ابزار وبلاگ

داستان پندآموز ماهیگیر خیالباف - شهرستان بجنورد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://mehrangoli64.ParsiBlog.com
 
لینک های مفید
Online User

روزی روزگاری ماهیگیری جوان ماهی ای طلایی گرفت.تا خواست ماهی را در سبد بیندازد ماهی شروع کرد به حرف زدن و با لهجه غلیظ دریایی گفت:…

-

برای خواندن ادامه داستان لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید…

“هی ! ماهیگیر جوان ! من شاهزاده ی این دریا هستم و با قدرت جادویی ام می توانم هر آرزویی را برآورده کنم . بگذار بروم . در عوض تمام آرزوهایت را برآورده می کنم . “

ماهیگیر جوان که از خوشحالی در پوست خودش نمی گنجنید چشمانش را بست و رفت به دنیای خیال . دید که خوش تیپ و پولدار است . با زیباترین دختر جهان ازدواج کرده و کودکان زیبایی را دید که در باغ های بزرگ بازی می کنند .

مرد جوان آرزو کرد که هیچ وقت مریض نشود و هیچکدام از آنهایی که دوست شان دارد هرگز نمیرند و خودش تا آخر عمر خوب و خوش زندگی کند .ماهیگیر جوان خیال کرد و خیال کرد و با چشمان بسته آرزوهای بیشماری را یک به یک شمرد تا که ساعتها گذشت .

چشمانش را که باز کرد دید

ماهی برآورنده آرزوهایش

توی دستش مرده



 


[ یکشنبه 90/7/10 ] [ 5:53 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

<

شهدا شرمنده ایم شهرستان بجنورد

کانون منجی

هئیت حسین جان

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 223
بازدید دیروز: 311
کل بازدیدها: 3153109
Flag Counter