http://mehrangoli64.ParsiBlog.com | ||
از بهشت که بیرون آمد دارایی اش فقط یک سیب بود.سیبی که به وسوسه آن را چیده بود ومکافات این وسوسه هبوط بود...
فرشته ها گفتند: تو بی بهشت میمیری! زمین جای تو نیست...زمین همه ظلم است وفساد!
و انسان گفت:اما من به خودم ظلم کردم زمین تاوان ظلم من است.اگر خدا چنین میخواهد پس زمین برای من بهتر است.
خدا گفت: برو و بدان جاده ای که تو را دوباره به بهشت میرساند از زمین میگذرد...از زمینی آکنده از خیرو شر از حق و باطل از خطا و صواب واگر خیر وحق وصواب پیروز شد تو باز خواهی گشت وگرنه....
وفرشته ها همه گریستند...
اما انسان نرفت! انسان نمیتوانست برود...او به درگاه بهشت وامانده بود!میترسید و مردد بود...
و آن وقت خدا چیزی به انسان داد..چیزی که هستی را مبهوت کرد و کائنات را به غبطه واداشت.
انسان دستهایش را گشود و خدا به او «اختیار» داد.خدا گفت:حال انتخاب کن زیرا تو برای انتخاب کردن آفریده شدی... برو وبهترین را برگزین که بهشت پاداش برگزیدن توست...
عقل و دل و هزاران پیامبر نیز با تو خواهند آمد تا تو بهترین را برگزینی...
و آنگاه انسان زمین را انتخاب کرد...رنج و نبرد و صبوری را
و این آغاز انسان بود............
[ دوشنبه 91/4/12 ] [ 7:36 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |