وجود مبارک عیسی علیه السلام از مقام حضرت مهدی ارواحنا له الفداء با خبر بود و سه بار شهود ملکوتی نصیب آن حضرت شد؛ در هر بار به خدا عرض کرد: خدایا! این مقام را به من بده؛ فرمود: این مقام، مخصوص آل محمّد است. موسی کلیم علیه السلام این مقام را مشاهده کرد، عرض کرد: خدایا! این منزلت را به من بده؛ فرمود: این ذخیره اهل بیت است، به شما نمیرسد. همانطوری که در جریان شهود حق، موسی کلیم عرض کرد: «رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی»[1]، سخن از (لن) هست؛ اینجا به موسی و عیسی علیهم السلام فرمود: «لن تنالا» یعنی شما به آن مقام نمیرسید، این مال ذخیره آخر زمان و دودمان نبی مکرّم من است.
این منزلت، نظیر مسلّط شدن بر هوا نیست، این نظیر «غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شَهْرٌ»[2] نیست که سلیمان بخواهد و بگوید: «وَهَبْ لِی مُلْکًا لَّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ»[3]، تا ما به او عطا بکنیم ! این سلطه جهانی بر دلهای جهانیان است، این ظهور اسمای حسنای من است، این مظهر اتمّ و اکمل اسم اعظم است، این مقام شامخ خلیفةالله به قول مطلق است که متعلق «مهدی» است. لذا وجود مبارک رسول گرامی صلیی الله علیه و آله برای فاطمه زهرا سلام الله علیها مفاخر خانوادگی خود را که شرح میدهد، میفرماید: «منّا المهدی»[4] پیغمبر صلی الله علیه و آله به وجود مهدی ارواحنا له الفداء افتخار میکند.
بنابراین اگر ما در جریان موسی دیدهایم که پیروی از او باعث تسلّط بر دریا و انحراف از دستور او مایه سرگردانی در بیابان صاف است؛ پس معلوم میشود با توجه به اینکه: « لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ». که هم آن دشت صاف، سپاه خداست و هم این دریای موّاج، سپاه خداست، اگر خدا بخواهد، توان آن را دارد که دلها را پر از امید، پر از استغنا و احساس نشاط در برابر استقلال و آزادی کند. اینچنین دلها، هم آن اندیشههای ناب نبوی و هم آن انگیزههای صائب و صالح علوی را میپذیرند و با تربیت شاگردانی چون حضرت امام رحمه الله میتوانند جهان را پر از عدل و داد کنند.
وقتی وجود مبارک امیرالمؤمنین مفاخر اهل بیت را برای دربار اموی شرح میدهد، میفرماید: پیغمبر از ماست، حسن از ماست، حسین از ماست؛ «منّا سبطا هذه الأمّة، سیّدا شباب اهل الجنّه»[5] و مانند آن؛ بعد جریان مهدی منتظر موجود موعود را ذکر میکند که مهدی این امت از ماست.
هنگام ظهور، روز به ثمر نشستن شجره طوبای انسانیّت
همه به وجود مبارک آن حضرت افتخار میکنند تا جامعه بشریت به ثمر برسد. تاکنون درخت انسانیّت میوه نداد: «وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عن سبیلِ اللهِ».[6] اما روزی بالأخره جامعه بشری باید به ثمر برسد و میوه بدهد. آن روزی که جامعه بشری به ثمر میرسد، به میوهاش بار مییابد؛ آن روزی که هم اندیشه علمی دارد که میوه علمی اوست، هم انگیزه صحیح دارد که میوه عملی اوست، روز ظهور مهدی موجود موعود است. لذا ذات اقدس اله فرمود: همان طوری که ما زمین مرده را زنده میکنیم، زمینه مرده را هم زنده میکنیم. و اگر آن وحی الهی ظهور پیدا کرد، بر هر فکر و ارادهای ولو مصمّم باشد، مسلّط است. هیچ کسی در برابر ظهور سلطنت وحی، قدرت مقاومت ندارد ! انبیای بزرگ وقتی وحی الهی را دریافت کردند، تسلیم محضاند.
در سوره حشر فرمود: «این قرآن را کوه نمیتواند تحمّل کند»؛[7] امّا همین قرآن را انسان کامل تحمّل میکند. انسان کامل در برابر کوه یا آسمان یا زمین و مانند آن ستبرتر است، ولی در برابر ظهور اراده حق خاضع است. وقتی به ابراهیم خلیل دستور میرسد که حرف اینها را گوش نکن و: «حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ»[8] تو را مرعوب نکند، او تسلیم محض میشود، خود را به امواج آتش تسلیم میکند و مانند این در جریان انبیا فراوان است. وقتی آن وحی با آن سلطنت در اختیار ولی عصر ارواحنا له الفداء قرار میگیرد، دلهای مردم به وسیله آن حضرت متحوّل میشود؛ اینها فن کیمیاگری و فن مغناطیسی دارند.
خلیفةالله با مفهوم و فلسفه و کلام و عرفان نظری حرف نمیزند؛ او با عرفان عملی سخن میگوید. سخن او همان جذب و کشش است که ایجاد میکند. در انسان شور و علاقه و ناله و درد ایجاد میکند .این است که صدای او را از مشرق و مغرب یک افراد خاص میشنوند، وقتی حضرت میگوید: «أنا بقیّةالله»[9]. این صدا وقتی از کنار کعبه بر میخیزد؛ شرق و غرب، شاگردانی مثل حضرت امام، پر میکشند و به حضور او بار مییابند.
لزوم آمادگی منتظران حضرت مهدی ارواحنا له الفداء
شما میبینید هنوز نام آن حضرت را نبرده، عدّه ای از این جوانهای بسیجی شیفته آن حضرتاند. این روایت را مرحوم محدّث قمی در سفینة البحار در لقب پر افتخار «مهدی» نقل کرده است، وقتی از وجود مبارک امام صادق علیه السلام سؤال میکنند که: انتظار یعنی چه. فرمود: «لیعدنّ احدکم لخروج القائم و لو سهماً[10]؛ قبل از قیام آن حضرت، هر کسی خود را و لو به تهیه یک تیر آماده کند». یعنی نیروی بسیجی بودن، تیراندازی یاد گرفتن، نیروی رزمی بودن، مجاهدت داشتن، اهل جبهه و جنگ بودن؛ این انتظار است. بالأخره وقتی حضرت بیاید و بخواهد کیمیاگری کند؛ یک لیاقتی میطلبد.
گر جان بدهد سنگ سیه، لعل نگردد
با طینت اصلیی چه کند بد گهر افتاد
همان کیمیا هم بالأخره یک عدّه افراد خاصی را متحوّل میکند؛ مغناطیس هم فقط آهن را جذب میکند، نه هر فلزی را ! انتظار یعنی آماده شدن که اگر کیمیاگری ظهور کرده است، مس انسان را کیمیا کند.
بهترین شیوه انتظار حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء
بهترین راه برای انتظار آن است که انسان آماده باشد تا اگر یک وقتی نسیم وزید و پرده کنار رفت، انسان پشت پرده را ببیند.
اگر کسی ولیّ الله بود، خودش تلاش و کوشش میکند، پرده غیب را کنار میزند و پشت پرده را میبیند؛ مثل اینکه ائمه نسبت به هم اینچنین بودند، اولیا نسبت به هم اینچنیناند و مانند آن. امّا ما که دستی نداریم، پایی نداریم، به ما هم اجازه نمیدهند که برویم، پرده غیب را کنار بزنیم و پشت پرده را ببینیم، لااقل باید چشم باز و شفاف داشته باشیم؛ اولاً؛ هرگز نخوابیم، ثانیاً؛ روبهروی پرده باشیم و ثالثاً؛ اگر نسیمی زد و پرده کنار رفت، گوشهای از ماورای پرده را ببینیم، اینکه گفتند: «إنّ لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرّضوا لها»[11] همین است.
برگرفته از مجله امان شماره 25
[1] . سوره اعراف / 43.
[2] . سوره سبأ / 12.
[3]. سوره ص / 35.
[4] . بحار الأنوار، ج 36، ص 309.
[5] . همان، 37، ص 48.
[6] . سوره انعام / 116.
[7] . سوره حشر / 21.
[8] . سوره انبیاء / 68.
[9] . الکافی، ج 1، ص 472.
[10] . سفینة البحار، ج2، ص
[11] . بحار الأنوار، ج 68 ، ص 221