• وبلاگ : شهرستان بجنورد
  • يادداشت : ياد باد آن روزگار بچگي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 9 عمومي
  • پارسي يار : 6 علاقه ، 8 نظر
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    منم اينا رويادم ..دفتراي کاهي ..مداداي پاکن دار ..نيمکتاي چوبي که جريغ جريغ صدا ميدادن اعصاب آدمو خورد ميکردن .. ميرفتيم زير ميز برا امتحان يعني نظام آموزشي از اين بهتر نبود تا آخر امتحان گردنمون درد ميگرفت کوچه هاي گلي که مجبور بوديم چکمه هاي لاستيکي بپوشيم ميرسيديم خونه پاهامون يخ ميزد ..خندقايي که پل نداشت گاهي توش سر ميخورديم پر از گل ميشديم گاهي ام پر از آب ميشد نمي دونستيم چطوري ازش رد بشيم ....به نظر شما اينا قشنگه يادش بخير داره !! به نظر منکه چقدر خوب اين روزاي عذاب آور تموم شدن ...عمر آدم الکي هدر ميره تو اين شهر ..اينهمه درس بخون با اينهمه بدبختي تو اين شهرررر بگم ......به درد نخور آخرشم بيکار

    پاسخ

    آره يادش بخير

    شما يادتون نمياد شبا ميرفتيم رو پشت بوما الله اکبر ميگفتيم...

    ممنونم قشنگ بود متولد چه سالي هستين؟

    پاسخ

    من هم يادم مياد دهه شصت
    من اين شهر شما رو اصلاااااااااااااااااااااااااااااااا دوس ندارم
    پاسخ

    سلام خانم سارا مگه در شهر ما اتفاقي براتون افتاده

    سلام .خيلي جالب بود ياد بچه گيهام افتادم. پيروز باشي
    پاسخ

    سلام آقاي فلاح عزيز ممنون از شما ونظرتون

    لحظه ديدار نزديک است


    من در انديشه آنم،


    با کدامين سخن آغاز کنم من سخنم


    شيشه عشق بلورين در سينه


    سخت مي کوبد بربدنم

    پاسخ

    سلام آرام جان ممنون از نظرتون

    سلام برادر گلم اقاي گلي

    اگه يادمون هم نمييومد شما لطف کرديد همش رو يادمون انداختيد

    اگه از خاطرات شيطونيا رو حظف کنيم من يادم مياد اون روزا وقتي نام امام زمان برده ميشد همه از جا بلند ميشدند و اين منزلت براي ما ادامه داشت تا اين که خودمون به منزلت نسبي رسيديم يعني وقتي احساس کرديم کسي شديم ( خودم رو عرض ميکنم) ديگه يادمون رفت حتي اقايي هست که از گناه کردن ما و بي وفاييمون داره گريه ميکنه

    اللهم عجل لوليک فرج

    پاسخ

    سلام به شما پايگاه بسيج شهيد صياد شيرازي ،يك نوستالوژي خوبي بود