http://mehrangoli64.ParsiBlog.com | ||
عکس زیر مربوط به دکتر حسن عباس رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز در سال 1362 در زمانی که ایشان به عنوان تکاور و نیروی ویژه در عراق و هور و بصره عملیات چریکی می کردند. [ شنبه 90/8/21 ] [ 9:39 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
ورود و خروج دکتر بهشتی به نخست وزیری یک علامت مشهور داشت و آن بوی ادکلن ایشون بود که تمام کریدور اصلی را فرا میگرفت ( تصور کنید جوی که آن موقع بین بعضی افراد موسوم به حزب اللهی بود که پیرهنهای رو شلوار و یقه های کثیف و...) دکتر بهشتی از خوش پوش ترین روحانی های انقلاب بود ،به نحویکه همه کارمندان معترف بودند. *** کسی از بهشتی پرسید؛ روحانی هم میتونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا میتونه بره به شرط اینکه علم اون رو داشته باشد نه اینکه تکیهاش به علوم حوزوی باشه. *** صبح بود، یه اتوبوس آدم پیاده شدند جلوی خونه بهشتی. یه نگاهی و براندازی کردند و دوباره سوار شدند و رفتند. نگو دعوا شده بود، یکی گفته بود خونه بهشتی کاخه. یکی دیگه گفته بودند هشت طبقه است. راننده بهشتیشناس بود. همه رو آورده بود دم خونه گفته بود حالا ببینید و قضاوت کنید.. *** بنیصدر که فرار کرد زنش رو گرفتند. بهشتی زنگ زد که زن بنیصدر تخلفی نکرده باید زود آزاد بشه. آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش میکنم. بهشتی میگفت: هر یک ثانیه که در زندان باشه گناهش گردن جمهوری اسلامیه. *** به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخستوزیری میخوره. حیف که التقاط و نفاق داره، اگر نداشت مناسب بود. *** گفتند:الآن بهترین موقعیته، برای کمک به پیروزی انقلاب هم هست! نیت بدی هم که نداریم. آمار شهدای 15 خرداد رو بالا میگیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم میچسبه! *** بهشتی اسم جوانی رو داده بود برای شورای صدا و سیما. گفته بودند ولی این مخالف شماست، کلی علیه شما دنبال سند بوده! گفت: او جویاست و کنجکاو. چه اشکالی دارد که سندی پیدا کند و مردم رو آگاه کند. *** همه جمع شده بودند برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی رو بیاره. اومده بود که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش. *** به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت میروی ساک خود را به همراهت میدهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.» *** مترجم ترجمه کرد؛ «هیأت کوبایی میخواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو کادر جز مترجم! پرسید مگه شما نمیآیی؟ گفت: همه میدونند من تودهایم، برای شما بد میشود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل شد. *** گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همهگیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شدهبود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید. *** رفته بودند سخنرانی، منافقین هم آدم آوردهبودند. جا نبود. بیرون شعار میدادند. آخر سر گفتند، حاج آقا از در پشتی بفرمایید که به خلقیها نخورید. گفت: این همه راه آمدهاند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند «مرگ بر بهشتی» هم در حضور من بگویند. از همان در اصلی رفت... *** شخصی با بیادبی بلند شد به توهین کردن به شریعتی. بهشتی سرخ شد و گفت: حق نداری راجع به یک مسلمان اینطور حرف بزنی. *** اومده بودند در خانه بهشتی که یک مقام سیاسی خارجی میخواهد شما را ببیند. گفت: قراره به فرزندم دیکته بگویم. جمعهام متعلق به خانواده است. منبع: کتاب صد دقیقه تا بهشت/ وبلاگ کشکول [ جمعه 90/8/20 ] [ 8:18 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
در این عکسا اشخاص مورد سوال نیستند ، بلکه نکته قابل توجه در آنها حرکات و رفتار است ، و با توجه به اینکه شنیدن کی بود مانند دیدن ، نشان دادن ظاهر بعضی از گمراهی ها به درک بهتر موضوع کمک میکند و امیدوارم تونسته باشم کمی ذهن خواننده رو متوجه این مطلب کنم که فاصله ما با واقعا چقدر است.. 1- در این عکس شهید سرلشگر حسن آبشناسان رو مشاهده میکنید که فرمانده نیروهای ویژه هوابرد در زمان جنگ بود. به شجاعت این شهید بزرگوار زمانی پی خواهید برد که سرگذشت ایشون رو مطالعه کنید و در یک یا دو جمله نمی توان پی به آن برد.اما در طرف دیگر عده ای از جوانان علاقه مند به ورزش پارکور رو میبینید ، وقتی با اونها صحبت میکنید همیشه دم از شجاعت میزنند ، اما به نظر شما اینها شجاع هستند یا کسی که کیلومترها در دل دشمن به شناسایی میرود ؟ 2- نمیدونم از کجا باید شروع کنم ، از گوشهای به خون آغشته شهید سپهبد صیّاد شیرازی یا از گوشواره هایی که خودنمایی میکنند..از پلاک خونین شهید بگویم یا از گردنبندی که معلوم نیست به کدام هدف به گردن آویخته شده..از صورت زیبایی که دشمن آن را دریده یا از صورتی که محل نوازش تیغهای گوناگون است..خودتان ببینید و قضاوت کنید که از کجا میتوان شروع کرد..مگر ما نشنیده ایم در جوانی پاک بودن... [ جمعه 90/8/13 ] [ 10:59 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
به من مربوط نیست که سایت ها چه می نویسند [ پنج شنبه 90/8/12 ] [ 9:7 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
یه روز یه تیم قایقرانی ایرانی تصمیم می گیرد که با یک تیم ژاپنی در یک مسابقه سرعت شرکت کنند. هر دو تیم توافق می کنند که سالی یک بار با هم رقابت کنند نزدیک به هم بودند ، تیم ژاپنی با یک مایل اختلاف زودتر از خط پایان می گذرد و برنده مسابقه می شود [ چهارشنبه 90/8/11 ] [ 7:42 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
[ یکشنبه 90/8/8 ] [ 1:0 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
مجلس - در واکنش به تذکرات نمایندگان، نایب رئیس مجلس گفت که طرح سوال از رئیسجمهور هفته آینده بررسی میشود.
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |