http://mehrangoli64.ParsiBlog.com | ||
بسم الله الرّحمن الرّحیم
در کودکی ممتاز بود و در درس جدی
اشهد انک فاضل...
سید علی آقا قاضی به فاضل بودنش شهادت داده بود.
آرام بود و سر به زیر
عزت و سربلندی اش از افتادگی و متانتش نمی کاست.
سالخورده بود...
اما از نورانیت و معصومیتش نکاسته بود .
هرگز...
هرگز در طول عمرش کسی را به خود نخواند .
از عطایای الهی اش
که می پرسیدی می گفت: اگر خداوند عطیه ای داد، گفتنی نیست .
در اوج بود...
ولی خود را هیچ می دانست، فقط طلبه بود.
جلسات درسش را مباحثه می نامید و شاگردانش را هم مباحثه ای می خواند .
117بار رساله اش چاپ شد
هفت مرتبه که حتی نام خود را ننوشت. بعد هم با اصرار قبول کرد که بنویسند : " العبد محمد تقی بهجت ".
آثار علمی فراوانی داشت
اما اجازه نشر نمی داد. می گفت: آثار علمای گذشته و بزرگان، هنوز بر زمین مانده است .
در علم و تدریس و عبادت...
هر آنگونه بود که هر کس هر کدامش را که می دید، دیگری را باور نداشت.
یک ساعت و نیم
پیش از فجر بیدار می شد، به استغفار و مناجات می پرداخت، به خواندن قرآن و تدبر در آن و نماز شب
معتقد بود
عبادت ممد مطالعات هستند. می گفت عبادت زمان لازم برای مطالعه را به یک پنجم تقلیل می دهد .
عباداتش
در شبانه روز جمعا یازده یا دوازده ساعت طول می کشید. روزهای پنجشنبه و جمعه و روزهای مخصوص بیشتر هم می شد .
در تمام عمر
از ساده ترین و کم هزینه ترین غذاها استفاده می کرد. دو سوم غذایش نان و چای بود .
خواب و استراحتش
در شبانه روز به چهار ساعت هم نمی رسید که یک سوم آن هم نشسته بود .
سخندان بود...
بسیار کوتاه و خلاصه سخن می گفت. عصاره گو و اشاره گو بود نه سخنران.
به هیچ کرامتی
از خود اعتراف نکرد و در تمام عمر آنها را پوشاند .
کرامات خود را پوشاند که تا زنده است به او نچسبانند و رازش با خدا فاش نشود
برای لحظاتش هم
برنامه داشت، دائم در کار و تلاش بود .
از حرم رفتنهای هر روزش
چنان قوت می گرفت که برای همه مشهود بود و با قبل از حرم رفتنش تفاوت قابل ملاحظه ای داشت.
با همه مسلمانان مهربان بود
بیشتر از آنچه برای خودش بود می گفت : اگر برای مسلمانان چین دعا نکنیم ، مسلمان نیستیم
گرفتاری مسلمانان، گرفتاری او بود .
در تمام عمر
کرامات خود را پوشاند که تا زنده است به او نچسبانند و رازش با خدا فاش نشود .
از شهر
گریزان بود، در کتاب یا مجله ای هم نمی خواست اسمش را بیاورند چه به رسانه های تصویری .
مراقبه...
را شرط ترقی می دانست و ساعت به ساعت، لحظه به لحظه ،آن به آن به آن توصیه می کرد و خود تا آخرین ساعات زندگی مادّی اش ، این مراقبتد ائم و لحظه به لحظه اش را داشت و لحظه ای رها نکرد .
شاید سالها وقت لازم باشد تا یکایک رفتار و اعمالش را فهمید و به حقیقت آنها پی برد .
+ برای دوری از ریا ، لاحول و لا قوه الا بالله را زیاد بگویید. [ شنبه 91/10/9 ] [ 11:1 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |