ابزار وبلاگ

باستانی وعکس قدیمی شهرستان بجنورد - شهرستان بجنورد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://mehrangoli64.ParsiBlog.com
 
لینک های مفید
Online User

تعداد خلبانان زن در ایران فراتر از تعداد انگشتان دست نیست اما جالب اینجاست که یکی از این خلبانان در هواپیمایی نفت خدمت می کند و روز و شب خود را در مسیر جابجایی مسافرانی سر می کند که اغلب از خانواده صنعت نفت ایران هستند.



عصر کیمیاگری: اگر از کودکان بپرسید وقتی بزرگ شدی دوست داری چه کاره شوی معمولا سه-چهار شغل را بیش از سایر مشاغل به عنوان آرزوهای خود بیان می کنند : دکتر، پلیس و خلبان. در بین این مشاغل، خلبانی اگرچه برای کودکان جذابیت دارد اما معمولا شغلی مردانه است و پسرها آن را انتخاب می کنند.

حتی در دنیای بزرگترها هم خلبانی را به عنوان حرفه ای مردانه می شناسند چرا که حساسیتهای خاصی دارد که اغلب برای عموم ناشناخته مانده است. ضمن اینکه برخی محدودیتهایی که زنان در جامعه ما با آن مواجه هستند موجب می شود زمینه انتخاب این حرفه برای این قشر کمتر فراهم باشد.

به همین دلیل اگر بشنویم که در ایران هم خلبان یا کمک خلبان زن وجود دارد شاید شگفت زده شویم. تعداد خلبانان زن در ایران فراتر از تعداد انگشتان دست نیست اما جالب اینجاست که یکی از این خلبانان در هواپیمایی نفت خدمت می کند و روز و شب خود را در مسیر جابجایی مسافرانی سر می کند که اغلب از خانواده صنعت نفت ایران هستند.

خانم سمیرا نوروزی با مدرک هوانوردی، کمک خلبان هواپیمایی نفت و متولد سال 1364 است. خانم نوروزی سن کمی دارد و به همین دلیل زمینه پیشرفت او در آینده به عنوان یک خلبان زن ایرانی فراهم است. در ادامه ایمیل گفتگوی کوتاه "عصر کیمیاگری" با این بانوی کمک خلبان را تقدیم شما دوستان پرشین استار می کنیم.
ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 91/7/26 ] [ 12:37 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

1304

اون کسی که بالای سفره نشسته فرمانفرما است.
سرسلسله ی خاندان فرمانفرماییان و یکی از بزرگان سیاست تاریخ ایران.
منطقه ی فرمانیه ی تهران به نام این آدمه چون مال اون بود.
دایی دکتر مصدق هم میشد.
نزدیک به بیست تا بچه داشت که هر کدومشون یکی از بزرگان این مملکت شدند.
یکی از دخترهاش هم شد زن برادر صادق هدایت.
یکی دیگشون زن رزم آرا همون نخست وزیری شد که ترورش کردند.
یکی از پسراش نصرت الدوله بود که قرار بود جانشین احمد شاه بشه
و سلسله ی قاجاریه تمام بشه اما ماشینش تو راه تهران خراب شد
و نرسید به مجلس و فکر کردند انصراف داده و رضا شاه انتخاب شد
یکی دیگه از پسراش منوچهر فرمانفرماییان وزیر نفت محمد رضا شاه بود
و کسی بود که از طرف ایران معاهده ی اوپک رو امضا کرد.
یکی ازدخترهاش هم مریم فیروز بود که شد زن کیانوری و نفر سوم حزب توده ی ایران شد
و همین چند سال پیش در تهران درگذشت.
سال 1304 اینهمه آدم از کوچیک و بزرگ پای سفره. واقعا برکت داشت.
به نظر شما سال 1391 اگه قرار بود اینهمه آدم سر سفره باشن.
بیخیال......حتی فکرشم نمیشه کرد.
اما خودمونیم اگه این بابا زنده بود بالای چندین میلیون یارانه می گرفت


[ دوشنبه 91/7/24 ] [ 9:22 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

توجه و دقت در نام و به عبارتی وجه تسمیه شهرها و مناطق مختلف جهان نشان می دهد که بیشتر اسامی شهرها به نوعی نشان دهنده قوم و یا نژاد غالب در آنجاست، و یا اینکه نشان دهنده وضعیت جغرافیایی و اقلیمی آنهاست. اما در این میان برخی از شهرها هستند که نام برخی از بزرگان و یا شخصیت های معروف و مشهور تاریخی را بر انها گذارده اند، برای نمونه نام «سائوپائولو» به عنوان یکی از بزرگترین شهرهای برزیل برگرفته از «پائولو قدیس» یکی از کشیشان مشهور کاتولیکی است.

در همین زمینه در گزارشی کوشیده ایم به بررسی تاریخچه نام برخی از شهرها و پایتخت های کشورهای مختلف دنیا بپردازیم.

نیویورک:

در حدود سال 1524 میلادی هنگامی که پای کاشفان اروپایی به قاره آمریکا باز شد، بیش از 5000 سرخپوست آمریکایی در منطقه نیویورک فعلی زندگی می‌کردند. درآن هنگام، کاشف معروف ایتالیایی «جیوانی دا ورازانو» که در آن زمان برای دربار فرانسه خدمت می‌کرد، منطقه نیویورک را به نام فرانسوی( نوئل آنگولیم) نامگذاری کرد. مهاجران اروپایی هم‌زمان با آغاز به کار کمپانی هلند در منطقه نیویورک، آغاز به سکنی گزیدن کردند. مهاجرت اروپائیان بخصوص هلندی‌ها به نیویورک باعث شد تا قسمت جنوبی منطقه منهتن را در سال 1614 میلادی (نیو آمستردام) بنامند. درآن زمان فرماندار مستعمره هلندی‌ها به نام «پیتر مینوئیت»، تمامی جزیره منهتن را از سرخ‌پوستان در سال 1624 میلادی با مبلغ 24 دلار خریداری کرد .در سال 1664 میلادی، انگلیسی‌ها شهر نیو آمستردام را اشغال کردند و آن را به نام «نیویورک» و به افتخار پادشاه وقت بریتانیا، جیمز دوم که دارای لقب سلطنتی (دوک یورک و آلبنی) بود، نامگذاری کردند.

پاریس:

پکن:

نام پاریس برگرفته از نام گروهی از افراد قوم گل(گُل، گال و گالیا منطقه‌ای در غرب اروپا است که امروزه فرانسه، بلژیک، غرب سوییس و بخش‌هایی از هلند و آلمان در آن قرار دارند) به نام پاریزی‌ها است. در دوره استیلای روم نام این شهر به «لوتشیا» تغییر کرد، اما در زمان یولیانوس پادشاه روم نام شهر دوباره به پاریس تغییر یافت. پاریس دارای القاب متعدد زیادی است، اما مهم‌ترین نام آن «شهر نور» (La Ville lumiere) است. این نام هم به مرکزیت این شهر در زمینه علم و تحصیلات و هم به پر نور بودن این شهر در شب‌ها برمی‌گردد.
 

تهران:

در جای شهر کنونی پکن در ابتدا شهری به نام (چونگدو) بود که مغول‌ها آن را سوزاندند و ویران‌کردند. «قوبیلای قاآن» در جای پکن کنونی شهری ساخت و آن را پایتخت خود کرد. آن شهر را در مغولی «خانبالِق» (به معنای شهرِ خان) و در چینی «دادو» به معنای پایتخت بزرگ می‌خواندند. در متون فارسی دوران مغول نیز این شهر به صورت خانبالق و خانبالغ ذکر شده است. پس از برپایی سلسله «مینگ» در سال 1368 میلادی، این شهر نام بِیپینگ (به معنای صلح شمالی) گرفت و در سال 1421 نامش به «بِیجینگ»، به معنای پایتخت شمالی (Beijing) تغییر کرد. پکینگ و پکن گونه‌های دیگری از نگارش همان واژه چینی بیجینگ اند.  در مورد وجه تسمیه تهران اختلاف نظر زیادی وجود دارد، پاره‌ای از پژوهشگران(ران) را پسوندی به معنای دامنه گرفته‌اند و شمیران و تهران را بالادست و پایین‌دست خوانده‌اند. برخی دیگر تهران را تغییر شکل یافته (تهرام)به معنای منطقه گرمسیر دانسته‌اند، در مقابل شمیرام یا شمیران که منطقه سردسیر است و همچنین عدّه‌ای بر این باورند که سراسر دشت پهناوری که امروز تهران بزرگ خوانده می‌شود در میان کوه‌های اطراف، گود به نظر می‌رسید و بدین سبب(ته ران) نام گرفت. روستایی که پیش‌درآمد شهر تهران بوده‌است، پیش از اسلام نیز وجود داشته، امّا پس از اسلام به‌تدریج نام آن معرّب گردیده و از تهران به طهران تبدیل شده‌است. امّا جغرافیدانان معروف آن روزگار نیز به املای تهران اشاره نموده‌اند.

استانبول:

این شهر در ابتدا با نام بیزانتیوم یا قسطنطنیه (عربی‌شده کُنستانتینوپول ـ شهر کنستانتین ـ که به افتخار قیصر روم کنستانتین یکم بدین نام نامیده شد) شناخته می‌شد. در سال 196 میلادی «سپتیموس سوِروس» امپراطور روم با حمله به بیزانتیوم آن را اشغال کرد و بسیاری از رومیان به این شهر مهاجرت کردند. تلاش امپراطور برای نامیدن این شهر به نام فرزندش «آگوستا آنتونینا» موفق نبود و مردم تا زمان تغییر نام شهر به «کُنستانتینوپُل» یا قسطنطنیه را برای آن بکار می‌بردند. از سال 1930 رسماً استانبول نامیده شد. نام استانبول که تا قبل از فتح آن به دست ترکان رواج داشت، از نام «ایستیم پولی» که در زبان یونانی به معنی شهر یا مرکز شهراست، برگرفته شده است. در سال 1770 میلادی سلطان مصطفی سوم با ضرب سکه‌هایی که روی آن نام استانبول نقش بسته بود، به این نام رسمیت بخشید و جایگزین قسطنطنیه شد. در دوره جمهوریت و از روز 28 مارس سال 1930 اداره پست ترکیه از تمامی کشورهای جهان خواست تا در مکاتبات خود از نام استانبول استفاده کنند. لازم به ذکر است که در دوره ای از حکومت عثمانی، نام «اسلامبول» به معنی شهر اسلام نیز بسیار کاربرد داشته است.
 

ابوظبی:

وجه تسمیه این امارت بعنوان پایتخت امارات متحده عربی به ابوظبی از آنجاست که به علت وجود آب شیرین در دوران قدیم، گله‌ای از (ظباء) یعنی آهو، قبل از ورود انسان به این منطقه در آنجا وجود داشته‌است. در سال 1761 قبیله بنی یاس بعد از پیدا کردن آب شیرین در منطقه ساکن می‌شوند و نام منطقه را به خاطر وجود آهو (ظباء) ابوظبی می گذارند.
 


ریاض:

 ریاض، پایتخت عربستان سعودی از «الریاض جمع روضه وأرض المکان وأروض أی کثرة روضه» به معنای؛ گلزار و باغ است که آن را گلستان نیز می گویند. یعنی جایی که در آن آب باران جمع شود و پس از آن گلهای رنگارنگ وخوشبو بروید. از اینجا است که نام الریاض آمده است. چرا که شهر ریاض در میان این دره‌ها واقع شده‌است، و در موسم باران و بهار سر سبز و سرشار از گل های رنگارنگ می‌شود، تاریخ نگار معروف (الهمدانی) در کتاب خود که به نام صفة جزیرة العرب معروف است، شهر «ریاض» را، حجر الخضراء به معنای سنگ سبز، نامگذاری کرده ‌است.
 

بغداد:


 

بَغداد واژه ای است به زبان پهلوی به معنای خُداداده. این واژه پیش از اینکه بر این شهر گذارده شود در اوستا به گونه صفت آورده شده بود. این واژه در اوستا به شکل «بغوداته» و به همان معنا در بخش‌هایی از اوستا از آن دسته وندیداد آورده شده‌است. در پارسی میانه این واژه باز به همان معنا و اینبار به ریخت بَغ‌دات آورده شده‌است. برخی دیگر از زبان‌شناسان عقیده دارند بغداد از دو کلمه «بغ» مخفف باغ و «داد» مخفف دادار به معنی ایزد و پروردگار تشکیل شده‌است و بغداد به معنی باغ خدا است. اگرچه در خصوص ریشه‌های ایرانی هیچ شبهه‌ای وجود ندارد ولی کلمه بغداد دو نوع ریشه اصلی متفاوت داشته‌است. قابل اطمینان‌ترین موردی که توافق بیشتری بروی آن گردیده لفظی است که از ترکیب فارسی پهلوی با نام «باگا» (بت، خدا) +داتا (معلوم مسلم) بوجود آمده که کلمه فارسی میانه«بگدات/بگداد» (داده شده توسط خداوند) از آن گرفته شده؛ و سرانجام به کلمه فارسی مدرن و عربی «بغداد» تغییر یافته‌است.

 


[ دوشنبه 91/7/24 ] [ 8:52 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

تهران قدیم


[ یکشنبه 91/7/23 ] [ 8:31 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

عکس های قدیمی از ایران قدیم



زری خوشکام مادر شد ، علی حاتمی پدر شد و لیلا ثمره یک ازدواج شیرین

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 91/7/16 ] [ 9:51 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
[ جمعه 91/7/14 ] [ 12:37 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

تقلب


[ جمعه 91/7/14 ] [ 12:1 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]



یاد اون روزا بخیر...

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 91/7/12 ] [ 11:53 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

تصاویری را که می‌بینید از مجله دانشمند سال 1351 شمسی انتخاب کرده‌ام، مرور حال و هوای دانش و فناوری در آن سال‌ها و مقایسه آن با امکانات حال حاضر ما می‌تواند جالب باشد، البته در لابلای این تصاویر، چند آگهی قدیمی را هم می‌توانید ملاحظه کنید.

تصاویر قدیمی از دانش و فناوری در سال 1351 ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 91/7/5 ] [ 12:25 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

ایام کلاس اول دبستان یکی از پرخاطره‌ترین دوران زندگی آدم‌هاست و همه‌ ما دوست داریم برای یک بار هم که شده، نخستین کتاب درسی زندگی‌مان را به‌دست بگیریم و صفحه‌های آن‌را به یاد دوران کودکی ورق بزنیم و کمی هم در آن تأمل کنیم. گاهی هم افسوس می‌خوریم که ای کاش کتاب فارسی کلاس اول‌مان را به عنوان یادگاری نگه می‌داشتیم.

عبدالحسین کلهرنیا گلکار فردی است که کتاب اول ابتدایی خود را حدود هفتاد سال حفظ و نگه‌داری کرده است. کلهرنیا بیش از سی سال در مدرسه‌های استان کرمانشاه به عنوان معلم هنر سعی کرده نظم را در زندگی دانش‌آموزان نهادینه کند و امروز می‌توان از او به عنوان یکی از دانش‌آموزان منظم هفت دهه گذشته نام برد.

استفاده از کتاب یادشده به سال‌های دهه‌ 1320 مربوط می‌شود و نوع خط به‌کار‌برده‌شده در آن، به صورت نستعلیق و نسخ است.

کلهرنیا که دوران خردسالی‌اش را با شعرها و جمله‌های کودکانه‌ی این کتاب سپری کرده است، در این‌باره می‌گوید: «تأثیر مثبت و شادی‌آور بعضی از حکایت‌های این کتاب هنوز پس از چند دهه بر روح و روان من باقی مانده؛ به طوری که بارها از این کتاب برای فرزندان و نوه‌هایم قبل از رفتن به مدرسه، خوانده‌ام. برخی از حکایت‌های این کتاب عبارتند از: شب مهتاب، بوسه مادر، عید نوروز و پیشی پیشی ملوسم.»

او با اشاره به انتقادی که در همان سنین کودکی به یکی از درس‌های این کتاب داشته است، می‌گوید: «درس "آذر و شخص کور” همیشه سؤالی آزاردهنده در ذهن من به وجود می‌آورد که چرا نویسنده این کتاب ارزشمند، آن فرد نابینا را مرد کور خطاب می‌کند؟ چون من همیشه از واژه کور متنفر بودم که اصلاً چرا انسان به خاطر معلولیت باید تا آخر عمر احساس ذلت کند و همیشه دوست داشتم که آدم علیل هرگز ذلیل نباشد.

نگه‌دارنده این کتاب قصد فروش آن را ندارد؛ مگر این‌که در مراکز فرهنگی خاص مورد بازدید عموم قرار گیرد.










[ چهارشنبه 91/7/5 ] [ 11:15 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

<

شهدا شرمنده ایم شهرستان بجنورد

کانون منجی

هئیت حسین جان

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 432
بازدید دیروز: 380
کل بازدیدها: 3133638
Flag Counter