امروزه ما در دنیایی زندگی میکنیم که ناگزیر از ارتباط وبرخورد با دیگران هستیم آنچه مسلم است که هیچ کس قادر نیست بدون کمک ومساعدت وارتباط با دیگران، نیازهای معمولی خود را برطرف سازد. حال سئوالی که اینجا مطرح می شود این است که چگونه باید با دیگران ارتباط برقرار کنیم وجهت افزایش این ارتباط چه کارهایی باید انجام دهیم یا اینکه چه کارهایی نباید انجام دهیم.
در معاشرت باید با روی گشاده ونرمی ومهربانی با همه رفتار نمود وتند خویی با هرکس که باشد بد است. اگر خود را در سطح دیگران قرار دهیم واز زبان آنها برای انتقال نقطه نظرهای خود استفاده کنیم، اغلب به نتیجه دلخواه می رسیم وبا دیگران در سطح خود آنها ظاهر شدن همان برقراری ارتباط موثرمی باشد. بعضیها گمان میکند که ارتباط فقط شامل حرف زدن، نوشتن ویا بحث کردن است، اینها از عناصر مهم ارتباطی هستند ولی در واقع ارتباط را رفتاری میگوییم که پیامی در خود دارد که توسط طرف مقابل ما درک میشود، خواه شفاهی باشد یا غیر شفاهی، آگاهانه یا ناآگاهانه، عمدی و…. ولی اگر ادراک شود، جنبه پیام ارتباطی پیدامی کندوهمین عدم درک پیام رابطه رامختل، معشوق ونارسامی سازد. ارتباطات عامل ومنشا بسیاری از شادیها وغصه ها و رنجها زندگی است، زندگی شاد، زندگی سرشار از دوستی است. روشن است که با افراد متفاوت، رفتارهای متفاوتی خواهیم داشت تاکید بر خصوصیات مشترک ارتباط را موثر میکند، ما انسانها با یکدیگر مشترکات فراوان داریم، با کمی تمرین میتوان خود را همراه دیگران بیابیم و با آنها دوست وهم رای شویم.
شیوههای افزایش ارتباط خود با دیگران
1) صریح وصادق بودن:
سعی کنیم در روابط خود با دیگران صریح وصادق باشیم، در گفتههای خود صریح وصمیمی باشیم واز هر نوع ابهامی اجتناب کنیم، چون اگر منظور خود را با صراحت بیان نکنیم طرف مقابل ما به اشتباه میافتد وبه حدس وگمان متوسل میشود واز واقعیت دور میگردد.
2) احساسات خود را بیان کردن:
بااحساس خود روراست باشیم، سعی کنیم مشکلات زندگی واحساساتی که داریم، باهمسر وشریک وباطرف مقابل خوددر میان بگذاریم. حتی اگر گمان کنیم که باعث ناراحتی آنها میشود اگر میخواهیم با طرف مقابل خود ارتباطی معقول ومنطقی بر پایه تفاهم داشته باشیم، بهترین روش روراست بودن است واحساس خود را باوی در میان گذاشتن است. اگر مشکلی را حل نشده باقی بگذاریم ویا موضوعی را که مداقه وگفتگو در باره آن الزامی است به میان نکشیم، مثل این است که دمل چرکین ودردناکی را سرجایش گذاشته وبه حال خود رها کرده باشیم.
3) زمینه مشترک ونکات مشابه را یافتن:
درجستوجوی زمینههای مشترک باشیم، سعی کنیم در ارتباطمان بیشترین نکات مشترک ومشابه را بیابیم. اهداف ونیازها ونگرانیها را از نظر او نگاه کنیم وبرای اینکه شرایط طرف مقابل را درک کنیم باید امور او را از دید ونظر او ببینیم وبا پرس وجو، از اموری که نگرانی او باعث شده، متوجه گردیم، همین نکات مشترک زمینههای مساعدی هستند که شالوده همدلی ووحدت وتفاهم را برروی آن میتوان بنا کرد، عبارتی مثل: ( من وتو هردو همین را میخواهیم ) را میتوان بیان نمود.
4) همدلی وهمدردی کردن:
سعی کنیم با شخص احساس مشترک داشته باشیم. شادی وغم خود به حساب آوریم وموقعی که او احساس غم میکند ما نیز با او همدرد وهم غم شویم وبالعکس مساعی ما این باشد که سیستم حسی فردارتباط برقرار کنیم.
5) شنونده خوبی بودن:
شنونده خوبی باشیم وگوش کردن را یاد بگیریم. گوش کردن به سخن وکلام دیگری موجب میشود تا او در نهایت آرامش خیال، به طور واقع، منویات قلبی واحساسات خود را با ما در میان بگذارد وبرایمان احترام قائل شود وآماده شنیدن نظرات ما شود.
6) سیستم روحی افراد را شناختن وتقلید از آنها:
برای این کار باید به دقت به افراد چشم بدوزیم وبه سخنان آنها به دقت گوش فرا دهیم وببینیم غالبا «از چه نوع کلماتی استفاده میکنند آنگاه با استفاده از همان نوع کلمات، تقلید از لحن صدا، حالات وحرکات چشمها به گونهای با آنها نحوه فکر وعملکرد ذهنیشان مطابق باشد.
7) شخصیت افراد در نظر گرفتن:
باید ببینیم طرف مقابل ما چه شخصیتی دارد، برون گراست یا درون گرا، برای صمیمیت با درون گرایان باید ببینیم چه ایدهها وارزشهای برای آنها اهمیت دارد و آنگاه بکوشیم تا با توجه به چارچوبهای ذهنیشان با آنها رفتار کنیم وصحبت کنیم وبالعکس، برای همدلی با برون گرایان به آنها نشان دهیم که آنچه میگویند وعمل میکنند با اندیشه ورفتار مردم هماهنگ است.
8) تقویت نمودن عزت نفس:
برای تقویت عزت نفس خودباید با تعمق در ژرفای وجود از دنیای پیچیده درون خود آگاه شویم، به کاستیهایمان پی ببریم، جهت گیریهایمان را در قبال رویدادهای مردم وشرایط گوناگون بشناسیم وبه فکر اصلاحشان باشیم وبا کمک حرمت نفس وارزشی که برای خودمان قائل هستیم حق انتخابمان چندبرابرمیشود وارتباطمان با دیگران به نحو چشمگیری بهبود مییابد.
9) محترم شمردن احساس طرف مقابل:
همواره رفتاری احترام آمیزداشته باشیم واحساس طرف مقابلمان رامحترم بشماریم، کوچک کردن همدیگر، به خصوص درحضور دیگران درمناسبات وروابط ، اثرتخریبی دارد، رفتار توام باظرافت وملایمت نه فقط شامل رفتار مودبانه میشود، بلکه صفا وصداقت واقعی واعتمادکامل نیز در بردارد.
10) سکوت نمودن:
سکوت پیامی اعجاز گر در امر ارتباط است ویکی از جنبههای مهم ارتباط است ، مشروط بر اینکه حاوی پیامی باشد، سکوت میتواند در مناسبات انسان عشق ورضایت وخشنودی وتفاهم دوگانه واحساسها را منتقل سازد.
11- عدم افراط در موعظه:
منظورمان را به صورت سخنرانی ونصیحت خشک تو خالی بیان نکنیم. موعظه می تواند جنبه افراطی ومخرب درروابط داشته باشدومابایدسعی کنیم حداعتدال رانگاه داریم وبرای سخنانمان ارزش قائل شویم وجایی که ازمانظرمی خواهند، نظر بدهیم.
12- وقت وموفقیتشناس بودن:
یادبگیریم که چه وقت شوخی وچه وقت جدی باشی، هیچگاه طرف مقابلمان رادست نیدازیم، ازگفتن جملات وکلماتی که باراخلاقی وفرهنگی مناسبی ندارنددربیان منظورمان، خوداری نماییم، شوخی کردن بایدباتوجه به موقعیت وزمان خاصی باشد.
13- مخالفت نمودن به شیوه مناسب:
یاد بگیریم که چگونه بدون بحث وجدلهای مخرب، مخالفت خود را نشان دهیم، جرو بحثها غالبا» بابلند کردن صدا، دادوفریاد، خشم وغضب، همراه است. بحث وجدلها تا حدود زیادی تحت تاثیر گرایشات وخلق وخوی افراد درگیر مباحثه قرار میگیرد. اکثریت مردم فاقد روحیه خود پسندانه افراطی هستند، به این علت با تسلطی که بر نفس خود دارند میتوانند از درگیری واهانت خود داری کنند. کسی که میخواهد شمارا خشمگین کندتاازکوره در برویدبهترین راه مقابله باآن برگزیدن روشن سازنده به جای عکس العمل وروش مخرب ومنفی است که اوبه آن توسل جسته است.
14) یکی بودن قول وعمل:
سعی کنیم قول وعملمان یکی باشد. هنگامی که خودمان برای گفتههای خود ارزش قایل نیستیم، چه انتظاری میتوان داشت که دیگران قولها وسخنان ما را محترم بشمارند. هنگامی که ما قول میدهیم کاری را انجام دهیم سعی کنیم آن را به مرحله عمل برسانیم واگر ناتوان در انجام آن هستیم هرگز خود مکلف به وعدهای که از عهده آن بر نمیآییم، نکنیم روراست وصادقانه بگوییم نمی توانیم.
پس برای اینکه دیگران را به خوبی درک کنیم باید بتوانیم اطلاعات را به خوبی از آنها کسب کنیم واین امر منوط به توانایی ما در دقیق گوش کردن، دقت نظر، همدلی، طرح سئوالات مفید وسودمند واحترام متقابل است. احترام با سیستم حسی فرد دیگر، مشاهده همه چیز از نگاه او وسر در آوردن از نیازها وعلایقش به ما کمک میکند که اطلاعات را به نحوی دریافت کنیم که به سهولت قایل فهم وهضم باشد.
دو عامل اساسی ارتباط، همان درک شدن ودرک کردن است. زندگی یک مسابقه صرف نیست، میتوانیدبا اشخاص به گونهای رفتار کنید که هرکس خودرا یک برنده در نظر بگیرد واحساس پیروزی کند. شرایط پیروز شدن یکی وباختن دیگری هرگز به نفع کل نیست. همگام شدن نه تنها روی دیگران، بلکه روی ما نیز تاثیر قابل ملاحظهای بر جای میگذارد . وقتی با دیگران همگام میشویم در واقع به دورن آنها میرویم ودر ذهن آنهاجا میگیریم ودر ارتباطمان باید سعیمان در افزایش وارتفاء بیش ازبیش این رفتارهاباشدودرنتیجه تجربهای از آنها پیدا کنیم.
|