http://mehrangoli64.ParsiBlog.com | ||
به نام خدایی که دانای اسرارآسمانها و زمین است قبل از وضو : رسول خدا(ص) فرموده اند : اگر کسی قبل از وضو 7 بار " لا اله الا الله " بگوید ، خداوند در بهشت 10 برابر همه دنیا به او خواهد داد .
در حال وضو : امام صادق(ع) فرموده اند : هر مؤمنی که در وضویش " سوره قدر " را... بخواند ، از گناهان خود بیرون شود. مثل روزی که از مادر متولد شده است. بعد از وضو : امام باقر(ع) فرموده اند : هر کس بعد از وضوی خود " آیة الکرسی " را بخواند. خداوند ثواب 40 سال عبادت ، و 40 درجه در بهشت به او عطا خواهند کرد. حضرت رسول(ص)می فرمایند : خشم از شیطان است و شیطان از آتش ،و آتش را با آب خاموش و اطفاء می کنند. پس در هنگام خشم و غضب وضو بگیرید تا فرو نشیند (جامع الاحادیث شیعه ، ج 2) [ دوشنبه 91/4/12 ] [ 9:21 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
همه ما دوست داریم مسیر زندگی مان آرام، پر از سلامت، عافیت، آسودگی و خالی از دغدغه و ناگواری باشد. همه برای رسیدن به خواسته مان تلاش می کنیم، ولی گاهی بعضی چیزها واقعا در توان آدم نیستند. گاهی توسعی می کنی، به بهترین شکل هم سعی می کنی؛ آنچه را خدا خواسته انجام می دهی و از آنچه نهی کرده دوری می کنی. روی خطی حرکت می کنی که او نشانت داده و در سختی های راه هم از خودش کمک می گیری، ولی باز هم گرفتار سختی هایی می شوی که چاره ای برایشان نداری. این سختی ها به هر دلیلی باشد، بر اساس حکمت خدای حکیمی است که همه این عالم شگفت انگیز را آفریده است. [ دوشنبه 91/4/12 ] [ 9:11 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
در جاده زندگی همه به موفقیت نمیرسند. با اینکه همه انسانها از موفقیت را دوست دارند؛ و حاضرند بهای سنگینی را برای این مسئله بپردازند ولی تعداد برندهها به اندازه انگشتان دست است. در این مسیر چندین میلیاردی، عدهای از همان اول میدان را خالی میکنند. گروهی به خاطر مشکلات، ضعف نفس، عدم استقامت تا آخر عمر در صف با زندهها باقی میمانند. انسانها سه گروه هستند:گروه اول نه ایمان دارند و نه عملکسانی که دوست دارند خوشبخت باشند فقط آرزو میکنند و هیچ تلاشی برای رسیدن به مقصد نمیکنند. نه گوش شنوایی برای حق و حقیقت دارند و نه همت بالایی دارند. انسانهای سست عنصری که دنبال خوشی و تفریح هستند و این دنیا را فقط تفرجگاه میدانند تا جوانند سعی و تلاششان لذت بردن است و وقتی پیر شدند کارشان حسرت خوردن ایام جوانی است. خوب به اطرافیان خود بنگرید. نمونه این افراد در میان اقوام و دوست و آشنا و محل کار کم نیستند. هدفی ندارند جز لذت مداری؛ و هر چیز را با چشم لذت میبینند. این معنای آرزویی است که حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید: آرزویی که اندکاندک به خیال و توهم میپیوندد. این گروه نه ایمان دارند و نه عمل. گروه دوم ایمان و عمل ناقص دارندکسانی هستند که موفقیت و سعادت و خوشبختی را دوست دارند. پلههای تلاش و عمل را هم یکی در میان طی میکنند اما ناقص. نمره ایمان و اعتقاد و عملشان 10 است و در کارنامه عملشان گاهی تجدید هم دارند. این گروه هم هیچ گاه به مقصد نمیرسند، نه هدفمندی دارند، نه برنامهریزی دارند. نمازشان را یکی در میان قضا میکنند. به پای عمل به دین که میرسند جا میزنند و انگار بیشتر خودشان را گول میزنند. نه فقط در دین بلکه در کارهای دنیایی نیز ناموفق هستند . در درس خواندن توانا نیستند و نمرات درسیشان ضعیف است، یک روز خیلی زرنگ هستند و روز بعد حس ندارند. مانند بیماری که برای مداوا پیش طبیب میرود. طبیب برای او نسخه میپیچد؛ و داروهایی را با زمان و نوع معین به او میدهد و از او میخواهد هر کدام را سر وقت و درست بخورد. بیمار هیچ مراقبت و دقتی برای خوردن داروهای خود نمیکند و به همین دلیل درمان نمیشود. وقتی مجدداً پیش همان طبیب حاذق میرود دکتر از او میپرسد: آیا داروهایت را به موقع خوردی؟ به دروغ میگوید: آری. حال شما بگویید این بیمار در واقع به چه کسی دروغ میگوید؟ سر چه کسی را به اصطلاح امروزیها کلاه میگذارد؟ و به چه کسی ضرر و آسیب میزند؟ در نتیجه اینان یاوران پر اقتدار مهدی صاحبالزمان هستند تو گویی کوهها پیش اینان سر خم میکنند، وقتی نامشان میآید فرشتگان در عرش الهی درود و رحمت میفرستد؛ و سوارکاران مرکب سعادتند اینان شاگردان واقعی اهلبیت معصوم (علیهم السلام) هستند. کارنامه ایمان و عملشان عالی است تو گویی امام زمان پای پرونده اعمالشان را شخصاً امضا زده است آری وجود مقدس امام خمینی (ره) و مرحوم حضرت ایة الله بهجت نمونه های گران بهای این گروهند
پرونده اعمال بسیاری از ما در این دنیا همین گونه است. عمل ناقص و ایمان ضعیف مرکب همواری نیست که ما را به خوشبختی در دنیا و آخرت برساند به همین علت لنگان لنگان مسیر را طی میکنیم. گروه دوم ایمان دارند اما نه ایمان کامل و واقعی. عمل دارند اما نه عمل کامل.
اما گروه سوم ؛ «هم ایمان دارند و هم عمل»گروهی که حضرت علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه به عنوان متقین از آنها نام میبرد و عاشقانه گویی داستان خودش را برای همه بیان میکند اینان برای رسیدن به هدفشان مصمم هستند آنچنان که با ارادههای آهنینشان کوهها را از جا میکند. همت الرجال تقطع الجبال : همت مردان کوههای بلند را قطعه قطعه میکند . عملشان کامل است، برنامهریزی دارند و پیروزی نتیجه حتمی آنان است و صد در صد به مقصد میرسند. به نام خداوند رحمتگر مهربان بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل] (1) وَالْعَصْرِ (1) که واقعاً انسان دستخوش زیان است (2) إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ (2) مگر کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایی توصیه کردهاند (3) إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (3) سوره عصر مصداق عینی آیات قرآن برای مراحل موفقیت است. 1. ایمان و اعتقاد راسخ. 2. عمل صالح. 3. توانمندی در تربیت خود و دیگران با امر به معروف و نهی از منکر. و در نتیجه اینان یاوران پر اقتدار مهدی صاحبالزمان هستند؛ گویی کوهها پیش اینان سر خم میکنند، وقتی نامشان میآید فرشتگان در عرش الهی درود و رحمت میفرستد؛ و سوارکاران مرکب سعادتند اینان شاگردان واقعی اهلبیت معصوم(علیهم السلام) هستند. کارنامه ایمان و عملشان عالی است تو گویی امام زمان پای پرونده اعمالشان را شخصاً امضا زده است آری وجود مقدس امام خمینی(ره) و مرحوم حضرت آیة الله بهجت نمونه های گران بهای این گروهند. طرح و الگوی قرآن برای موفقهاهدفمند زندگی کنید خود را کاملاً بشناسید، یعنی سرمایه های وجودی خود را درست ارزیابی کنید. پس از شناسایی خود، احساس نیاز به هدف عالی پیدا خواهید کرد. توجه جدی به هدف عالی حیات موجب میشود که انسان دریابد که این هدف جز با به فعلیت رسیدن استعدادها و امکانات وجودی انسان میسر نیست. همه کمالات بالقوه وجودتان باید به فعلیت برسد و خودتان معمار و سازنده خویشتن هستید؛ و شرط اصلی وصول انسان به کمالات ایمان است. برنامهریزی کنید برنامهریزی یعنی ترسیم وضعیت مطلوب آینده و تقسیم کار و وظایف بر زمان. برنامهریزی حرکتی سریع برای رسیدن به اهداف و خواستهها یعنی حرکت به سوی اهداف به کمک بهترین وسایل، در کمترین زمان، با رعایت اولویتها. وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست (نجم – 39 ) پرونده اعمال بسیاری از ما در این دنیا همین گونه است. عمل ناقص و ایمان ضعیف مرکب همواری نیست که ما را به خوشبختی در دنیا و آخرت برساند به همین علت لنگان لنگان مسیر را طی میکنیم. گروه دوم ایمان دارند اما نه ایمان کامل و واقعی. عمل دارند اما نه عمل کامل
سعی کنید که وقت خویش را چهار قسمت کنید: 1. ساعتی برای مناجات با خدا. 2. ساعتی برای امر معاش. 3. ساعتی برای معاشرت با دوستان و افراد مورد اطمینان که عیوب شما را به شما میشناسانند و در نهادشان نسبت به شما دلسوزی و اخلاص دارند. 4. ساعتی نیز برای لذات حلال؛ و به سبب همین قسمت آخر است که به سه قسمت دیگر قدرت و نشاط پیدا خواهید کرد. فرصتها را دریابید. استفاده از فرصت نیز اصل مهم دیگری است که با برنامهریزی دقیق بدست میآید. اگر به زندگی روزمرهی خود نگاه کنیم، فرصتهایی مییابیم که میتوان بسیار خوب از آن بهره برد. زمانتان را به ساعات زنده و مرده تقسیم کنید. هیچ گاه در اوایل روز و صبح که ساعتها زنده و پرانرژی روزتان است کارهای بیهوده نکنید، استفاده از برنامههای تلویزیون، ساعتها تلفنی صحبت کردن، را از برنامه خارج کنید. و برعکس کارهای مهمتان را صبحها انجام دهید. وقتتان را با نماز سر وقت تنظیم کنید آن موقع برکت را در تمام روز حس خواهید کرد. دکتر حسابیمرد علمی ایران، حافظ کل قرآن بود او در طول زندگیش، سختیهای بسیار زیادی را متحمل شد اما استاد خم به ابرو نیاورد. در سن کودکی مجبور شد بار مسئولیت زندگی را بدوش بکشد. پدرش سفیر ایران در کشور لبنان بود. خانوادهاش را در کشور لبنان رها کرد به ایران برگشت تا در دربار قاجاریه صاحب منصب شود به همین علت دکتر محمود حسابی در مملکت غریب هم تحصیل میکرد و هم از مادر بیمارش که فلج شده بود نگهداری میکرد. این همه مشقات او را فقط قدرتمند کرد. تلاش و همت مثال زدنی او باعث شد تا مرد علم فیزیک ایران شد. اولین بیمارستانی را در ایران تأسیس کرد که در زمان رضاخان پهلوی، کارمندان آن همه با حجاب اسلامی بودند. او مایه افتخار همه ایرانیان است و خدا رحمتش کند.
[ دوشنبه 91/4/12 ] [ 7:39 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
از بهشت که بیرون آمد دارایی اش فقط یک سیب بود.سیبی که به وسوسه آن را چیده بود ومکافات این وسوسه هبوط بود...
فرشته ها گفتند: تو بی بهشت میمیری! زمین جای تو نیست...زمین همه ظلم است وفساد!
و انسان گفت:اما من به خودم ظلم کردم زمین تاوان ظلم من است.اگر خدا چنین میخواهد پس زمین برای من بهتر است.
خدا گفت: برو و بدان جاده ای که تو را دوباره به بهشت میرساند از زمین میگذرد...از زمینی آکنده از خیرو شر از حق و باطل از خطا و صواب واگر خیر وحق وصواب پیروز شد تو باز خواهی گشت وگرنه....
وفرشته ها همه گریستند...
اما انسان نرفت! انسان نمیتوانست برود...او به درگاه بهشت وامانده بود!میترسید و مردد بود...
و آن وقت خدا چیزی به انسان داد..چیزی که هستی را مبهوت کرد و کائنات را به غبطه واداشت.
انسان دستهایش را گشود و خدا به او «اختیار» داد.خدا گفت:حال انتخاب کن زیرا تو برای انتخاب کردن آفریده شدی... برو وبهترین را برگزین که بهشت پاداش برگزیدن توست...
عقل و دل و هزاران پیامبر نیز با تو خواهند آمد تا تو بهترین را برگزینی...
و آنگاه انسان زمین را انتخاب کرد...رنج و نبرد و صبوری را
و این آغاز انسان بود............
[ دوشنبه 91/4/12 ] [ 7:36 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
طلاهایش را که داد از در ستاد پشتیبانی جنگ بیرون رفت [ دوشنبه 91/4/12 ] [ 7:32 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
دفعه آخر که داشت می رفت جبهه ازش پرسیدم علیرضا جون کی بر میگردی مادر؟ [ دوشنبه 91/4/12 ] [ 7:31 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
نقل از: آیت الله سید احمد نجفی : در نجف مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی که پدر زن اینجانب بود بعضی از مسایلی را که می خواست برای امام رخ بدهد.
از قبل می دانست و به من هم می گفت. من به ایشان عرض کردم شما از کجا این مسایل را می دانید؟ ایشان قضیه ای را نقل کردند که: ما در خدمت مرحوم آیت الله حاج سید علی قاضی که استاد اخلاق بزرگانی مانند آقای بهجت، مرحوم آقای قوچانی، مرحوم آقای میلانی و... بودند حاضر بودیم.
هر روز به محضر ایشان می رفتیم و استفاده می کردیم.
یک روز دو نفر از شاگردهایی که هر روز به محضر مرحوم قاضی مشرف می شدند خبر دادند که آقای حاج آقا روح الله خمینی (امام در آن زمان به این لقب معروف بودند) به نجف آمده اند (این سفر قبل از تبعید امام بوده است) و می خواهند با شما ملاقات کنند.
ما که سمت شاگردی امام را داشتیم خوشحال شدیم که در این ملاقات استاد ما (حضرت امام) در حوزه قم معرفی می شود. چون اگر شخصی مثل مرحوم قاضی ایشان را می پسندید برای ما خیلی مهم بود.
روزی معین شد و امام تشریف آوردند ما هم در کتابخانه آقای قاضی نشسته بودیم وقتی امام به آقای قاضی وارد شدند به ایشان سلام کردند .
روش مرحوم آقای قاضی این بود که هر کس به ایشان وارد می شد جلوی او هر کس که بود بلند می شد و به بعضی هم جای مخصوصی را تعارف می کرد که بنشینند ولی وقتی امام وارد شدند آقای قاضی جلوی امام بلند نشدند و هیچ هم به ایشان تعارف نکردند که جایی بنشینند امام هم در کمال ادب دو زانو دم در اتاق ایشان نشست.
طلاب و شاگردان امام که در آن جلسه حاضر بودند ناراحت شدند که چرا مرحوم آقای قاضی در برابر این مرد بزرگ و فاضل و وارسته حوزه قم بلند نشدند. آن دو نفری که معرف امام به آقای قاضی بودند هم وارد شدند و در جای همیشگی خودشان نشستند.
بیش از یک ساعت مجلس به سکوت تام گذشت و هیچ کس هم هیچ صحبتی نکرد. امام هم در تمام این مدت سرشان پایین بود و به دستشان نگاه می کردند.مرحوم قاضی هم همینطور ساکت بودند و سرشان را پایین انداخته بودند.
بعد از این مدت ناگهان مرحوم قاضی رو کردند به من و فرمودند آقای حاج شیخ عباس (قوچانی) آن کتاب را بیاور. من به تمام کتابهای ایشان آشنا بودم چون بعضی از این کتابها را شاید صد مرتبه یا بیشتر خدمت آقای قاضی آورده بودم و مباحثی را که لازم بود بررسی کرده بودم. تا ایشان گفتند آن کتاب را بیاور من دستم بی اختیار به طرف کتابی رفت که تا آن وقت آن کتاب را در آن کتابخانه ندیده بودم حتی از آقای قاضی نپرسیدم کدام کتاب.
مثلا کتاب دست راست، دست چپ، قفسه بالا . همانطور بی اراده دستم به آن کتاب برخورد آن را آوردم و آقای قاضی فرمودند آن را باز کن. گفتم آقا چه صفحه ای را باز کنم؟ فرمودند هر کجایش که باشد من هم همین طوری کتاب را باز کردم دیدم که آن کتاب به زبان فارسی است و لذا بیشتر تعجب کردم.
چون طی چند سالی که من در خدمت آقای قاضی بودم این کتاب را حتی یک مرتبه هم ندیده بودم حتی جلد آن را هم ندیده بودم کتاب را که باز کردم دیدم اول صفحه نوشته شده حکایت. گفتم آقا نوشته شده حکایت. فرمود، باشد بخوان.
مضمون آن حکایت آن بود که یک مملکتی بود که در آن مملکت سلطانی حکومت می کرد. این سلطان به جهت فسق و فجور و معصیتی که از ناحیه خود و خاندانش در آن مملکت رخ داد به تباهی دینی کشیده شد و فساد در آنجا رایج شد عالم بزرگوار و مردی روحانی و الهی علیه آن سلطان قیام کرد.
این مرد روحانی هر چه آن سلطان را نصیحت کرد به نتیجه ای نرسید لذا مجبور شد علیه سلطان اقدام شدیدتری بکند.
پس از این شدت عمل، سلطان آن عالم دینی را دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور تبعید کرد.
بعد از مدتی که آن عالم در مملکتی که در مجاور مملکت خودش بود در حال تبعید به سر می برد آن سلطان مجددا او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه (قبور ائمه اطهار) در آن بودند تبعید کرد.
این عالم مدتی در آن شهری که اعتاب مقدسه بود زندگی کرد تا اینکه اراده خداوند بر این قرار گرفت که این عالم به مملکت خود وارد شد و آن سلطان فرار کرد و در خارج از مملکت خود از دنیا رفت و زمان آن مملکت به دست آن عالم جلیل القدر افتاد و به تدریج به مدینه فاضله ای تبدیل شد و دیگر فساد تا ظهور حضرت بقیة الله به آن راه نخواهد یافت؛ مطلب که به اینجا رسید حکایت هم تمام شد.
عرض کردم آقا حکایت تمام شد، حکایت دیگر هم هست فرمود: کفایت می کند کتاب را ببند و بگذار سر جای خودش گذاشتم.
همه ما که هنوز از حرکت آقای قاضی ناراحت بودیم که چرا جلوی امام بلند نشدند بیشتر متعجب شدیم و پیش خود گفتیم که چرا به جای اینکه ایشان یک مطلب عرفانی، فلسفی و علمی را مطرح کنند که آقای حاج آقا روح الله آن را برای حوزه قم به سوغات ببرند فرمودند حکایتی خوانده شود.
نکته مهمی که در برخورد آقای قاضی با امام خیلی مهم بود این است که آن دو نفری که امام را همراهی می کردند وقتی از جلسه بیرون آمدند چون این برخورد آقای قاضی با امام برای آنها خیلی سنگین بود به امام عرض کردند:
آقای قاضی را چگونه یافتید؟ امام بی آنکه کوچکترین اظهار گله ای حتی با اشاره دست یا چشم بکنند، سه بار فرمودند: من ایشان را فردی بسیار بزرگ یافتم .
بیشتر از آن مقداری که من فکر می کردم. این عبارت امام نشان می داد که کمترین اثری از هوای نفس در امام نبود.
چون هر کس در مقام و موقعیت علمی ایشان در حوزه قم بود و با او این برخورد و کم توجهی می شد اقلا یک سر و دستی تکان می داد که با این حرکت می خواهد بگوید برای من این مهم نیست ولی آن حرکات آقای قاضی (که قطعا حساب شده و شاید برای امتحان و اطلاع از قدرت روحی امام بود) کوچکترین اثری در ایشان ایجاد نکرد که نفس امام را به حرکت وادارد و این خیلی قدرت می خواهد که ایشان نه تنها با آقای قاضی مقابله به مثل نکردند بلکه به او تعظیم هم نمودند و ما در تمام ابعاد و حالات امام (اعم از حالات چشم و سکنات ایشان) به حقیقت دریافتیم که این مطلب را که در مورد آقای قاضی می فرمایند از روی صدق و صداقت است.
بر عکس ما که تمام وجودمان بسته به تعارفات بی پایه و ساختگی است، امام تمام این حالات نفسانی را پی کرده و در خود کشته بودند.
این قضیه مربوط به قبل از جریان پانزده خرداد است که امام به ایران بازگشتند و به قم آمدند. هر کس از فضلا و طلاب از امام در مورد آقای قاضی می پرسیدند ایشان بسیار از او تجلیل می نمود و می فرمود کسانی که در نجف هستند باید از وجود ایشان خیلی استفاده بکنند.
بعدها مرحوم آقای قوچانی در جریان مقدمات انقلاب هر حادثه ای که پیش می آمد می فرمود این قضیه هم در آن حکایت بود بعد مکرر می گفتند که آقای حاج آقا روح الله قطعا به ایران باز می گردند و زمام امور ایران به دست ایشان خواهد افتاد. لاجرم بقیه چیزها هم تحقق پیدا خواهد کرد و هیچ شکی در این نیست.
لذا پس از پیروزی انقلاب که امام به قم آمدند مرحوم قوچانی از اولین کسانی بود که به ایران آمد و با امام بیعت کرد. [ دوشنبه 91/4/12 ] [ 7:28 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
گر موقعى که روزه مستحبى گرفته و در حضور جمعى از نیکان روزه دار قرار دارد، ببیند از شکستن روزه خود شرم مى کند، بداند که در روزه او شبهه اى است که همان نزدیک شدن به دلهاى مردم است .
[ جمعه 91/3/19 ] [ 11:13 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
از خون سرختر است بهای شیعه بودن. بهای شیعه بودن گاهی فرو رفتن است، گاهی طرد شدن است. گاهی تنها بودن است. گاهی در اشک خفتن است. گاهی انگ خوردن است. انگ تحجر، انگ واپس گرایی. بهای شیعه بودن صبر کردن است بر مصائب بر آشوبها بر شوریدنها. گاهی میشنوی، کسی دم از انتظار میزند اما به دروغ! دیگران دروغ او را به پای شیعه بودن تو میگذارند. چنین بغضی ترکیدن بهای شیعه بودن است. گاهی حجاب برایت آوار ناسزا می شود، گاهی نماز در دل بینمازان، سنگباران تمسخر می شود، گاهی نخوردن هرآنچه دیگران می خورند قهقهه می شود، گاهی سینهزدن در محرم جرم محسوب میشود، گاهی … از امام زمان که بگوئی به تو مشکوک میشوند، گاهی به جرم نبودن آقایت به تو مظنون میشوند… گاهی انتظارت را به سخره میگیرند، گاهی روضهات را به بازی میگیرند… گاهی توسلت را شرک میگمارند، گاهی محبتت را کفر میخوانند، و هزار گاهی که گاهگاه به تنگنایت میکشند… و امان از روزگاری که نه گاهی بلکه همیشه به هیچ جایی و هیچ کسی وصل نباشی… ای کاش فقط خون بود، بهای شیعه بودن… [ سه شنبه 91/3/16 ] [ 9:48 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
در روایتی آمده است که ابو بصیر خدمت امام صادق علیهالسلام رفت و از حضرت پرسید: «آیا کسی از فشار قبر رهایی مییابد؟». امام در پاسخ فرمود: «از فشار قبر به خدا پناه میبرم. فقط عده کمی فشار قبر نمیبینند». فشار قبریکی از حوادث مهم عالم قبر، «فشار قبر» است. آن گونه که از برخی روایات استفاده میشود، فشار قبر برای همه مگر افراد اندکی وجود دارد؛ برای برخی شدیدتر و برای برخی ملایمتر است. فشار قبر به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهیهاست. قرآن فشار قبر برخی را این گونه توصیف کرده است: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا»؛ «و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت».(1) از روایات بیان شده در این مسئله چنین به دست میآید که منظور از «معیشة ظنک» در این آیه شریفه، همان عذاب قبر است؛ شاهد آن نیز اشاره ای است که بعد از این عبارت به قیامت شده است: «وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی»؛ «و روز قیامت، او را نابینا محشور میکنیم». در روایتی از امام صادق علیهالسلام آمده است که فرمود: «به خدا قسم تنها چیزی که من برای شما میترسم (که گرفتارش شوید) برزخ است».(2) البته بعضی از انسانها همچون انبیا و امامان علیهم السلام و نیز مؤمنان از فشار قبر مستثنا هستند. در برخی روایات آمده است که زمین، مشتاق مؤمنان است که در حال حیات بر روی زمین، مرتکب معصیت خداوند نشده و پروردگار خویش را از خود راضی کردهاند. زمین، آماده پذیرایی از آنان بوده و برای آنها از مادر مهربانتر است و بر چینی کسانی هرگز فشار قبر نخواهد آورد. حتی مؤمنان راستین از اینکه قبض روح شده و پا به منزل جدید گذاشتهاند، راضی و خوشحالند و خدا و پیامبر و امامان علیهم السلام نیز از او راضیاند و فرشتگان به او بشارت میدهند: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلی فی عِبادی * وَ ادْخُلی جَنَّتی»؛ «تو ای روح آرام یافته! به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم در آی و در بهشتم وارد شو».(3) (4) در روایتی آمده است که ابو بصیر خدمت امام صادق علیهالسلام رفت و از حضرت پرسید: «آیا کسی از فشار قبر رهایی مییابد؟». امام در پاسخ فرمود: «از فشار قبر به خدا پناه میبرم. فقط عده کمی فشار قبر نمیبینند».(5) فشار قبر برای همه یکسان نیست؛ بلکه برخی انسانها اصلاً فشار قبر ندارند، چنان که در برخی روایات آمده است: مؤمنانی که بعضی از اعمال خیر مانند نماز شب، مداومت بر تلاوت برخی از سوره های قرآن یا بعضی از ذکرها و ... داشته باشند، از فشار قبر در امانند؛فشار قبر در بعضی افراد شدید است و کیفر اعمالشان محسوب میشود و برای گروهی دیگر خفیفتر و به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهیهاست
منظور از فشار قبربا دقت در آیات و روایات مربوط به عالم برزخ و عذاب قبر، روشن میشود که مراد از قبر، آن گودال کوچکی نیست که انسان را در آن دفن میکنند، بلکه مقصود همان جهانی است که انسان پس از مرگ. پیش از برپا شدن قیامت در آن زندگی میکند و چون قرار گرفتن در قبر، ملازم و یا سرآغازی برای ورود به آن جهان میباشد، واژه قبر در مورد آن به کار رفته است. (6) در روایتی آمده است که از امام صادق علیهالسلام پرسیدند: «اگر کسی [چندین روز] به دار آویخته شده باشد، فشار قبر درباره او چگونه است؟». امام در پاسخ فرمود: «به هوایی که بر او احاطه دارد، دستور داده میشود که از هر طرف بر او فشار وارد کند».