http://mehrangoli64.ParsiBlog.com | ||
[ یکشنبه 91/9/12 ] [ 8:23 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
وبگردی 20:30،از این فیلتر شکن ها که وارد دنیای انسان ها شده اند می توان به تعصب غیر صحیح، تقلید کور کورانه، پیروی کردن از اکثریت، مد گرایی، پیروی کردن از عادات زشت اجتماعی و غیره اشاره نمود . 2- قرآن : لنگه نداره همه کسانی که متخصص هستند از این فیلتر شکن بی بدیل استفاده می کنند و جلوی کلام خدای تبارک و تعالی زانو می زنند برای استفاده از این فیلتر شکن آن را بخوانید و بفهمید و به آن عمل کنید. 3- ولایت: این فیلتر شکن بسیار قوی عمل می کنه برای استفاده از آن باید علاوه بر اعتقاد و محبت اهل بیت علیهم السلام انسان به سلاح عمل هم مجهز باشد و اطاعت پذیری از ولایت جزء لا ینفک وجودش باشد
[ یکشنبه 91/9/12 ] [ 8:12 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
دعاهایی که سریع اجابت می شوند استجابت دعا، مانند هر پدیدهی دیگری، قوانین آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت میرسد و اگر آن شرایط موجود نباشد، یا مانعی در استجابت آن باشد که ما به آن علم نداریم، اگر چه سریع الاجابة ترین دعا هم باشد، باز ممکن است مورد اجابت واقع نشود.[1] به هر حال چون ذکر متن دعاها در این خلاصه مقدور نیست، فقط به ذکر اسامی چند مورد که دارای اهمیت خاص هستند اشاره میشود: 1, دعای توسل: محمد ابنبابویه دعای توسل را از ائمه (علیه السلام) نقل کرده و گفته است که این دعا را در هیچ امری نخواندم، مگر آن که اثر اجابت آن را به زودی یافتم دعای توسل از دعاهای مشهور است که در شبهای چهارشنبه خوانده میشود. در این دعا با توسل به چهارده معصوم (علیه السلام) و واسطه قرار دادن آنها به درگاه الاهی پس از اتمام دعا، حاجت خود را از خدا در خواست میکنیم. جملات صدر و ذیل آن چنین است: ”اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة…”؛ خدایا من از تو میخواهم و روی میآورم به سوی تو، به پیامبرت، پیامبر رحمت… ”یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله”؛ ای آبرومند نزد خدا، شفاعت کن برای ما نزد خدا.[2] اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او ”الله” و اختتام او ”هو” است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آنها صورت نمیگیرد 2, دعای فرج: کفعمی در کتاب بلد الامین دعایی از حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده که اگر شخص گرفتار، ترسیده، نگران و غم دیده، آن را بخواند، حق تعالی گشایش در کار او ایجاد مینماید، که ابتدا و انتهای این دعا چنین است: ”یا عماد من لا عماد له…”؛ ای پشتیبان کسی که پشتیبان ندارد… ”و افعل بی ما انت اهله”؛ با من چنان کن که تو اهل آنی[3]. و آن گاه پس از دعاء حاجت خود را بطلبد. 3, دعای اسم اعظم: سید علیخان شیرازی در کتاب کلم طیب مینویسد: اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او ”الله” و اختتام او ”هو” است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آنها صورت نمیگیرد: الف. ”الله لا إله إلا هو الحی القیوم … ” تا آخر آیةالکرسی. ب.”الله لا اله الا هو …نزل علیک الکتاب …”. ج. ”الله لا إله ان هو لیجمعنکم …”. د.”الله لا إله ان هو له الاسماء …”. ه.”الله لا إله الا هو و علی إلله…”. [4] دعایی دیگر از امام جعفر صادق (علیه السلام) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونهای که تا نفس او قطع شود، گفته میشود لبیک حاجت تو چیست؟ 4, دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد (علیه السلام): امام سجاد (علیه السلام) به مقاتل بن سلیمان، دعایی را تعلیم داده، که مقاتل میگوید: هر کس این دعا را صد بار بخواند، دعایش مستجاب خواهد شد. ابتدا و انتهای این دعا چنین است:”الهی کیف ادعوک و انا…”؛ خدایا چطور بخوانم تو را و حال من منم… . ”تفرج عنی فرجا عاجلا غیر اجل نفسک و رحمتک یا ارحم الراحمین” گشایش فوری بدون مدت دار، به من عطا کن به فضل و رحمت خودت، ای مهربانترین مهربانان.[5] 5, دعای سریع الاجابة: کفعمی در بلدالامین دعایی از امام موسی کاظم (علیه السلام) نقل کرده و فرموده: عظیمالشأن و سریع الاجابة است که جملات صدر و ذیل آن چنین است: ”اللهم انی اطعتک فی احبّ الاشیاء الیک و هو التوحید”؛ خدایا من تو را اطاعت کردم در آن چه بیشتر دوست داری و آن یگانه دانستن تو است. ”و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسبه، انک ترزق من تشاء بغیر حساب”؛ روزیام ده، از آن جا که گمان میبرم و از آن جا که گمان نمیبرم؛ زیرا تو هر که را بخواهی بی حساب روزی میدهی؛ پس از اتمام دعا حاجت خود را بطلب.[6] 6, دعایی از امام صادق (علیه السلام) وارد شده که فرمود: هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته میشود، لبیک، حاجت تو چیست؟.[7] 7, دعایی دیگر از امام جعفر صادق (علیه السلام) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونهای که تا نفس او قطع شود، گفته میشود لبیک حاجت تو چیست؟.[8] همه این دعاها را مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیحالجنان، فصل پنجم آورده است. لازم به تذکر است که برای حاجتهای خاص، دعاهای خاصی وارد شده است که برای کسب اطلاع از آنها میتوانید به کتاب مفاتیحالجنان مراجعه کنید. پی نوشت ها : [1] برای آگاهی بیشتر در باره ی دعا آداب و شرایط آن رجوع کنید به نمایههای: الف. شرایط حتمی استجابت دعا، سؤال شماره 197 سایت اسلام کوئست. ب. نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال شماره 721 سایت اسلام کوئست. [2] مفاتیحالجنان، دعای توسل، ص 225, [3] همان؛ دعای فرج. [4] همان، آیات اسم اعظم، ص 224, [5] همان، دعای مقاتل بن سلیمان، ص 236, [6] مفاتیحالجنان، دعای سریع الاجابة، ص 237 و 754, [7] اصول کافی، کتاب الدعاء، باب: هر کس ده بار یا الله بگوید. [8] همان، باب هر کس یا الله یا رب بگوید تا نفس بند آید. منبع : اسلام پدیا [ یکشنبه 91/9/12 ] [ 1:31 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
فوت و فن ابراز عشق به خدا می دانیم که خداوند متعال الرحم الرحمین است و نهایت محبت را به ما بندگانش دارد ، و ما از این محبت بی شائبه بهره مندیم ، گاهی که حس خوب عرفانی به ما دست می دهد دلمان می خواهد به خدا محبت کنیم و شروه می کنیم که : ای خدا دوستت دارم،خدایا من عاشقت هستم،خدایا چنین،خدایا چنان … اما همین برای محبت کردن به خدا کافی است؟ اى محمد؛ چنان نیست که هر کس گفت خدا را دوست مىدارم، دوستدار من است، مگر اینکه به اندکى غذا اکتفا کند و به مختصر لباسى قناعت جوید و خوابش به سجده باشد و قیام نماز را طول دهد و به سکوت روى آورد. مدعیان محبت خدا فراوانند، چرا که هر کالاى نفیسى مدعى فراوان دارد و چه کالایى نفیستر از محبت خداست؟ همه پیروان ادیان و مکتبهاى الهى دم از محبت خدا مىزنند، اما چنان نیست که همه به واقع، دوستدار خدا باشند. محبت خدا آثار و فرایندهاى خاص خود را دارد و ظهور آنها در رفتار، اعمال و حالات افراد نشانه محبت به خداست. اینکه سفارش شده، زندگى محب خدا ساده باشد و به اندازهاى غذا تناول کند که براى سلامتى و توان مندى او ضرورى است و در گزینش لباس مقتصدانه رفتار کند و به دنبال لباسهاى فاخر و گران قیمت نباشد، بدین جهت است که براى تحصیل و به دست آوردن آنها باید وقت و سرمایه و نیرو صرف گردد. براى تهیه غذا و لباس بهتر باید پول بیشترى به دست آورد و شکى نیست که زیاده طلبى در این امور بدین معناست که گوشه دلش به دنیا بند است و غیر از خدا به امور دیگر نیز علاقه دارد. از اینکه دوست دارد ظاهرش آراسته باشد و غذاى لذیذى تناول کند، معلوم مىگردد دلش متوجه لذایذ دنیا، خوراک و پوشاک است و مسلماً چنین دلى جایگاه محبت خدا نیست. رابطه سجده و قیام طولانى با محبت خدا خیلى روشن است، وقتى انسان محبوبى دارد، دوست مىدارد هر چه بیشتر با او انس گیرد و انس گرفتن با خدا به عبادت و نماز است. هر چه انسان خدا را بیشتر دوست داشته باشد، سعى مىکند بیشتر در حضور او باشد و از نماز و مناجات خسته نمىگردد. اى محمد؛ اگر بندهاى به اندازه اهل آسمان و زمین نماز بخواند و روزه بگیرد و همانند فرشتگان از خوردن غذا دورى گزیند و لباس برهنگان را بپوشد؛ ولى در قلب او ذرهاى از حب دنیا یا ریا و سمعه و یا ریاست و زینت دنیوى باشد، او را به جوار خویش راه نمىدهم و محبت خود را از دلش خارج مىکنم حرف زدن برجسته ترین عاملى است که موجب پراکندگى خاطر و حواس مىگردد. یکى از فضلا از مرحوم علامه طباطبایى(رضی الله عنه)س?ال کرد: چه کنم تا در نماز حضور قلب داشته باشم؟ مرحوم علامه در جواب فرمودند: کم حرف بزن. پس اگر انسان بخواهد حواسش تمرکز یابد و دلش تنها متوجه خدا و محبوبش باشد، باید کم حرف بزند، وقتى زیاد حرف مىزند توجهاش به این سو و آن سو جلب مىگردد و پراکنده خاطر گشته، نمىتواند توجهاش را متمرکز سازد. پس دوستان خدا با سکوت ملازمند، چرا که دلشان پیوسته متوجه اوست و اگر بخواهند حرف بزنند توجه شان پراکنده مىگردد. «وَ یَتَوَکلَ عَلَىَّ وَ یَبْکىَ کثیراً وَ یُقِلَّ ضِحْکاً وَ یُخالِفَ هواهُ» ؛(دوستدار من کسى است که) بر من توکل نماید و زیاد بگرید و کم بخندد و با هواى خود مخالفت کند. درباره حضرت شعیب، على نبینا و آله و علیه السلام، آمده است که ایشان صد سال گریست تا چشمانش نابینا گشت، خداى متعال به او وحى کرد: اى شعیب؛ چرا اینقدر گریه مىکنى؟ اگر از ترس عذاب من مىگریى، من جهنم را بر تو حرام کردم و اگر از شوق بهشت مىگریى، من بهشت را در اختیار تو گذاشتم. حضرت شعیب عرض کرد: خدایا؛ تو مىدانى که گریه من، نه از ترس جهنم است و نه از شوق بهشت، بلکه به جهت شوق لقاى توست (شکى نیست که خدا از نهان شعیب آگاه بود و نیازى به پاسخ شعیب نبود، بلکه این گفتگو از جمله گفتگوهاى عاشق و معشوق است). خدا فرمود: راست گفتى، از این پس کلیم خود را خادم تو قرار مىدهم! نقش رفاقت و دوستى با علما و فقرا مسلّماً کسى که خدا را دوست مىدارد، مسجد را خانه خود قرار مىدهد و هر وقت فراغتى پیدا مىکند، به مسجد رفته، با خداى خود به مناجات مىپردازد. همچنین دوست خدا، دنبال این است که هر چه بیشتر محبوب خود را بشناسد و هر چه معرفت او به خدا بالا رود، سیر نمىشود. او دنبال افزایش علم خود به صفات و آثار و افعال الهى است و هر چه را فرا روى خود مىنگرد، جلوه اسماء و صفات خدا مىشناسد و توجه او به هستى از آن جهت است که مظهر محبوب کسى که خدا را دوست مىدارد، دوستان او را نیز دوست مىدارد و از برجسته ترین دوستان خدا علما هستند و با کسانى که با خدا بیگانهاند پیوندى ندارد. البته منظور از علما، علماى الهى و آشنایان به معارف الهى اند. همچنین کسى که دوست خداست و زندگى ساده و فقیرانه دارد و دل به امور دنیا خوش نمىکند، با کسانى پیمان دوستى مىبندد که زندگى فقیرانه داشته، دل به دنیا نمىبندند، نه با کسانى که شیفته دنیا و طالب زخارف دنیا هستند. با کسى دوست مىگردد که با اختیار خود و آگاهانه از زخارف دنیا کناره مىگیرد. طلب رضای خدا دوستدار خدا دنبال جلب خشنودى خداست و در این راه نهایت تلاش و سعى خویش را بکار مىبندد. چنین کسى به دشمنان خدا نزدیک نمىشود، بلکه از آنان فرار مىکند، البته گاهى براى اصلاح و هدایت گناهکار با او دوست مىگردد، چرا که وظیفه اولیاى خدا و دوستان خدا این است که به تربیت و هدایت گناهکاران بپردازند و چه بسا این مهم با ایجاد دوستى با آنها میسر مىگردد، گرچه آنان طبعاً خواهان چنین رفاقتى نیستند. یکى از فضلا از مرحوم علامه طباطبایى(رضی الله عنه)س?ال کرد: چه کنم تا در نماز حضور قلب داشته باشم؟ مرحوم علامه در جواب فرمودند: کم حرف بزن. پس اگر انسان بخواهد حواسش تمرکز یابد و دلش تنها متوجه خدا و محبوبش باشد، باید کم حرف بزند، وقتى زیاد حرف مىزند توجهاش به این سو و آن سو جلب مىگردد و پراکنده خاطر گشته، نمىتواند توجهاش را متمرکز سازد (دوستدار من) همواره به ذکر من مشغول است و فراوان تسبیح مىگوید و به عهد خود صادق است و به وعده خود وفا مىکند. اخلاص در عمل اى محمد؛ اگر بندهاى به اندازه اهل آسمان و زمین نماز بخواند و روزه بگیرد و همانند فرشتگان از خوردن غذا دورى گزیند و لباس برهنگان را بپوشد؛ ولى در قلب او ذرهاى از حب دنیا یا ریا و سمعه و یا ریاست و زینت دنیوى باشد، او را به جوار خویش راه نمىدهم و محبت خود را از دلش خارج مىکنم. این قسمت پایانى حدیث خیلى تکان دهنده است، جا دارد پند گیریم و سعى کنیم در زندگى خود این توصیه ها را مد نظر قرار دهیم. خدا مىفرماید: اگر کسى به اندازه اهل آسمان و زمین عبادت کند ـ گرچه چنین چیزى ممکن نیست، ولى فرض کنیم بندهاى چنین کند ـ و به مانند ملائکه غذا نخورد و مثل برهنگان، در حد ستر عورت لباس بپوشد، ولى در دلش ذرهاى از محبت به دنیا و مهر آن وجود داشته باشد، مثلاً دوست بدارد پر آوازه گردد و مردم او را بستایند و ذرهاى محبت ریاست و مقام و محبت زر و زیور دنیا در دلش وجود داشته باشد، چنین بندهاى به جوار من نایل نمىگردد [ یکشنبه 91/9/5 ] [ 9:16 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت کنم؟ که شرمسارم از اینکه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز خدایا ! شرمسارم که بندگانت به نام تو سر از تن جدا میکنند. خدایا ! خجلم که بندگان تو به نام تو آزار و شکنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند. خداوندا شرمسارم که بندگان تو با نام تو حکومت می کنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند. خدایا ! غصه دارم که مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی که مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می کنند. خدایا ! شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی که نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند. خدایا ! شرمسارم که بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینکه در رفتار و کردارها بتوانم ترا بیابم. خدایا ! خجلم که ما بندگان از نعمتی چون فکر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم. خدایا ! شرمسارم که ما نمی خواهیم ترا آنگونه که هستی بشناسیم. خدایا ! شرمسارم که هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم که تصور می کنیم برای رابطه با تو باید کسی یا چیزی را نزد تو روان کنیم. خدایا ! خجلم که از زمان بت پرستی تا کنون نوعی پرستش در ذهن ما نقش بسته که به ما اجازه نمی دهد بیشتر ترا بشناسیم و هنوز خوی بت پرستی در وجود ماست. خدایا ! شرمسارم که در آسمانها به دنبال تو می گردیم در حالی که تو با مایی و اگر خود اراده کنیم دست ما را میگیری. خدایا ! از این ناراحتم که روزی بسیاری از درهای علوم را بر روی خود بگشاییم و هنوز شناختمان از تو تنها در همین حد باشد. خدایا ! شرمسارم که نمی بینیم تو خارج از قوانین طبیعی هستی هرگز هرگز عملی انجام نمی دهی با این حال همه ما بندگان دست به دعا بر می داریم که : قوانینت را به نفع کار ما تغییرده! خدایا ! خجلم که جهالت خود را به تو نسبت می دهیم.و هرگونه کم و کاستی و کوته اندیشی خود را ناشی از قوانین تو می دانیم. در حالی که قوانین طبیعی تو افراد متفکر و صاحب اندیشه را میطلبد, که بدانند این قوانین ازلی و ابدی است. خدایا ! شرمسارم که در طول تاریخ همه آنان که خواستند به درستی تو را به مردم بشناسند, شکنجه دادیم و به نام کافر آنها را بر دار کردیم. و از آنان روی بر گرداندیم چرا که آنان می خواستند تعقل را به جای تعبد پیشه ما سازند. خدایا ! خجلم که چون فکر نمی کنیم به حقیقت نمی رسیم پس ناچار می شویم موهومات را خیلی راحت بپزیریم. [ چهارشنبه 91/8/3 ] [ 12:12 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
امام صادق سلام الله علیه : دِرهَمٌ تُنفِقُهُ فِی الحَجِّ أفضَلُ مِن عِشرینَ ألفَ دِرهَمٍ تُنفِقُها فی حَقٍّ؛ یک درهم هزینه کردن براى حج، بهتر از بیست هزار درهم هزینه کردن در راه حق است حج و عمره در قرآن و حدیث: ح 310 [ سه شنبه 91/8/2 ] [ 11:49 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
چرا شیعیان با دست باز نماز می خوانند؟ پرسشی است که حضرت آیت الله العظمی سبحانی به ان در پایگاه خود پاسخ داده اند.
متن پاسخ ایشان به این شرح است:
قرار دادن دست راست بر روی دست چپ در نماز (دست بسته نماز خواندن) از اموری است که استحباب آن بین فقهای سه مذهب از مذاهب چهارگانة اهل سنّت مشهور است: حنفیها میگویند:روی هم گذاشتن دستها در نماز، سنّت است وواجب نیست، و برای مرد بهتر است که کف دست راستش را بر پشت دست چپ، زیر ناف قرار دهد، و زن دستها را بر سینهاش بگذارد. شافعیها میگویند: گذاشتن دست روی یکدیگر، در نماز، برای مرد و زن سنّت است و بهتر است که کف دست راست را بر پشت دست چپ زیر سینه و بالای ناف به سمت چپ قرار دهد. حنبلیها میگویند: گذاشتن دستها روی هم، سنّت است و بهتر است که کف دست راست را بر پشت دست چپ نهاده، زیر ناف قرار دهند. فرقه مالکیّه بر خلاف سه مذهب فوق میگویند: آویختنِ دستها در نمازهای واجب، مستحب است، قبل از مالکیها نیز جماعتی همین قول را گفتهاند که از آن جملهاند: عبداللّه بن زبیر، سعید بن مسیّب، سعید بن جبیر، عطاء، ابن جریح، نخعی، حسن بصری، ابن سیرین و جماعتی از فقها. از امام اوزاعی منقول است که نمازگزار، بین آویختن دستها یا روی هم قرار دادن آنها مخیر است.[1] امّا مشهور بین شیعه امامیّه آن است که قرار دادن دستها روی یکدیگر در نماز، حرام، و موجب بطلان نماز است و به ندرت از فقهای شیعه کسی قائل به کراهت شده، مانند ابو الصلاح حلبی در کافی.[2] کیفیت نماز پیامبر(ص) با این که به جز مالکیها، مذاهب دیگر اهل سنّت، قرار دادن دست چپ بر دست راست در نماز را جایز شمردهاند و دربارة این مسأله سخن بسیار گفتهاند، با این حال دلیل قانع کنندهای حتّی بر جواز آن ندارند،چه رسد بر استحباب. بلکه میتوان ادّعا کرد که دلایلی بر خلاف ادعای آنان وجود دارد و روایاتی که از فریقین (شیعه و سنّی) بیانگر طریقه نماز گزاردن رسول اکرم(ص) است، از گذاشتن دستها بر یکدیگر سخنی به میان نیاورده است و امکان ندارد که پیامبر (ص) امر مستحبّی را در طول حیات خود(یا بخشی از آن) ترک نماید. اکنون سه نمونه از این روایات، دو مورد از طریق اهل سنّت و دیگری از طریق شیعه امامیّه را ذکر میکنیم که هر دو روایت، چگونگی نماز پیامبر(ص) را بیان میکند و در هیچیک کوچکترین اشارهای به روی هم قرار دادن دست نشده، چه رسد به چگونگی آن: الف: حدیث ابی حُمید ساعدی حدیث ابی حُمید ساعدی را برخی از محدّثان (سنّی) روایت کردهاند و ما از کتاب سنن بیهقی نقل میکنیم که گفت: او رو به اصحاب پیامبر کرد و گفت: من داناترین شما به نماز رسول خدا (ص) هستم. گفتند: به چه سبب؟ زیرا تو نه بیش از ما پیرو آن حضرت بودهای و نه افزونتر از ما مصاحبتش کردهای. گفت: چرا، گفتند: پس (کیفیّت نماز آن حضرت را) بر ما عرضه کن. ابوحُمید گفت: رسول خدا(ص) هرگاه میخواست به نماز بایستد، دستها را تا برابر شانههایش بالا میبُرد، سپس تکبیر میگفت و هنگامی که همه اعضایش به حال اعتدال در جای خود قرار میگرفت به قرائت میپرداخت، آنگاه تکبیر میگفت و دستها را تا برابر شانه بالا میبُرد، پس از آن به رکوع میرفت و دو کف دست را بر زانوها میگذاشت و در حال اعتدال که نه سرش را بالا میگرفت و نه پایین میانداخت، رکوع را انجام میداد. سپس از رکوع سر بلند میکرد(میایستاد) و میگفت: سمع اللّه لمن حمده. آنگاه دستها را تا برابر شانهها بالا میبُرد و تکبیر میگفت، سپس (برای سجده) متوجّه زمین شده و دستهایش را (در سجده) از پهلوهایش جدا میگرفت، آنگاه سر از سجده برمیداشت و پای چپش را خم میکرد و بر آن مینشست. انگشتان پاهایش را در سجده باز مینمود و سجده دوم را نیز همینگونه انجام میداد و پس از سجده، تکبیر میگفت، سپس پایش را خم کرده بر آن مینشست در حالی که هر عضوی به حال اعتدال قرار میگرفت. رکعت بعدی را هم به همین کیفیّت انجام میداد و پس از دو رکعت در حال قیام تکبیر میگفت و دستهایش را تا برابر شانهها بالا میبرد همانگونه که تکبیر افتتاحیّه را انجام میداد و در بقیّه نمازش نیز همینطور عمل میکرد تا به سجده آخر. پس از آن سلام میگفت، پای چپ را عقب قرار میداد و بر سمت چپ بر وَرِک[3] مینشست. همه گفتند: ابوحمید راست گفت، رسول خدا(ص) بدین گونه نماز میگزارد.[4] این بود حدیثی در مقام بیان کیفیّت نماز رسول خدا(ص) که از طریق اهل سنّت روایت شده که وجه دلالت آن را دانستیم. اکنون به حدیثی که شیعه امامیه روایت کرده توجه کنید: ب: حدیث حمّاد بن عیسی حمّاد بن عیسی از امام جعفر صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: چه قدر ناپسند است برای مردی که 60یا 70 سال از عمرش بگذرد و یک نماز با شرایط کامل انجام نداده باشد. حمّاد گفت: (از این سخن امام (ع)) در دلم احساس حقارت کردم و عرض کردم: فدایت شوم، نماز را (با شرایط کامل) به من تعلیم فرما. پس ابوعبداللّه (ع) (جعفر بن محمّد‘) راست قامت رو به قبله ایستاد و دستهایش را با انگشتان بسته بر روی رانهایش انداخت و پاهایش را نزدیک به هم به فاصلة سه انگشت باز قرار داد و انگشتان پاهایش همه رو به قبله بود و آنها را از قبله منحرف نمیکرد و با خشوع و فروتنی تمام بود، پس تکبیر گفت و سوره حمد و قل هو اللّه احد را با ترتیل قرائت کرد، سپس به اندازه نفس کشیدنی در حال قیام صبر کرد و پس از آن تکبیر گفت در حالی که هنوز ایستاده بود، آنگاه به رکوع رفت و دو کف دستش را با انگشتان باز روی کاسه زانوهایش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد به طوری که اگر قطرهای آب یا روغن بر پشتش ریخته میشد به واسطه راست بودن پشتش به هیچ طرف مایل نمیگشت، امام گردنش را (در رکوع) راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتیل تسبیح (سبحان رَبّی العظیم وبحمده) گفت، سپس راست قامت ایستاد و چون کاملاً به حال قیام درآمد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده» و بعد از آن در همان حال قیام، تکبیر گفت و دستها را تا مقابل صورت بالا آورد، و آنگاه به سجده رفت و دستهایش را قبل از زانوها بر زمین گذاشت و سه مرتبه گفت: سبحان ربّی الأعلى وبحمده، و (در سجده) عضوی از بدنش را بر عضو دیگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده کرد: پیشانی، دو کف دست، دو کاسه زانو، دو انگشت ابهام پا، و بینی، ( گذاشتن هفت موضع در سجده بر زمین واجب و گذاشتن بینی بر خاک سنّت است که اِرغام نامیده میشود). سپس سر از سجده برداشت و هنگامی که راست نشست، تکبیر گفت و ساق پای چپ را خم کرده، روی آن نشست و پشت پای راستش را بر کف پای چپش گذاشت و گفت: «أستغفر اللّه ربّی و أتوب إلیه»، و در همان حال نشسته تکبیر گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل بجا آورد و همان ذکر تسبیح را در سجده دوم نیز گفت و از عضوی از بدنش برای عضو دیگر در رکوع و سجود کمک نگرفت و در حال سجده دستهایش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ دستها را بر زمین نگذاشت و بدین ترتیب دو رکعت نماز بجا آورد . سپس فرمود: ای حمّاد، این گونه نماز بخوان، و در نماز به هیچ سویی التفات مکن و با دستها و انگشتانت بازی مکن و آب دهان به راست و چپ یا پیش رویت مینداز.[5] چنان که ملاحظه میشود هر دو روایت در صدد بیان کیفیّت نماز واجب است و در هیچکدام کوچکترین اشارهای به روی هم گذاشتن دستها نشده است، زیرا اگر گرفتن دست سنّت بود، امام صادق (ع) در بیان خود آن را ترک نمیکرد و حال این که آن حضرت با عمل خود، نماز رسول خدا (ص) را برای ما مجسّم میکرد، چون او از پدرش امام باقر(ع) و امام باقر(ع) از پدرانش و آنها از امیرمؤمنان(ع) و او از رسول اعظم صلوات اللّه علیهم اجمعین گرفتهاند. بنابراین، دست روی دست گذاشتن در نماز بدعت است؛ زیرا گرفتن دست در واقع داخل کردن چیزی است در شریعت که از شریعت نیست. ج. آموزش نماز به کسی که نماز صحیح نمیخواند در میان محدثان اهل سنت حدیثی است به نام «حدیث المسیء صلاتُه» یعنی حدیث کسی که نماز خود را صحیح نمیخواند، در این حدیث چنین آمده است: ابوهریره میگوید: پیامبر وارد مسجد شد، مردی نیز وارد مسجد شد و نماز گزارد، سپس به حضور پیامبر آمد و سلام کرد. پیامبر سلام او را پاسخ گفت و فرمود: برگرد و دو مرتبه نماز بخوان، رفت و نماز گزارد و به سوی پیامبر بازگشت، پیامبر نیز فرمود: برگرد باز نماز بگزار، این کار سه بار تکرار شد، سرانجام آن مرد عرض کرد: سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده است، من جز آنچه انجام میدهم، چیزی نمیدانم، چه بهتر که نماز را به من بیاموزی. در این هنگام پیامبر فرمود: هرگاه به نماز ایستادی تکبیر بگو، سپس آنچه از آیات قرآن میدانی، بخوان، سپس رکوع کن به گونهای که بدنت آرام گردد، آنگاه پیامبر دیگر اجزا و شروط نماز را به او میآموخت[6] و هیچ اشارهای به گذاردن دست راست بر دست چپ نمیکند، در حالی که اگر این کار واجب و یا مستحب مؤکد بود، از گفتن آن خودداری نمیکرد. نظر ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) با توجه به آنچه تاکنون گفته شد، روشن گردید که سنت بودن دست روی دست گذاشتن در نماز ثابت نشده است، بدین جهت میبینیم که ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) از این عمل (گرفتن دست در نماز)، احتراز میکردند و آن را از افعال مجوس در مقابل پادشاه میدانستند. محمّد بن مسلم از امام جعفر صادق یا امام محمّد باقر ‘روایت کرده، میگوید: به آن حضرت عرض کردم: حکم کسی که دستش را در نماز بر دست دیگر میگذارد، چیست؟ فرمود: این عمل، تکفیر است و نباید انجام شود.(تکفیر به معنی تعظیم در مقابل پادشاهان است). زراره از حضرت امام محمّد باقر (ع) روایت کرده که فرمود: بر تو باد توجه به نماز، و در نماز تکفیر مکن(دستهایت را بر هم مگذار)، زیرا مجوس این عمل را انجام میدهند. صدوق به سندی از امیر مؤمنان علی (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: مسلمان دستهایش را در نماز جمع نمیکند و در حالی که در مقابل خدای عزّ وجلّ ایستاده است، تشبّه به اهل کفر (یعنی مجوس) نمیورزد.[7] در خاتمه یادآوری میکنیم که آقای دکتر علی سالوس بعد از نقل نظریات و فتاوای فقهای شیعه و سنّی، (در مورد نهادن دستها بر یکدیگر در حال نماز) به کسانی که دست روی دست گذاشتن را حرام میدانند حمله کرده و میگوید: «کسانی که قائل به حرمت و مبطل بودن این عمل هستند یا تنها آن را حرام میدانند، به واسطه تعصب مذهبی، بین مسلمین اختلاف و تفرقه ایجاد میکنند».[8] جا دارد از ایشان پرسیده شود: اگر تلاش و بررسی وتحقیق در کتاب و سنّت، شیعه را به این نتیجه رسانده که گرفتن دست در نماز، امری است که بعد از نبی اکرم(ص) پیدا شده و مردم در زمان خلفا به آن امر میشدند، گناه شیعه چیست؟ و در این صورت هر کس گمان کند که آن عمل جزئی از نماز است چه واجب باشد یا مستحب، تحقیقاً در دین امری را بدعت نهاده که از دین نیست. آیا جزای کسی که در کتاب و سنّت اجتهاد و تحقیق نماید این است که با تیر اتّهام به تعصّب مذهبی و ایجاد اختلاف، مورد هدف قرار گیرد؟ اگر این اتّهام بجا باشد، آیا امام مالک را نیز میتوان این گونه متّهم کرد؟ زیرا او گرفتن دست را مطلقاً، یا در نمازِ واجب، مکروه میداند. آیا میتوان امام دارالهجره را به تعصّب مذهبی و ایجاد خلاف متّهم کرد؟ به چه دلیل دست بسته نماز خواندن را نشانه تعصّب مذهبی و میل به اختلاف بین مسلمین نمیدانید؟ قضاوت با شماست. [ سه شنبه 91/8/2 ] [ 11:46 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
بداللّه ابن مسعود روزى به تکبیر اوّل نماز جماعت نرسید و براى جبران ثواب آن یک بنده آزاد کرد، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: یا رسول الله من به تکبیر اوّل نماز جماعت نرسیدم و جهت جبران آن یک بنده آزاد کردم. آیا با این کار آن ثواب را درک خواهم کرد؟
حضرت فرمود: خیر،
ابن مسعود گفت: یک بنده دیگر آزاد خواهم کرد آیا به ثواب خواهم رسید؟
حضرت فرمودند: خیر، اى ابن مسعود اگر آنچه در زمین است در راه خدا انفاق کنی ثوابی که از دست داده ای را درک نخواهى کرد.
منبع:
مستدرک الوسائل
جلد 1
صفحه 488
بروید سراغ کارهاى نشدنى، تا بشود. تصمیم بگیرید بر برداشتن کارهاى سنگین، تا بردارید. «و لا یخشون احدا الّا اللَّه». خب، زحمتهایش چه؟ رنجهایش چه؟ محرومیتهایش چه؟ جوابش این است که: «و کفى باللَّه حسیبا»؛ خدا را فراموش نکن، خدا حسابت را دارد. در میزان الهى، رنج تو، محرومیت تو، کفّ نفس تو، حرصى که خوردى، زحمتى که کشیدى، کارى که کردى، خون دلى که خوردى، دندانى که روى جگر گذاشتى، اینها هیچ وقت فراموش نمیشود [ شنبه 91/7/29 ] [ 10:52 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
[ شنبه 91/7/29 ] [ 10:50 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
[ شنبه 91/7/29 ] [ 10:49 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |