بهمن ماه هشتاد و نه, حسنی مبارک رئیس جمهور مصر پس از یک دوره کوتاه اعتراضات مردمی از قدرت کناره گیری کرد و اداره این کشور را به معترضینی سپرد که در میان آنها جز اخوان المسلمین هیچ تشکیلات سازمان یافته و منسجمی وجود نداشت. کناره گیری زود هنگام مبارک به سرعت آتش مخالفتها را خاموش کرد و زمینه را بیش از هر گروه دیگری برای جریان اخوان که تا این زمان از آنها جز پوسته نازکی از اسلامگرایی حقیقی چیزی نمانده بود فراهم کرد.
در ساختار اجتماعی مصر، اِخوانی ها ناگزیر بودند برای گسترش پایگاه مردمی از جریانات سلفی نیز کمک بگیرند و در منطقه، عربستان و ترکیه را به عنوان پشتیبانان اصلی برگزینند. نتیجه این انتقال و شکل گیری قدرت جدید, چیزی نبود جز انقلابی نارس که بدنه اصلی آن هنوز نتوانسته بود نسبت به دوستان و دشمنان خود شناخت پیدا کند و از طرف دیگر در عرصه مبارزه، تجربه کافی را برای حضور فعال در بازی های سیاسی کسب نماید. شاید اگر کناره گیری مبارک چند ماه دیرتر اتفاق افتاده بود این تجربه و شناخت پیدا می شد و امروز با انقلابی ناب و بیدارتر در مصر مواجه بودیم.
با این حال تجربه مرسی دستاورد بزرگی برای جهان اسلام به همراه داشت. دستاورد، این بود که مردم در جهان اسلام نسبت به حکومتهای به ظاهر اسلامی بیشتر دقت کنند و جریانات سلفی را به عنوان یاران آمریکا بشناسند و ظرفیت مدیریتی این جریان برای اداره جوامع نیز برای مردم نا کافی ببینند.
مصداق روشن این بیداری را در شعارهای دو روز گذشته میدان التحریر می توان سراغ گرفت. از جمله مهمترین شعارهای مردمی این بود که ما از تندروی های مرسی متنفریم . نمونه تندروی مرسی در اجلاس افتتاحیه اجلاس عدم تعهد در تهران گذشت که شرح آن را همگان مطلعند.
سیاست های ضد سوری مرسی و همراهی او با ترکیه و عربستان از دیگر عوامل بیداری مردم مصر بوده است. سوریه و حوادث آن کشور هر چند ویرانی ها و جراحات زیادی را به پیکره جهان اسلام وارد آورد اما عبرتی بزرگ بود تا در زمانه ای پر مخاطره و حساس, خط اسلام اصیل را از اسلام آمریکایی جدا کند. مردم التحریر شعار می دهند که جنگ را در سوریه متوقف کنید و سرنوشت این کشور را به مردمش واگذارید. اکنون برای هر انسان آگاهی، روشن شده که آتش افروزان سوریه چه کسانی و با چه اهدافی هستند.
از دیگر عوامل این بیداری خون شهید علامه حسن شحاته بود. شهادت این عالم بزرگوار درمصر ثابت کرد که تندری سلفی جز اختلاف خانه برانداز در جامعه اسلامی هیچ هدف دیگری ندارد. دیروز رسانه ها مخابره کردند که مردم حاضر در التحریر در مخالفت با سلفیان ضد شیعه شعار دادند. از جمله مطالبات این مردم توقف خشونت علیه شیعیان بود.
از خطاهای بزرگ مرسی بعد از دل بستن به قدرتهای متزلزل منطقه, میدان دادن به آمریکا بود. بزرگ ترین عامل عصبانیت مردم نیز به این مساله برمی گردد. مردم مصر بارها و بارها به مرسی هشدار داده بودند که مصر, دوباره جولانگاه آمریکا شده و او هیچ واکنشی نشان نداد. مداخلات آمریکا به اندازه ای بود که جوانان مبارز مصری دیگر کوتاه شدن دست آمریکا را غیر ممکن می دیدند.
ظاهر حوادث نشان از مرحله مهمی در انقلاب مصر دارد. هر چند امروز در مصر مردم آگاه تری میدان را به دست گرفته اند اما جریانات ضد مردمی و طرفداران مرسی با استفاده از اسلحه و امکانات در اختیارشان مردم را به مقابله نظامی تهدید کرده اند. گروهی از شبه نظامیان مستقر در صحرای سینا که حمایت مستقیم اسرائیل از آنها برای همه مسلم شده است از جمله این گروهها هستند. با این حال برآوردها جمعیت قریب به 22 میلیون را نشان می دهد که در سراسر مصر به خیابانها آمده اند در حالیکه طرفداران مرسی فقط در قاهره و یک میدان تجمع کرده اند.
مصر امروز به جمال عبدالناصر دیگری محتاج است تا غیرتمندانه استقلال و عزت را به این کشور برگرداند و خوشبختانه هنوز رهروان او در جامعه مصر حضور دارند. جهان اسلام اکنون به مصر چشم دوخته و منتظر است تا هرچه مسالمت آمیزتر تحولات را پشت سر بگذارد.
در ورای این حوادث درسی از حقیقت بیداری اسلامی نهفته است که روزبه روز عیان تر می شود. امهات این حقیقت در سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب که دو سال قبل در جلاس بیداری اسلامی ایراد شد، آمده است. هرچند در آن زمان رسانه های غربی تلاش می کردند بیداری اسلامی را به گونه ای دیگر معرفی و تحلیل کنند اما امروز که به گذشته می نگریم ابعاد بیداری روشن تر می شود.
«با این محاسبه به روشنی میتوان تشخیص داد که اصول انقلاب های کنونی منطقه، مصر و دیگر کشورها، در درجهی اوّل اینها است :
ـ احیاء و تجدید عزت و کرامت ملی که در طول زمان با دیکتاتوری حاکمان فاسد و با سلطهی سیاسی امریکا و غرب، در هم شکسته و پایمال شده است.
ـ برافراشتن پرچم اسلام که عقیدهی عمیق و دلبستگی دیرین مردم است و برخورداری از امنیت روانی و عدالت و پیشرفت و شکوفایی که جز در سایهی شریعت اسلامی به دست نخواهد آمد.
ـ ایستادگی در برابر نفوذ و سلطهی امریکا و اروپا که در طول دو قرن بیشترین لطمه و خسارت و تحقیر را بر مردم این کشورها وارد آوردهاند.
ـ مبارزه با رژیم غاصب و دولت جعلی صهیونیست که استعمار چون خنجری در پهلوی کشورهای منطقه فرو برده و وسیلهئی برای ادامهی سلطهی اهریمنی خود ساخته و ملّتی را از سرزمین تاریخی خود بیرون رانده است.»
(بخشی از سخنرانی رهبر انقلاب در نخستین اجلاس بیداری اسلامی)