http://mehrangoli64.ParsiBlog.com | ||
حضرت زینب کبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند. نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ... پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد. در آن زمان که صدیقه کبری (علیها السلام) به این گوهر دریای عصمت و طهارت باردار بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مدینه حضور نداشتند و به سفری رهسپار بودند. هنگامی که وجود مقدس زینب کبری (سلام الله علیها) متولد گشت، صدیقه طاهره (علیها السلام) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود که چون پدرم در سفر است و در مدینه حضور ندارد، شما این دختر را نام بگذارید. آن حضرت فرمود: من بر پدر شما سبقت نمی گیرم، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح داند بر این کودک می نهد. هنگامی که سه روز گذشت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مراجعت نمود و و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا (علیها سلام ) وارد گشتند. [ پنج شنبه 90/10/1 ] [ 1:42 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
این دستگاه یا چوببست از قطعات عظیم چوب که وزن آنها نیز خیلی زیاد است ساخته شده و به قدری بزرگ است که نمیتوان آن را از میدان خارج کرد یا از در اصلی بازار که به کوچه منتهی میگردد، داخل کرد.
این قسمت از سفرنامه های خارجی در توصیف مراسم عزاداری محرم مردم ایران، به روایت عزاداری محرم در نخستین سالهای حکومت رضاشاه- شهر یزد اختصاص دارد. برشی از سفرنامه فردریک ریچاردز حاوی نکات قابل توجهی است. فردریک چارلز ریچاردز (1932-1878میلادی) سیاح و نقاش مشهور انگلیسی است که در سالهای نخست سلطنت رضاشاه به ایران سفر کرده است. وی ماحصل سفر خود را در کتابی با نام «یک مسافرت ایرانی» به رشته تحریر درآورد. در زمان این گزارش، هنوز رضاشاه به مقابله با آیینهای مذهبی نپرداخته بود. این بخش از کتاب سفرنامه فرد ریچاردز، ترجمه مهیندخت صبا، انتشارات علمی و فرهنگی انتخاب شده است. در یزد مراسم ماه محرم با چنان شور و حرارتی برگزار میشود که بعضی اوقات به یک اضطراب و التهاب مذهبی مبدل میگردد. در میدان، که مقابل مدخل اصلی بازار واقع شده، چوببست بزرگی تعبیه شده که نماینده یک نوع تابوت است به نام «نخل» و هر سال آن را با شال و آیینه میپوشانند. این دستگاه عجیب و غریب به وسیله صدها تن مرد، دور میدان حمل میشود. این مردان در زیر نخل اجتماع میکنند تا ثواب حرکت دادن آن نصیبشان شود. این دستگاه یا چوببست از قطعات عظیم چوب که وزن آنها نیز خیلی زیاد است ساخته شده و به قدری بزرگ است که نمیتوان آن را از میدان خارج کرد یا از در اصلی بازار که به کوچه منتهی میگردد، داخل کرد. در طی این مراسم سلسلهای از نمایشهای غمانگیز در کوچه و خیابان به اجرا گذاشته میشود. این نمایشها از تاثرآورترین قسمتهای شهادت برگزیده شده است و هرگاه خیابان را به عنوان صحنه و خانههای شرقی مجاور را به عنوان زمینه و جمعیت را به عنوان مستمع و تماشاچی مورد نظر قرار دهیم، نمایشی که به وجود میآید بسیار تماشایی و جالب توجه است. قبل از نمایش این صحنهها، چندین شب متوالی تمرین میکنند. فریادهای مکرر و موزون اجراکنندگان نمایش هنگام تمرین که سرانجام مبدل به نالههای جانسوز میشود به گوش یک نفر خارجی که ممکن است در آن حوالی باشد، بسان غریو مردمی هیجانزده است که مشغول اجرای مراسم مخصوص مذهبی خود میباشند.
در روز عاشورا صحنههای زیادی به معرض نمایش گذاشته میشود. حرکت کاروان کوچک از مکه و ورود آنها به کربلا و جنگیدن آنها و سرانجام قتل و اسارت زنها و کودکان و رنج تشنگی و شهادت امام حسین(ع)، توسط هنرپیشگان متعصب در نهایت اخلاص نشان داده میشود. قبل از آغاز این نمایشها، روحانیان سرودهای مخصوص میخوانند و عدهای زنجیرزن و سینهزن به زنجیر زدن و سینهزدن مشغول میشوند. زنجیرزنها شلوارهای گشاد سیاه به پا دارند و یک پیراهن گشاد یقه باز روسی در بر میکنند و یک کمربند چرمی روی آن میبندند. جامه آنها چیزی است بین لباس یک دهقان روسی و یک سرباز ایتالیایی. این مردان و پسران پشت خود را برهنه میکنند و زنجیرهای خود را بر آن فرود میآورند تا پشتشان کبود و زخم شود. عده دیگر سینههای برهنه خود را با آهنگ مخصوص با دست خود میزنند تا قرمز و حساس شود. در این هنگام صدای عجیب و غریبی از ترکیب صدای دست زدن با صدای توخالیای که از سینه برمیخیزد ایجاد میشود. این سینهزنی همچنان ادامه مییابد تا این اشخاص از خود به در میشوند و با فریادهای «یا حسین یا حسین» توام با صدای موزون طبل بر سرعت و هیجان مراسم میافزایند. در این موقع سایر افراد تیغ میزنند و مانند آن چهارصد پیغمبر بعل1 مقداری خون روی پیراهنهای سفید خود میریزند (اکنون در بازار شایع است که تیغزدن عمل انسانی نیست). در تمام مدتی که این نمایشهای رقتانگیز و جگرسوز اجرا میشود صدها زن و کودک متعجب آنها در کنار خیابان مینشینند و با گریه و زاری و شیون نسبت به شهدای این واقعه ابراز همدردی میکنند. این آشوب و بلوا همچنان ادامه دارد تا رئیس تشریفات، با علامتی اشاره میکند که به نقطه دیگری که عده دیگری از مستمعان در انتظار هستند، حرکت نمایند. با مشاهده بعضی از نقش آفرینان، که جامههای پرشکوه ابریشمی با طرحهای پرنقش پوشیدهاند و سلاحهایی که با خود دارند و اشارات سر و دست توام با احساسات، این تصور به شخص دست میدهد که اینها از یک پرده نقاشی ایرانی قدم بیرون گذاشتهاند. شترها با یراقها و زینتهای ایرانی و بینیهای سوراخ شده به این مراسم مذهبی مینگرند. این حیوانات با خورجینهای حاشیه و منگولهدار و مهره و زنگوله تزئین شدهاند و سرهای آنها نیز با منگوله مخصوص زینت یافته است. پیشاپیش آنها موکبی از اسبان درحرکتند که سواران آنها را فرزندان پیغمبر (ص) با عمامههای سبز تشکیل میدهند. اینها چترها و پرچمهای سبز در دست دارند. در یک لحظه، نمایشی که تقریبا دارای یک نوع جلال و شکوه برهنه است در نظر مجسم میشود. کوچهها با دیوارهای گلی و لغزان و تماشاچیان مهربان و غمخوار و آماده برای گریستن با این مراسم تناسب فراوان دارد. به طوری که همین منظره، که در یک خیابان نوساز نمایش غیرمنتظرهای به نظر میآید، در محیط خود تقریبا عظمت و شکوه خاص دارد. این دوران عزاداری برای شهدای دین به هیچوجه منحصر به شهر یزد نیست بلکه در کلیه دهات و شهرهای ایران مراسمی نظیر آن انجام میگیرد. در شهرهایی نظیر تهران و تبریز، که تجدد بیشتر در آنها رخنه کرده و بیش از دیگر شهرهای این کشور از آداب و سنن مغرب زمین پیروی میکنند، با سیاست تمام میکوشند تا اندکی از این احساسات را فرو کاهند که هر سال به مناسبت شهادت امام حسین(ع) بروز داده میشود و آن را مهار کنند. در اصفهان که دومین یا سومین شهر بزرگ ایران محسوب میشود به تازگی مراسم مزبور در بعضی محلها و نواحی بخصوصی انجام میگیرد. با این همه، شرح مجملی که هم اکنون از مراسم دهمین روز محرم بیان شد شرح مراسمی بود که سال گذشته در شهر مزبور انجام گرفت. منع کردن کاردینالها از شرکت در یکی از مراسم وابسته به پاپ در کلیسای پترس قدیس (سن پیر) رم سهلتر است تا موقوف ساختن این مراسم. در مقایسه با شهرهای بزرگ ایران، یزد بیش از اغلب آنها تشخص خود را حفظ کرده است. مراسم ماه محرم در این شهر با سبکی خاص برگزار میشود که با سبک برگزاری مراسم مزبور در شهرهای مرکزی و شمال ایران تفاوت دارد. در این شهر آنها به ساختن نوع بهخصوصی از نخل مبادرت میورزند. مقایسه نخل با درهای اصلی بازار، نموداری از اندازه آن به ما میدهد. از بالای کاروانسراهایی که در نزدیکی بازار واقع شده و هنوز مورد استفاده است نیز میتوان نخل را مشاهده کرد. این ساختمان چوبی به هیچوجه سست نیست. استخوانبندی آن از قطعات بزرگ چوب است. انتهای آن به شکل قلب ساخته شده است و نماینده نوعی تابوت است. توضیحاتی که درباره مقصود و منظور آن توسط مردم شهر یزد داده میشود قدری مبهم است. هنگام اجرای مراسم، از یک طرف این چوب بست عظیم تعدادی خنجر میآویزند و طرف دیگر را با آیینه و شالهای گرانقیمت و پارچههای ابریشمی تزئین میکنند. بدیهی است که این چوببست حرکت میکند ولی صدها نفر مردی که چهره و بدن آنها از عرق و خون پوشیده شده و برای اینکه افتخار حرکت دادن نخل نصیب آنها بشود در یک روز گرم و خفقانآور آن را حمل میکنند در این معجزه بیاثر نیستند. احساسات مذهبی در شهر یزد خیلی جدیتر از بیشتر شهرهای ایران است. قبل از ماه محرم مجالس وعظ و روضهخوانی در بازارها برپا میشود و طی برگزاری این مراسم از ورود فرنگیها به نواحی بهخصوصی ممانعت به عمل میآید. این مجالس وعظ و روضهخوانی احساسات مذهبی مردم را تحریک میکند و موجب میشود که آنها در لحظهای از هیجان و بیخودی، خود را زنجیر بزنند. [ شنبه 90/9/19 ] [ 11:13 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
در زمینه وضعیت جسمانی حضرت سجاد علیه السلام در روز عاشورا نقلهای تاریخی متفقند که آن حضرت در این روز دچار بیماری شدیدی بودند، به صورتی که مطلقاً از امکان حضور در نبرد برخوردار نبوده و در خیمه مخصوص استراحت می کردند و حضرت زینب سلام الله علیها مرتب از ایشان پرستاری می نموده اند و حالشان طوری بوده که حتی نمی توانستند در مقابل پای پدر بایستند. وداع با پدر در روز عاشورا چون کار در روز عاشورا بر حضرت حسین علیه السلام سخت شد و تنهای تنها ماند نگاهی به خیمه های خالی برادرانش انداخت . سپس به سراغ خیمه های بنی عقیل رفت، آن را هم خالی یافت، و بعد به سوی خیمه های اصحابش رفت و احدی از آنان را در آن نیافت و در حالی که می فرمود: «لا حول وَ لا قُوه الا بالله العلی العظیم » به سراغ خیمه فرزندش زین العابدین علیه السلام آمد و او را دید که بر روی قطعه ای از پوست به پشت خوابیده است، زینب علیها سلام به پرستاری او مشغول است. امام سجاد در شب عاشورا منابع: [ چهارشنبه 90/9/16 ] [ 4:51 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
در زمینه وضعیت جسمانی حضرت سجاد علیه السلام در روز عاشورا نقلهای تاریخی متفقند که آن حضرت در این روز دچار بیماری شدیدی بودند، به صورتی که مطلقاً از امکان حضور در نبرد برخوردار نبوده و در خیمه مخصوص استراحت می کردند و حضرت زینب سلام الله علیها مرتب از ایشان پرستاری می نموده اند و حالشان طوری بوده که حتی نمی توانستند در مقابل پای پدر بایستند. وداع با پدر در روز عاشورا چون کار در روز عاشورا بر حضرت حسین علیه السلام سخت شد و تنهای تنها ماند نگاهی به خیمه های خالی برادرانش انداخت . سپس به سراغ خیمه های بنی عقیل رفت، آن را هم خالی یافت، و بعد به سوی خیمه های اصحابش رفت و احدی از آنان را در آن نیافت و در حالی که می فرمود: «لا حول وَ لا قُوه الا بالله العلی العظیم » به سراغ خیمه فرزندش زین العابدین علیه السلام آمد و او را دید که بر روی قطعه ای از پوست به پشت خوابیده است، زینب علیها سلام به پرستاری او مشغول است. امام سجاد در شب عاشورا منابع: [ چهارشنبه 90/9/16 ] [ 10:59 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
امام علی بن الحسین علیه السلام ملقب به «سجاد»، «زین العابدین»، و «سید ساجدین»، در کربلا حدود 22 سال سن داشت. [ شنبه 90/9/12 ] [ 1:0 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
نمیدانم امشب باید از کدام غربت گفت؛ چه روضهای خواند؛ و مصیبت کدامین غریب را بازگو نمود. [ شنبه 90/9/12 ] [ 1:0 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
[ جمعه 90/9/11 ] [ 1:0 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
ابوالفضل العباس، جوانی زیبا و رشید بود که از شدت زیبایی، به او قمر بنی هاشم (ماه هاشمیان) می گفتند و از شدت رشادت هنگامی که بر اسب می نشست پایش به زمین می رسید. وی به دلیل شجاعت و جنگاوری بی همتا که داشت، علمدار امام حسین علیه السلام بود و هنگامی که امام علیه السلام لشگر کم تعداد خود را آماده جنگ می کر، پرچم را به او سپرد. شجاعت و دلاوری عباس علیه السلام ریشه در آباء و اجداد او داشت؛ که از پدر به اسد الله الغالب علی بن ابی طالب علیه السلام نسب می رساند و از جانب مادر به بنی کلاب که شجاع ترین عرب بودند. [ پنج شنبه 90/9/10 ] [ 1:0 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
براستی که زمین و زمان، اصحابی باوفاتر از یاران حسین علیه السلام به خود ندیدهاند ؛ کسانی که تا زنده بودند نگذاشتند که اهل بیت پیامبر علیه السلام پای به میدان گذارند... اما لختی، بعد از آنکه آخرین آنان در خون خویش غلتید، زمان آن رسید که جوانان بنیهاشم نیز به مسلخ عشق روانه شوند.
[ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 1:0 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
شب عاشورا، از شگفتترین شبهای تاریخ انسان است. شبی که بشریت، بر سر دو راهی خیر و شر قرار گرفت؛ و چه بسیار انسانها که تا آن شب در اردوگاه کفر بودند ولی یک شبه ره صد ساله طی نمودند و به حق و حقیقت پیوستند. [ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 1:0 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |