خـدا تـویی پنــــاه من
بخشــا همه گنـــاه من
بگــذر ز اشــــتباه مـن
الهی العفو
یارب تورا من بنـده ام
از کار خود شرمنده ام
نـزدتـو ســر افکنده ام
الهی العفو
ای خــــالق ارض و سما
ای صـاحب لطف و عطا
یـارب تـویی مـولای ما
الهی العفو
ایکه تو جان دادی مرا
جسم و روان دادی مرا
دست و زبان دادی مرا
الهی العفو
تنــــها توهسـتی یار من
آگـه تـویی از کار مـن
تو عشـــــقم و دلدار من
الهی العفو
بی لطف تـو آشــفته ام
در دام شــیطان خفته ام
درد دلـم را گفــــته ام
الهی العفو
حفظــم نمـــا از هر بلا
ده جـان و قلبم را صـفا
ازهـرغمی ســازم (رها)
الهی العفو