(7) روایات بسیاری در این زمینه وارد شده است که حاکی از آن میباشد که فشار قبر از مسلّمات است و تردیدی در آن نیست؛ اگر چه حقیقت آن بر ما روشن نیست، ولی دورنمای آن این است که وقتی جنازه انسان را در قبر میگذارند، او خود را در تنگنای تاریک وحشت آور قبر مینگرد و در فشار و زحمت بسیار سختی قرار میگیرد. (8) بنا بر همین روایات، روح بعد از جدا شدن از این بدن، به بدنهای لطیفی شبیه به این بدنهای دنیوی که در اصطلاح به آن «بدن مثالی» میگویند، تعلق میگیرد و سؤال و فشار قبر نیز مربوط به روح و آن بدن مثالی است. (9) فشار قبر برای همه یکسان نیست؛ بلکه برخی انسانها اصلاً فشار قبر ندارند، چنان که در برخی روایات آمده است: مؤمنانی که بعضی از اعمال خیر مانند نماز شب، مداومت بر تلاوت برخی از سوره های قرآن یا بعضی از ذکرها و ... داشته باشند، از فشار قبر در امانند؛ (10) فشار قبر در بعضی افراد شدید است و کیفر اعمالشان محسوب میشود و برای گروهی دیگر خفیفتر و به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهیهاست. (11) در روایتی از امام صادق علیهالسلام آمده است که فرمود: به خدا قسم تنها چیزی که من برای شما میترسم (که گرفتارش شوید) برزخ است
پاسخ گویی به نکیر و منکرپاسخ گویی در شب اول قبر به دو فرشته نکیر و منکر نیز از مسلّمات است که تردیدی در آن نیست. طبق روایات مطرح شده در این زمینه، برای اینکه نکیر و منکر در شب اول قبر با انسان مهربان شوند و ترس از آن دو فرشته از انسان دور شود، هر کس نُه روز از ماه شعبان را روزه بگیرد، این دو فرشته در هنگام سؤال قبر با او مهربان میشوند. امام باقر علیهالسلام در مورد فضایل شب زنده داری در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان و خواندن صد رکعت نماز در آن شب فرموده است: «خدا ترس نکیر و منکر را از او برطرف میکند». همچنین در روایتی آمده است که تلقین میت موجب میشود که نکیر و منکر از سؤال قبر صرف نظر کنند. (12) بعضی از کارها مایه فشار قبر است و برخی دیگر از فشار قبر میکاهند. اموری که باعث فشار قبر میشوند، عبارتند از: تباه کردن نعمت: در سخنی از امام صادق علیهالسلام آمده است: «فشار قبر برای مؤمن، کفاره نعمتهایی است که تباه کرده است».(13) بداخلاقی با خانواده: رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد فشار قبر سعد بن معاذ صحابی بزرگش فرمود: «فشار قبر او به خاطر بداخلاقی او با خانوادهاش بود».(14) نمّامی و سخن چینی، مراقبت نکردن از آلودگی بدن به قطره های بول (ادرار) و دوری جستن از اهل و عیال: امام علی علیهالسلام فرموده است: «از جمله چیزهایی که موجب عذاب قبر میشود، سخنی چینی، مراقبت نکردن از آلودگی بدن به قطره های بول و دوری جستن از اهل و عیال است».(15) چیزهایی نیز که فشار قبر را کم میکنند، عبارتند از: نماز شب: امام رضا علیهالسلام فرموده است: «خواندن نماز شب و هفتاد بار استغفرالله گفتن، موجب ایمنی از عذاب قبر میشود».(16) خواندن سوره «تکاثر» هنگام خوابیدن، خواندن سوره «نساء» در روز جمعه و خواندن سوره «ن و القلم» در نماز واجب و مستحب. (17)
پی نوشت ها: 1. طه: 124 2. بحارالانوار، ج 6، ص 214 3. فجر: 27 30 4. تفسیر نمونه، ج 26، ص 475 479 5. بحارالانوار، ج 6، ص 261 6. سبحانی، جعفر، معادشناسی در پرتو کتاب، سنت و عقل، ترجمه علی شیروانی، ص 86 7. بحارالانوار، ج 6، ص 266 8. طاهری، حبیب الله، سیری در جهان پس از مرگ، ص 288 9. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 9، ص 238 239 10. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، پیام قرآن، ج 5، ص 468 470 11. ر. ک: هاشمی؛ سید علی، پرسمان قرآنی معاد، ص 95 93 12. ر. ک: قمی، شیخ عباس، منازل الاخره، ص 38 30 13. بحارالانوار، ج 6، ص 221 14. همان، ص 220 15. همان 16. مستدرک الوسایل، ج 6، ص 331 17. کافی، ج 2، ص 623؛ وسایل الشیعه، ج 7، ص 409؛ بحارالانوار، ج 79، ص 64
زهرا رضاییان بخش قرآن تبیان [ پنج شنبه 91/3/11 ] [ 10:20 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |