در سپیده دم غیرت،"خون"که ـ با اباعبدالله (ع)ـ
به دنیا آمده،حساب زمین به هم خورد!
معادله جهان چیز دیگری شد:
سرخی زندگی،برافروخته رویی درد، و نبض غیرت عقیده ـ
جایِ این پا و آن پا کردن،بی خیالی،و بی حالیِ مرگ را
گرفت.و این شد معیار تعریف،برای زندگی:
قِف دونَ رَأیکَ،فی الحَیاة،مُجاهداً.اِنّ الحَیاةَ،عقیدةٌ وَ "
جهادٌ"بر سر رأی خویش،رزمنده و پای بر جا،بمان که
حیات هیچ نیست،مگر عقیده و جهاد!و معیار تازه ای
برای"پاسداری"از حیثیت خون که یعنی:ذهن کربلایی
داشتن؛حرفِ عاشورایی زدن؛و از میان رنگ ها،"سرخ"را
به رسمیت شناختن!....
قرار قبلی شیطان،ترس بود و زبونی و زردی.
امّا پای"خونِ حسین"که به میان آمد،همه چیز،دگرگون شد.
همین که،تا دیروز،قابل اعتنا نبود و حرکت و هویّت
نداشت؛امروز،شد"خون خدا"!
یکباره،از خاک به خدا رسید.همین خون خاکی،شد
خونِ خدا؛موج برداشت،شکفت،بالید و بلند شد.
آسمان آمد،به تماشای زمین.
و کائنات غرق شد:غرق در حیثیّت خون!
پیش از این،محراب پدر،قتلگاه بود!و اکنون،
قتلگاهِ پسر،محراب!
روایت محرم،شهید مرتضی آوینی