و شریف‌ترین آنان بوده و از بهترین روش در میان آنان برخورداراست.
او اینک به سوی شما آمده و به حریم شما وارد گشته، در حالی که عروس بزرگوار شما را گرفته و مهریة او را همان مهریه‌ای قرار داده که رسول خدا، آن را برای همسرش اُم سلمه قرار داده است. او (رسول خدا) ، بهترین دامادی بود که فرزندانی را به ودیعه نهاد و آنچه را خواست به دست آورد و در مورد همسرش غفلت نورزید و دچار اندیشة نادرست نگشت و درمصلحت او کوتاهی ننمود و بر او عیب و ایراد نگرفت.
از خداوند برای شما بهترین نعمت‌ها و رحمت‌هایش را درخواست می‌کنم و از او می‌خواهم دائماً شما را به سعادت ، رهنمون گرداند و به همگان اصلاح حال و آماده کردن توشة آخرت، عنایت فرماید. حمد بی‌پایان خاص ذات اوست و مدح و ثنا ویژة رسول او احمد است.(2)
 
 سفینة البحار، ج 1، ص 397

[ دوشنبه 91/3/8 ] [ 10:45 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

توصیه آیت الله نخودکی به اهل سلوک

آیت الله نخودکی
کمتر کسی است که در وادی سیر و سلوک مطالعه کند و نام شیخ حسنعلی نخودکی را نشنیده باشد. او که از علمای برجسته و عرفای به نام شیعه است در سیر و سلوک و کرامات و مقامات معنوی گوی سبقت را ربوده و شهرت اهل عرفان شده است.

بر خلاف تصور بسیاری که گمان می کنند   اشخاصی چون آیت الله نخودکی شاید از نظر علمی چندان قوی و برجسته نباشند باید گفت که او فقیه، فیلسوف و از عرفا و اخلاقیون بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری است.

 

او بر اثر برخوردی با شیخ محمد صادق تخته فولادی وارد عالم عرفان شد. علاوه بر علوم معارفی و عرفانی در اصفهان و نجف دروس فقه، اصول و فلسفه را از بزرگانی چون جهانگیر خان قشقایی، آخوند خراسانی و سید محمد فشارکی فراگرفت.

 

 او در نجف هم حجره‌ای سید حسن مدرس بود. از دوستانش می‌توان به شخصیت عارف شیخ محمد بهاری و سید حسین طباطبایی بروجردی اشاره کرد.

 

در این نوشتار علاوه بر چند حکایت از ایشان به توصیه مهم او درباره کسانی که می خواهند در مسیر عرفان و اخلاق گام بردارند اشاره می کنیم.

 

طى الارض

 

آقاى سید ابوالقاسم هندى نقل کرد که در خدمت حاج حسنعلى به کوه (( معجونى )) از کوهپایه هاى مشهد رفته بودیم در آن هنگام مردى یاغى به نام (( محمد قوش آبادى )) که موجب نا امنى آن نواحى گردیده بود از کنار کوه پدیدار شد و اخطار کرد که اگر حرکت کنید، کشته خواهید شد.

 

مرحوم حاج شیخ به من فرمودند: وضو دارى ؟

 عرض کردم : آرى ، دست مرا گرفتند و گفتند: چشم خود را ببند. پس از چند ثانیه که بیش از دو سه قدم راه نرفته بودیم ، فرمودند: باز کن ، چون چشم گشودم ، دیدم نزدیک دروازه شهریم .

 

حجاب چهره جان من شود غبار تنم                خوشا دمى که از این چهره پرده برفکنیم
  

غرور علمى

 

مرحوم ابوالقاسم اولیائى دبیر شیمى دبیرستانهاى مشهد تعریف مى کردند که هر روز جمعه به خدمت حاج شیخ که در خارج از شهر سکونت داشتند، مى رفتم .

 

 یک روز در میان راه ، به عبارتى از ابو على سینا مى اندیشیدم و آن عبارت را خطا و اشتباه مى دیدم . چون به حضور حضرت شیخ رسیدم ، بدون آنکه مطلبى را طرح کنم ، ایشان عبارت ابو على سینا را قرائت فرمودند و مشکل آن را براى من حل کردند.

سپس فرمودند: شایسته نیست که آدمى بدون تاءمل به مردان بزرگ دانش ، همچون ابو على سینا، نسبت غلط و اشتباه دهد.

 

شبان وادى ایمن گهى رسد به مراد              که چند سالى به جان ، خدمت شعیب کند
 
 

طى الارض دیگر از شیخ

 

فرزند ایشان آقاى مقدادى اصفهانى تعریف مى کنند که در آن هنگام که خارج از شهر مشهد سکونت داشتیم ، روزى پس از اداى فریضه ظهر، براى بازگشت به منزل ، به اتفاق پدرم از شهر خارج گردیدیم و در دست هر یک از ما چیزى از لوازم و مایحتاج خانه بود.

 

 از ایشان خواستم تا در رفتن شتاب کنند، اما ایشان به سبب کهولت و ضعف آهسته گام بر مى داشتند. در راه ، به دو نفر از سادات محترم که بر درشکه اى سوار بودند، بر خوردیم با دیدن پدرم از درشکه پیاده شدند و قریب نیم ساعت با ایشان به گفتگو پرداختند پس از آن از ما جدا شدند. مجددا از پدرم خواستم که در رفتن شتاب کنند و از این توقف طولانى که موجب اتلاف وقت شده بود، اظهار نارضائى کردم .

 

 فرمودند: سید بودند و نخواستم نسبت به ایشان کم توجهى شود. باز عرض کردم : پس در رفتن تعجیل فرمائید. فرمودند: من بار تو را مى کشم و به خاطر تو آهسته مى روم ، اکنون مى روم ، اگر توانایى همراهى مرا دارى ، بیا. ناگهان با کمال تعجب دیدم ، که زمین زیر پاى پدرم به سرعت مى گذرد و ایشان همچنین به حال طبیعى گام بر مى دارند و من ، چون آن کسى که بر اتومبیل سوار باشد.

 

 زمین و درختان را در حال حرکت سریع مى دیدم . بارى هر چه دویدم به ایشان نرسیدم . چون اندکى از این وضع گذشت توجهى نمودند و زمین به حال نخستین قرار گرفت . پس از آن فرمودند: خواستم بدانى که ما بار تو را مى کشیم .

 

صمت و جوع و سحر و عزلت و ذکر به دوام                 ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
 

استهلال ماه

 

باز هم فرزند ایشان تعریف مى کنند: شب اول ماه شوال بود و ما در مزرعه (( نخودک )) در خارج از شهر مشهد ساکن بودیم .

 

 پدرم فرمود: تا به بالاى بام بروم و استهلال کنم چون ابر، دامن افق مغرب را پوشانده بود، چیزى ندیدم فرود آمدم و گفتم : رؤ یت هلال با این ابرها هرگز ممکن نیست .

 

عتاب آلوده فرمودند: بى عرضه چرا فرمان ندادى که ابرها کنار روند؟ گفتم : پدر جان ، من کى هستم که به ابر دستور دهم ؟ فرمودند: باز گرد و با انگشت سبابه اشاره کن که ابرها از افق کنار روند.

 

 ناچار به بام شدم ، با انگشت اشاره نموده و چنانکه دستور داده بودند عمل کردم ، لحظه هایى نگذشته بود که افق را صافى از ابر و هلال ماه شوال آشکار دیدم و پدرم را از رؤ یت ماه آگاه ساختم .

 

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود                   زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
 

موعظه

این چند جمله هم از پیر طریقت و مراد سالکان شیخ حسنعلى (رض) عرضه به پیروان راهش : اینکه انسان دو سه خواب ببیند، و یا وقت ذکر نورى مشاهده کند، به هیچ وجه مورد نظر حقیر نیست . عمده نظر در دو مطلب است : یکى غذاى حلال ، دوم توجه در نماز و اصلاح آن .

 

در جوانى پاک بودن شیوه پیغمبرى است                   ورنه هر گبرى به پیرى مى شود پرهیزگار

 


 

منابع:

پایگاه صالحین

داستانهای عارفانه - شهروز شهروبی

تهیه و فرآوری: محمد حسین امین گروه حوزه علمیه تبیان


[ دوشنبه 91/3/8 ] [ 9:46 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
دعایی که اجابتش را امام هادی علیه السلام تضمین کرده اند
امام هادی(علیه السلام) آنقدر مهربان است و آنقدر برای زائران و دوستداران و شیعیان خیر می‌خواهند که فرمودند: از خدا خواسته‌ام که هر کس این دعا را در کنار قبر من بخواند ناامید برنگردد :یا عُدَّتى عِنْدَ الْعَُدَدِ وَ یا رَجآئى وَالْمُعْتَمَدَ وَ یا کَهْفى وَالسَّنَدَ یا واحِدُ یا اَحَدُ وَ یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُکَ الّلهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ وَلَمْ تَجْعَلْ فى خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ اَحَداً صَلِّ عَلى جَماعَتِهِمْ وَافْعَلْ بى کَذا وَ کَذا ؛
اى ذخیره من در برابر ذخیره‌ها و اى امید من و تکیه‌گاهم و اى پناهگاه، و پشت و پناهم اى یگانه‌اى یکتا و اى که درباره خود فرمودى: بگو خدا یکى است، از تو خواهم. خدایا به حق هر کس از آفریدگانت خلق کردى و هیچ کس را مانند آنها در میان آفریدگانت قرار ندادى درود فرست بر گروه آنها و درباره من چنین و چنان کن.(در اینجا حاجات خود را بگویید)»
مفاتیح الجنان

[ دوشنبه 91/3/8 ] [ 9:43 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

آنجا که می خواهیم استغفار کنیم، می گردیم تا ببینیم آیا فحشی داده ایم، و یا غیبتی کرده ایم یا نه، و چون این هارا در خود نمی بینیم، به خود می گوییم پس خیلی آدم خوبی هستیم و برای اینکه دل خدا را هم نشکنیم یک استغفرالله می گوییم...در حالیکه استغفار باید در برابر آنجه دل ما را خوشحال کرده و یا به رنج کشیده است، باشد. باید ببینیم دل به چه کسی داده ایم؟ با چه چیزهایی مانوس بوده ایم؟ دلی را که عرش خداست، از چه چیزی پر کرده ایم؟ آیا حاکم دل ما خدا بوده؟ قرار دل بی قرار ما خدا بوده؟  باید این گونه محاسبه کنیم تا خود بفهمیم که بدهکاریم. 
استاد علی صفائی حائری


[ دوشنبه 91/3/8 ] [ 9:42 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

 از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمودند:

 طلبت الجنة، فوجدتها فى السخاء :
 بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگى و جوانمردى یافتم.

 و طلبت العافیة، فوجدتها فى العزلة:
 و تندرستى و رستگارى را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏گیرى (مثبت و سازنده)
 یافتم.

و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فى شهادة »ان لا اله الا الله و محمد رسول الله
 و سنگینى ترازوى اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهى به یگانگى خدا ی
 تعالى و رسالت حضرت محمد (ص) یافتم.

 و طلبت السرعة فى الدخول الى الجنة، فوجدتها فى العمل لله تعالى:
 سرعت در ورود به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در کار خالصانه براى خداى
 تعالى یافتم.

 و طلبتُ حب الموت، فوجدته فى تقدیم المال لوجه الله:
 و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) براى
 خشنودى خدا یافتم.

 و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فى ترک المعصیة:
 و شیرینى عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم.

 و طلبت رقة القلب، فوجدتها فى الجوع و العطش:
 و رقت (نرمى) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگى و تشنگى (روزه) یافتم.

 و طلبت نور القلب، فوجدته فى التفکر و البکاء:
 و روشنى قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.

 و طلبت الجواز على الصراط، فوجدته فى الصدقة:
 و (آسانى) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.

 و طلبت نور الوجه، فوجدته فى صلاة اللیل:
 و روشنى رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.

 و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فى الکسب للعیال:
 و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگى زن و
 فرزند یافتم

 و طلبت حب الله عزوجل، فوجدته فى بغض اهل المعاصى:
 و دوستى خداى تعالى را جستجو کردم، پس آن را در دشمنى با گنهکاران یافتم.

 و طلبت الرئاسة، فوجدتها فى النصیحة لعبادالله:
 و سرورى و بزرگى را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهى براى بندگان خدا یافتم.

 و طلبت فراغ القلب، فوجدته فى قلة المال:
 و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در کمى ثروت یافتم.

 و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فى الصبر :
 و کارهاى پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایى یافتم.

 و طلبت الشرف، فوجدته فى العلم:
 و بلندى قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.

 و طلبت العبادة فوجدتها فى الورع:
 و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزکار یافتم .

 و طلبت الراحة، فوجوتها فى الزهد:
 و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایى یافتم.

 و طلبت الرفعة، فوجدتها فى التواضع:
 برترى و بزرگوارى را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنى یافتم.

 و طلبت العز، فوجدته فى الصدق:
 و عزت (ارجمندى) را جستجو نمودم، پس آن را در راستى و درستى یافتم.

 و طلبت الذلة، فوجدتها فى الصوم:
 و نرمى و فروتنى را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.

 و طلبت الغنى، فوجدته فى القناعة:
 و توانگرى را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.

 و طلبت الانس، فوجدته فى قرائة القرآن:
 و آرامش و همدمى را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.

 و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فى حسن الخلق:
 و همراهى و گفتگوى با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویى یافتم.

 و طلبت رضى الله، فوجدته فى برالوالدین:
 و خوشنودى خدا ی تعالى را جستجو نمودم، پس آن را در نیکى به پدر و مادر یافتم.

 مستدرک الوسائل ، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810.
 منبع: انجمن شهید ادواردو آنیلی


[ دوشنبه 91/3/8 ] [ 9:34 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

<

شهدا شرمنده ایم شهرستان بجنورد

کانون منجی

هئیت حسین جان

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 25
بازدید دیروز: 117
کل بازدیدها: 3147766
Flag Counter