http://mehrangoli64.ParsiBlog.com | ||
انس بن مالک مى گوید: همراه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به بیابان رفتیم. پرنده اى در آنجا دیدیم که آواز مخصوص از آن شنیده مى شد.
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: آیا مى دانى این پرنده چه مى گوید؟!
عرض کردم: خدا و رسولش آگاه تر است.
فرمود: مى گوید:
خداوندا! نور چشمم را از من گرفتى و مرا کور آفریدى، روزى مرا برسان که من گرسنه ام.
ناگهان دیدم پرنده دیگرى که ملخ بود، پرواز کنان آمد و در دهان او نشست و آن پرنده کور ملخ را بلعید.
در این هنگام آواز پرنده بلند شد، پیامبر به من فرمود: آیا مى دانى این پرنده چه مى گوید؟!
عرض کردم: خدا و رسولش آگاه تر است. فرمود:مى گوید:
حمد و سپاس خداوندى که یادآورنده اش را فراموش نمى کند.
و به نقل دیگر فرمود:
کسى که به خدا توکل کند، خدا او را کافى است.
منبع: قصص الله یا داستانهایی از خدا؛ تالیف شهید احمد میرخلف زاده و قاسم میرخلف زاده
[ جمعه 91/4/16 ] [ 8:55 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |