http://mehrangoli64.ParsiBlog.com | ||
غضنفر یکی از القاب حضرت علی -علیه السلام- هست. [ سه شنبه 92/4/18 ] [ 9:12 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
کانون منجی [ سه شنبه 92/2/24 ] [ 8:57 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
از ماندگارترین و مفیدترین و هدایتگرترین گنجینههای معنوی تشیّع، وصیّت ها و نصیحت هایی است که از امامان معصوم علیهالسلام به یادگار مانده است، این وصیّت ها، وصیّت های اصطلاحی که درباره مال و اموال باشد، نیست، بلکه وصیّت های معنوی و اخلاقی است که جنبه موعظه و هدایتگری دارد، و این هدایتگری میتواند در طول تاریخ ادامه داشته باشد.
این وصیّت ها از تک تک معصومان و امامان، از پیامبر گرفته تا علی و امامان به دست ما رسیده است آنچه در این مقال به دنبال ارائه آن هستیم، گوشههایی از وصیّت های حضرت باقر علیهالسلام است که نسبت به برخی افراد داشته. امید که بتواند مفید و راهنما و راهگشا باشد.
یکی از ارزشمندترین سفارشاتی که از امام محمد باقر علیه السلام رسیده است وصیّتی است که به درخواست یکی از دوستان ایشان ارائه شده است. امام در پاسخ آن مرد فهیم تنها به گفتن سه جمله اکتفا کرده است. اما سه جملهای که یک دریا سخن در آن و یک زندگی سعادت در آن نهفته است.
1ـ «اوصیک بتقوی اللّه؛ تو را به تقوای الهی در خودنگهداری توصیه میکنم».
این جمله هر چند کوتاه است ولی اگر نگاه و نظری به قرآن داشته باشیم به خوبی میفهمیم که از جایگاه با عظمت و با اهمیّت برخوردار است. در یک نگاه اجمالی به قرآن به این نکات درباره تقوا برمی خوریم:
تقوا، ملاک برتری فرد بر انسانهای دیگر: «انّ اکرمکم عند اللّه اتقیکم»(1)
تقوا، زمینه پذیرش هدایت الهی را فراهم میکند: «هدی للمتّقین»(2)
تقوا، وسیله برای دریافت علم الهی و ویژه است: «اتقواللّه و یعلّمکم اللّه»(3)
تقوا، وسیله دریافت رحمت الهی است: «اتقوا لعلّکم ترحمون»(4)
تقوا، معیار قبولی اعمال و طاعات: «انّما یتقبل اللّه من المتّقین»(5)
تقوا، وسیله دریافت رزق از طرق غیر منتظره: «و یرزقه من حیث لا یحتسب»(6)
تقوا، وسیله برای در بن بست قرار نگرفتن: «و من یتّق اللّه یجعل له مخرجاً»(7)
تقوا، عامل توجه و حمایت و همراهی خاص خداوند: «ان اللّه مع المتّقین»(8)
تقوا، عامل عاقبت به خیری است: «والعاقبة للمتّقین»(9)
تقوا، فلسفه عبادت(10) و بسیاری از دستورات اسلامی چون روزه(11) و… میباشد.
2ـ «وَ اِیّاکَ وَ المِزاح فَاِنَّه یُذهِب هَیبةَ الرّجُل وَ ماءَ وَجهِه؛ از شوخی بپرهیز، زیرا شوخی هیبت مرد و آبروی او را میبرد.»
البته باید به نکاتی درباره “شوخی” توجّه داشت:
یک: شوخی اگر از دائره حق خارج نشود ممدوح است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیه وآله فرمود: «انّی امزح ولا اقول الّا حقّاً؛ من مزاح میکنم ولی جز حق نمیگویم»(12). باید توجه داشت که در شوخی دروغ گفته نشود، غیبت کسی نشده و موجب آزار و تمسخر کسی نگردد و…
دو: اصل شوخی و مزاح نمودن ممدوح است حضرت صادق علیهالسلام فرمود: هیچ مؤمنی نیست مگر این که در او از “دَعابه” وجود دارد، عرض کردم: دعابة چیست؟ فرمود: «المزاح».(13) این مطلب بیانگر این است که مومن باید در روابط اجتماعی خود بشاش و اهل بگو و بخند باشد.
سه: مزاح ممدوح نیز نباید از حَد و مرز عبور کند و زیاد شود و گرنه مذموم میشود، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «کَثرَةُ المِزاح یُذهب بماءِ الوجه؛ زیاد مزاح کردن آبروی انسان را میبرد.»(14)
با این نکات روشن شد که در کلام حضرت باقر علیهالسلام نیز مقصود زیاد شوخی کردن و از حق و اندازه خارج شدن است.
3ـ «و علیک بالدّعاء لاخوانک بظهر الغیب فانّه یهیل الرّزق، بقولها ثلاثاً؛(15) بر تو باد به دعا کردن برای برادرانت (از اهل ایمان) در غیاب آنها، زیرا که این کار روزی را سرازیر میکند، حضرت این جمله را سه بار فرمود».
دعا گاه برای مسائل دنیوی است و گاه مسائل معنوی و آخرتی، دعا برای دنیا گاه برای خود انسان است و گاه برای دیگران، و همین طور دعا در مسائل معنوی یا برای خود شخص است و یا دیگران.
از بین اقسام دعا، بهترین دعا آن است که در حق برادران دینی و دیگران باشد. در این باره زیاد شنیدهاید. یکی از معروف ترین آنها ماجرایی است که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از حضرت زهرا سلام الله علیها نقل میکنند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «اذا دعا احدٌ فلیعمّ فانّه اوجب للدّعاء و من قدّم اربعین رجلاً من اخوانه قبل ان یدعوا لنفسه استجیب له فیهم و فی نفسه؛(16) هرگاه کسی خواست دعا کند دعای خود را عمومیّت دهد (و برای دیگران نیز دعا کند) زیرا فراگیری لازمتر است برای دعا نمودن، و کسی که جلو اندازد چهل نفر نفر از برادران (مؤمن) خود را قبل از دعا کردن برای خودش، دعایش در حق آنان و خودش مستجاب میشود.»
پی نوشت ها:
1? سوره حجرات، آیه 13?
2? سوره بقره، آیه 2?
3? سوره بقره، آیه 282?
4? سوره انعام، آیه 155?
5? سوره مائده، آیه 27?
6? سوره طلاق، آیه 3?
7? سوره طلاق، آیه 2?
8? سوره توبه، آیه 36?
9? سوره اعراف، آیه 128?
10? سوره بقره، آیه 21?
11? سوره بقره، آیه 183?
12? منتخب میزان الحکمه، ص 464، ش 5797?
13? همان، ش 5801?
14? همان، ش 5804?
15? میزان الحکمه محمدی ری شهری، ترجمه حمید رضا شیخی، دارالحدیث، اوّل، 1377، ج 14، ص 6820?
16? بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، داراحیاء التراث، ج 93، ص 313، ح 17، منتخب میزان الحکمه، همان، ص 184، ج 1، حدیث 2143?
عرش نیوز [ سه شنبه 91/11/3 ] [ 1:17 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
در ابتدا بد نیست نوشتهاى از امام حسن عسکرى (علیه السّلام) که در آن گوشهاى از فضایل اهل بیت (علیهم السّلام) آمده است را نقل کنم:
«ماییم که با گامهاى نبوت و ولایت، قلههاى حقیقت را فتح نموده و هفت طبقه کوههاى بلند فتوى را، با هدایت روشن نمودیم. ماییم شیران درنده نبرد و کسانى که دشمن را از پا مى اندازند. امروز شمشیر و قلم از آن ماست و فردا پرچم ستایش و علم از ما. نوه هاى ما هم پیمانان دین، جانشینان پیامبران، چراغهاى مردم و کلیدهاى کرم هستند. «همسخن» خدا بخاطر گواهى ما به وفاى او، لباس برگزیدگى را پوشیده و «روح القدس» از میوه نوبر باغهاى ما چشید. شیعیان ما اهل نجات، پاک، یاور و محافظ ما و دشمن ستمکاران مىباشند. و بعد از سختى ها چشمه هاى زندگى براى آنها مىجوشد، تا «الم» و «طه» و «طواسین» را تمام نمایند. {(امضا) حسن بن على العسکرى. سال دویست و پنجاه و چهار} »
روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجری قمری روایت شده شهادت امام حسن عسکرى (علیه السلام) در این روز در سن 28 سالگی است. پس بهتر است در این روز اندوهگین بودن، بخصوص با در نظر گرفتن این مطلب که صاحب مصیبت حجت عصر و امام زمان (علیه السلام) - جان جهانیان فداى او، و رحمت خدا بر او و بر پدرانش باد – مى باشد. امام حسن (علیه السّلام) را با هر زیارتى که به ذهن مىرسد زیارت نموده و به امام زمان (علیه السّلام) تسلیت گفته شود. سپس از خداوند بخاطر جانشینى امام زمان (علیه السّلام) تشکر نموده و بخاطر غیبت و دسترسى نداشتن به آن حضرت متأثر شده و زمان ظهور و فوائد نورهاى او و خیر و برکت آن را در ذهن مجسم نماییم. شیعیان ما اهل نجات، پاک، یاور و محافظ ما و دشمن ستمکاران مىباشند. و بعد از سختى ها چشمه هاى زندگى براى آنها مىجوشد، تا «الم» و «طه» و «طواسین» را تمام نمایند خصوصیتهاى معصومین علیهم السّلام در حوایج مختلف امام حسن عسکرى (علیه السّلام) خصوصیتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد. معصومین (علیهم السّلام) گرچه هر کدام از آنان وسیله اى براى بندگان خدا در جمیع حوائج مى باشند، ولى هر کدام خصوصیتى براى بعضى از حاجتها دارا مىباشند - چنانچه دعاى توسل شاهدى بر این مطلب است - : رسول خدا و دختر بزرگوارش و امام حسن و امام حسین (علیهم السّلام) در حاجتهاى مربوط به بدست آوردن طاعت خدا و خوشنودى او خصوصیتى دارند. امیر الم?منین (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد انتقام از دشمنان و برطرف نمودن ظلم ظالمین دارد. امام سجاد (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد ستم پادشاهان و القاءات و وسوسههاى شیطان دارد. امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) خصوصیتى در کمک گرفتن در مورد آخرت دارند. امام کاظم (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد سلامتى کامل از بیماریها و دردهایى که مردم از آن گریزانند دارد. امام رضا (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد ترسهاى مسافرت در دریا و خشکى و زمینهاى بى آب و علف و بدون آبادى و سکنه دارد. امام جواد (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد توسعه روزى و بىنیاز شدن از آنچه در دست مردم است دارد. امام هادى (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد قضاى نافله ها و احسان به برادران م?من و به کمال رسیدن طاعتهاى پروردگار دارد. امام حسن عسکرى (علیه السّلام) خصوصیتى در کمک نمودن در مورد آخرت دارد. و امام عصر ما، پناهگاه، امید و حافظ ما، نور ما و زندگى ما، امام مهدى (عج) جامع تمام خصوصیات مذکوره بوده و براى حاجات دیگر نیز توسل به او مناسب است. علامات م?من از نگاه امام یازدهم شیخ در تهذیب و مصباح روایت کرده از حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) که فرموده: علامات م?من پنج چیز است پنجاه و یک رکعت نماز گزاردن که مراد هفده رکعت فریضه و سى و چهار رکعت نافله است در هر شب و روز، و زیارت اربعین کردن و انگشتر در دست راست کردن و جبین را در سجده بر خاک گذاشتن و بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن. گرچه هر کدام از معصومین علیهمالسّلام، وسیلهاى براى بندگان خدا در جمیع حوائج هستند، ولى هر یک خصوصیتى را براى بعضى از حاجات دارا مىباشند. در این میان، امام حسن عسکرى علیهالسّلام خصوصیتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد برادران امام معروف است که در نزد قبر عسکریین (علیهما السلام) قبور جمله اى از سادات عظام است که از جمله آنها است حسین پسر امام على نقى (علیه السلام)، حسین، سیدى جلیل القدر و عظیم الشان بوده، زیرا که از بعضى روایات استفاده می شود که؛ از مولاى ما حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) و برادرش حسین بن على تعبیر به سبطین مىکردند و تشبیه مىکردند این دو برادر را به دو جدشان دو سبط پیغمبر رحمت امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) و در روایت أبو الطیب است که صداى حضرت حجت صلوات الله علیه شبیه بود به صداى حسین و در شجرة الاولیاء تالیف سید فقیه محدث حکیم السید احمد اردکانى یزدى در ذکر اولاد حضرت امام على نقى (علیه السلام) است که حسین فرزند آن حضرت از زهاد و عباد بود و به امامت برادر خود اعتراف داشت. و نیز برادر دیگر امام حسن عسگری (علیه السلام)، امامزاده سید محمد فرزند حضرت امام على نقى (علیه السلام) در نزدیکى بلد یک منزلى سامره مزارى است مشهور و به جلالت شأن و کرامات زیاد معروف، عامه مردم به زیارتش مشرف مىشوند و نذرها و هدایاى بسیار به آنجا مىبرند و حاجات مىطلبند و اعراب آن حدود تمامى از او خوف دارند و حساب مىبرند، کرامات بسیار از آن بزرگوار نقل شده که مقام ذکرش نیست و بس است در جلالت آن جناب که قابلیت و صلاحیت امامت را داشت و فرزند بزرگ هادى علیه السلام بود و در فوت او حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) گریبان خود را چاک فرمود و شیخ ثقه الاسلام نورى، اعتقاد عظیمى به زیارت آن بزرگوار داشته و در تعمیر بقعه و ضریح مبارکش سعى فرمود. [ شنبه 91/10/30 ] [ 12:54 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
روزی رفیق سلمان به او گفت: خبر دارى که امروز شخصى وارد مدینه شده و تصور مىکند فرستاده خداست؟! سلمان گفت: تو اینجا باش تا من بازگردم، او به مدینه رفت؛ غافل از اینکه سرنوشت برای او چیز دیگری را رقم زد.
به گزارش فارس، هشتم صفر سال 35 هجری، سالروز وفات بزرگ یار ایرانی پیامبر اکرم(ص) سلمان فارسی است، او همان کسی که پیامبر(ص) او را از اهلبیت خواند و فرمود: «سلمان منّا اهل البیت».
آری! سلمان محمدی پس از رحلت پیامبر اعظم(ص)، جزو معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و در شمار معتقدان به امامت حضرت علی(ع) قرار گرفت. او در خلافت عمر بن خطاب به حکومت مدائن منصوب شد، وی هیچگاه از حقوق بیتالمال برای خود چیزی برنداشت و همه آن را صدقه میداد و برای امرار معاش زنبیل میبافت.
این شیعه راستین علی(ع) و مایه افتخار ایرانیان در شهر مدائن به جوار رحمت الهی پیوست و در همان شهر خاکسپاری شد.
سرگذشت جالب سلمان
آیتالله ناصر مکارم شیرازی ذیل تفسیر آیه 62 سوره بقره درباره سرگذشت سراسر حقیقتجویانه سلمان محمدی این چنین میگوید:
«سلمان» اهل جندیشاپور بود، با پسر حاکم وقت رفاقت و دوستى محکم و ناگسستنى داشت، روزى با هم براى صید به صحرا رفتند، ناگاه چشم آنها به راهبى افتاد که به خواندن کتابى مشغول بود، از او راجع به کتاب مزبور سؤالاتى کردند، راهب در پاسخ آنها گفت: کتابى است که از جانب خدا نازل شده و در آن فرمان به اطاعت خدا داده و نهى از معصیت و نافرمانى او کرده است، در این کتاب از زنا و گرفتن اموال مردم به ناحق نهى شده است، این همان «انجیل» است که بر عیسى مسیح نازل شده است.
گفتار راهب در دل آنان اثر گذاشت و پس از تحقیق بیشتر به دین او گرویدند، به آنها دستور داد که گوشت گوسفندانى که مردم این سرزمین ذبح مىکنند، حرام است از آن نخورند.
سلمان و فرزند حاکم وقت روزها هم چنان از او مطالب مذهبى میآموختند، روز عیدى پیش آمد، حاکم مجلس میهمانى ترتیب داد و از اشراف و بزرگان شهر دعوت کرد، در ضمن از پسرش نیز خواست که در این مهمانى شرکت کند، ولى او نپذیرفت.
در این باره به او زیاد اصرار کردند، اما پسر اعلام کرد که غذاى آنها بر او حرام است، پرسیدند این دستور را چه کسى به تو داده است؟ راهب مزبور را معرفى کرد.
حاکم راهب را احضار کرد و به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و کار بسیار بدى است، تو را نمىکشیم، ولى از محیط ما بیرون برو! سلمان و دوستش در این موقع راهب را ملاقات کردند، وعده ملاقات در «دیر موصل» گذاشتند.
پس از حرکت راهب، سلمان چند روزى منتظر دوست با وفایش بود تا آماده حرکت شود، او هم همچنان سرگرم تهیه مقدمات سفر بود، ولى سلمان بالاخره طاقت نیاورده تنها به راه افتاد.
در دیر موصل سلمان بسیار عبادت مىکرد، راهب که سرپرست این دیر بود، او را از عبادت زیاد بر حذر داشت، مبادا از کار بیفتد، ولى سلمان پرسید آیا عبادت فراوان فضیلتش بیشتر است یا کم عبادت کردن؟
در پاسخ گفت: البته عبادت بیشتر اجر بیشتر دارد.
عالم دیر پس از مدتى به قصد بیتالمقدس حرکت کرد و سلمان را با خود به همراه برد، در آنجا به سلمان دستور داد که روزها در جلسه درس علماى نصارى که در آن مسجد برپا میشود، حضور یابد و کسب دانش کند.
روزى سلمان را محزون یافت، علت را جویا شد، سلمان در پاسخ گفت: تمام خوبیها نصیب گذشتگان شده که در خدمت پیامبران خدا بودهاند، عالم دیر به او بشارت داد که در همین ایام در میان ملت عرب پیامبرى ظهور خواهد کرد که از تمام انبیا برتر است.
عالم گفت: من پیر شدهام، خیال نمىکنم او را درک کنم، ولى تو جوانى امیدوارم او را درک کنى، ولى این را نیز بدان که این پیامبر نشانههایى دارد از جمله نشانه خاصى بر شانه او است، او صدقه نمىگیرد، اما هدیه را قبول مىکند.
در بازگشت آنها به سوى موصل در اثر جریان ناگوارى که پیش آمد سلمان عالم دیر را در بیابان گم کرد. دو مرد عرب از قبیله بنىکلب رسیدند، سلمان را اسیر کرده و بر شتر سوار کردند و به مدینه آوردند و او را به زنى از قبیله «جهینه» فروختند!
سلمان و غلام دیگر آن زن به نوبت روزها گله او را به چرا مىبردند، سلمان در این مدت مبلغى پول جمعآورى کرد و انتظار بعثت پیامبر اسلام(ص) را مىکشید، در یکى از روزها که مشغول چرانیدن گله بود رفیقش رسید و گفت: خبر دارى امروز شخصى وارد مدینه شده و تصور مىکند پیامبر و فرستاده خدا است؟!
ماجرای سه امتحانی که سلمان از پیامبر(ص) گرفت
سلمان به رفیقش گفت: تو اینجا باش تا من بازگردم، سلمان وارد شهر شد، در جلسه پیامبر حضور پیدا کرد، اطراف پیامبر اسلام مىچرخید و منتظر بود پیراهن پیامبر کنار برود و نشانه مخصوص را در شانه او مشاهده کند.
پیامبر(ص) متوجه خواسته او شد، لباس را کنار زد، سلمان نشانه مزبور یعنى اولین نشانه را یافت، سپس به بازار رفت، گوسفند و مقدارى نان خرید و خدمت پیامبر آورد، پیامبر فرمود چیست؟ سلمان پاسخ داد: صدقه است، پیامبر فرمود: من به آنها احتیاج ندارم به مسلمانان فقیر ده تا مصرف کنند.
سلمان بار دیگر به بازار رفت، مقدارى گوشت و نان خرید و خدمت رسول اکرم آورد، پیامبر پرسید این چیست؟ سلمان پاسخ داد: هدیه است، پیامبر فرمود:
بنشین، پیامبر و تمام حضار از آن هدیه خوردند، مطلب بر سلمان آشکارشد، زیرا هر سه نشانه خود را یافته بود.
در این میان سلمان راجع به دوستان و رفیق و راهبان دیر موصل سخن به میان آورد و نماز، روزه و ایمان آنها به پیامبر و انتظار کشیدن بعثت وى را شرح داد، کسى از حاضران به سلمان گفت: آنها اهل دوزخند! این سخن بر سلمان گران آمد، زیرا او یقین داشت اگر آنها پیامبر را درک میکردند از او پیروى میکردند.
در اینجا بود که آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون»(2) بر پیامبر نازل شد و اعلام شد آنها که به ادیان حق ایمان حقیقى داشتهاند و پیغمبر اسلام را درک نکردهاند، داراى اجر و پاداش مؤمنان خواهند بود.
*پینوشتها:
1- تفسیر نمونه، جلد یک، صفحه 288
2-سوره بقره آیه 62 [ چهارشنبه 91/10/27 ] [ 8:14 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
روزی رفیق سلمان به او گفت: خبر دارى که امروز شخصى وارد مدینه شده و تصور مىکند فرستاده خداست؟! سلمان گفت: تو اینجا باش تا من بازگردم، او به مدینه رفت؛ غافل از اینکه سرنوشت برای او چیز دیگری را رقم زد.
به گزارش فارس، هشتم صفر سال 35 هجری، سالروز وفات بزرگ یار ایرانی پیامبر اکرم(ص) سلمان فارسی است، او همان کسی که پیامبر(ص) او را از اهلبیت خواند و فرمود: «سلمان منّا اهل البیت».
آری! سلمان محمدی پس از رحلت پیامبر اعظم(ص)، جزو معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و در شمار معتقدان به امامت حضرت علی(ع) قرار گرفت. او در خلافت عمر بن خطاب به حکومت مدائن منصوب شد، وی هیچگاه از حقوق بیتالمال برای خود چیزی برنداشت و همه آن را صدقه میداد و برای امرار معاش زنبیل میبافت.
این شیعه راستین علی(ع) و مایه افتخار ایرانیان در شهر مدائن به جوار رحمت الهی پیوست و در همان شهر خاکسپاری شد.
سرگذشت جالب سلمان
آیتالله ناصر مکارم شیرازی ذیل تفسیر آیه 62 سوره بقره درباره سرگذشت سراسر حقیقتجویانه سلمان محمدی این چنین میگوید:
«سلمان» اهل جندیشاپور بود، با پسر حاکم وقت رفاقت و دوستى محکم و ناگسستنى داشت، روزى با هم براى صید به صحرا رفتند، ناگاه چشم آنها به راهبى افتاد که به خواندن کتابى مشغول بود، از او راجع به کتاب مزبور سؤالاتى کردند، راهب در پاسخ آنها گفت: کتابى است که از جانب خدا نازل شده و در آن فرمان به اطاعت خدا داده و نهى از معصیت و نافرمانى او کرده است، در این کتاب از زنا و گرفتن اموال مردم به ناحق نهى شده است، این همان «انجیل» است که بر عیسى مسیح نازل شده است.
گفتار راهب در دل آنان اثر گذاشت و پس از تحقیق بیشتر به دین او گرویدند، به آنها دستور داد که گوشت گوسفندانى که مردم این سرزمین ذبح مىکنند، حرام است از آن نخورند.
سلمان و فرزند حاکم وقت روزها هم چنان از او مطالب مذهبى میآموختند، روز عیدى پیش آمد، حاکم مجلس میهمانى ترتیب داد و از اشراف و بزرگان شهر دعوت کرد، در ضمن از پسرش نیز خواست که در این مهمانى شرکت کند، ولى او نپذیرفت.
در این باره به او زیاد اصرار کردند، اما پسر اعلام کرد که غذاى آنها بر او حرام است، پرسیدند این دستور را چه کسى به تو داده است؟ راهب مزبور را معرفى کرد.
حاکم راهب را احضار کرد و به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و کار بسیار بدى است، تو را نمىکشیم، ولى از محیط ما بیرون برو! سلمان و دوستش در این موقع راهب را ملاقات کردند، وعده ملاقات در «دیر موصل» گذاشتند.
پس از حرکت راهب، سلمان چند روزى منتظر دوست با وفایش بود تا آماده حرکت شود، او هم همچنان سرگرم تهیه مقدمات سفر بود، ولى سلمان بالاخره طاقت نیاورده تنها به راه افتاد.
در دیر موصل سلمان بسیار عبادت مىکرد، راهب که سرپرست این دیر بود، او را از عبادت زیاد بر حذر داشت، مبادا از کار بیفتد، ولى سلمان پرسید آیا عبادت فراوان فضیلتش بیشتر است یا کم عبادت کردن؟
در پاسخ گفت: البته عبادت بیشتر اجر بیشتر دارد.
عالم دیر پس از مدتى به قصد بیتالمقدس حرکت کرد و سلمان را با خود به همراه برد، در آنجا به سلمان دستور داد که روزها در جلسه درس علماى نصارى که در آن مسجد برپا میشود، حضور یابد و کسب دانش کند.
روزى سلمان را محزون یافت، علت را جویا شد، سلمان در پاسخ گفت: تمام خوبیها نصیب گذشتگان شده که در خدمت پیامبران خدا بودهاند، عالم دیر به او بشارت داد که در همین ایام در میان ملت عرب پیامبرى ظهور خواهد کرد که از تمام انبیا برتر است.
عالم گفت: من پیر شدهام، خیال نمىکنم او را درک کنم، ولى تو جوانى امیدوارم او را درک کنى، ولى این را نیز بدان که این پیامبر نشانههایى دارد از جمله نشانه خاصى بر شانه او است، او صدقه نمىگیرد، اما هدیه را قبول مىکند.
در بازگشت آنها به سوى موصل در اثر جریان ناگوارى که پیش آمد سلمان عالم دیر را در بیابان گم کرد. دو مرد عرب از قبیله بنىکلب رسیدند، سلمان را اسیر کرده و بر شتر سوار کردند و به مدینه آوردند و او را به زنى از قبیله «جهینه» فروختند!
سلمان و غلام دیگر آن زن به نوبت روزها گله او را به چرا مىبردند، سلمان در این مدت مبلغى پول جمعآورى کرد و انتظار بعثت پیامبر اسلام(ص) را مىکشید، در یکى از روزها که مشغول چرانیدن گله بود رفیقش رسید و گفت: خبر دارى امروز شخصى وارد مدینه شده و تصور مىکند پیامبر و فرستاده خدا است؟!
ماجرای سه امتحانی که سلمان از پیامبر(ص) گرفت
سلمان به رفیقش گفت: تو اینجا باش تا من بازگردم، سلمان وارد شهر شد، در جلسه پیامبر حضور پیدا کرد، اطراف پیامبر اسلام مىچرخید و منتظر بود پیراهن پیامبر کنار برود و نشانه مخصوص را در شانه او مشاهده کند.
پیامبر(ص) متوجه خواسته او شد، لباس را کنار زد، سلمان نشانه مزبور یعنى اولین نشانه را یافت، سپس به بازار رفت، گوسفند و مقدارى نان خرید و خدمت پیامبر آورد، پیامبر فرمود چیست؟ سلمان پاسخ داد: صدقه است، پیامبر فرمود: من به آنها احتیاج ندارم به مسلمانان فقیر ده تا مصرف کنند.
سلمان بار دیگر به بازار رفت، مقدارى گوشت و نان خرید و خدمت رسول اکرم آورد، پیامبر پرسید این چیست؟ سلمان پاسخ داد: هدیه است، پیامبر فرمود:
بنشین، پیامبر و تمام حضار از آن هدیه خوردند، مطلب بر سلمان آشکارشد، زیرا هر سه نشانه خود را یافته بود.
در این میان سلمان راجع به دوستان و رفیق و راهبان دیر موصل سخن به میان آورد و نماز، روزه و ایمان آنها به پیامبر و انتظار کشیدن بعثت وى را شرح داد، کسى از حاضران به سلمان گفت: آنها اهل دوزخند! این سخن بر سلمان گران آمد، زیرا او یقین داشت اگر آنها پیامبر را درک میکردند از او پیروى میکردند.
در اینجا بود که آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون»(2) بر پیامبر نازل شد و اعلام شد آنها که به ادیان حق ایمان حقیقى داشتهاند و پیغمبر اسلام را درک نکردهاند، داراى اجر و پاداش مؤمنان خواهند بود.
*پینوشتها:
1- تفسیر نمونه، جلد یک، صفحه 288
2-سوره بقره آیه 62 [ چهارشنبه 91/10/27 ] [ 8:13 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
شاید برای شما جالب باشد که بدانید روی سنگ مزار امام هشتم شیعیان چه چیزی نوشته شده است.
« باشگاه خبرنگاران» نوشت: «تاکنون سه سنگ مرقد بر مزار حضرت رضا ( علیه السلام ) نصب شده که هر کدام ارزش تاریخی خود را دارند. در اینجا به اجمال تاریخچه این سنگ و مفصل از نوشته های سنگ کنونی را برای شما بازگو می کنیم.
قدیمی ترین سنگ مرقد امام رضا(ع) ، سنگ مرمری با ابعاد 40 * 30 و قطر 6 سانتیمتر است که در اوایل قرن ششم بر مزار امام ( علیه السلام ) نصب شد . این سنگ از نفایس بسیار ارزشمند موزه آستان قدس رضوی، از نظر تاریخی است و اهمیت فوق العاده ای دارد . سه کتیبه در حاشیه سنگ و یک کتیبه در سطح محرابی شکل آن به خط کوفی شکسته نقش بسته است .
دومین سنگ مرقد امام ( علیه السلام ) ، بهظاهر سنگی از جنس مونسار ( مرمر سفید آهکی ) است که بهجای سنگ قبلی بر مزار امام ( علیه السلام ) جای داشته و آگاهی چندانی از چگونگی آن به دست نیامده است .
سومین سنگ مزار حضرت ، سنگی مرمر بسیار ممتاز از معدن تورانپشت یزد است . این سنگ به رنگ سبز چمنی با ابعاد 20 / 2 در 10 / 1 و قطر یک متر و وزن 3600 کیلوگرم است که هم زمان با تعویض و نصب ضریح پنجم در سال 1379 ه .ق در حرم مطهر ، درون ضریح بر مرقد امام ( علیه السلام ) نصب شد .
سنگ پیشین مضجع شریف امام ( علیه السلام ) به لحاظ قدمت و آسیب دیدگی ، همزمان با تعویض و نصب ضریح جدید با حضور مقام معظم رهبری ، حضرت آیتالله خامنهای ( مدّظلهالعالی ) تعویض و بهجای آن سنگ جدید با محتوای الهام بخش هنری و آیات الهی بر مضجع نورانی امام ( علیه السلام ) نصب شد .
بر سطح این سنگ جدید ، علاوه بر کلمات مقدس و الهام بخش ، تاریخ ولادت و شهادت امام هشتم ( علیه السلام ) نقش بسته است .
متن کتیبه سطح سنگ جدید مرقد امام رضا ( علیه السلام )
متن زیر بر سطح سنگ جدید مرقد امام رضا ( علیه السلام ) حک شده است :
«هذا هو المرقد الشریف للامام التقی النقی الصدیق الشهید ، وارث الانبیاء والمرسلین ، ثامن الائمه المعصومین من اهل بیت رسول رب العالمین ، حجه الله علی الخلق اجمعین ، سیدنا و مولانا ابی الحسن الرضا علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین .
ولد بالمدینه فی الحادی عشر من ذی القعده عام 148 و استشهد بطوس فی آخر صفر سنه 203 من الهجره النبویه و قد جدّد هذا المضجع المطهر عام 1418 ه .ق »
ترجمه متن کتیبه :
«این مرقد شریف امام پرهیزگار ، پاک ، راستگو ، شهید و وارث پیامبران و فرستادگان پروردگار ، هشتمین فرد از امامان معصوم اهل بیت پیامبر خدای جهانیان ، حجت خدا بر تمام موجودات عالم ، آقا و مولای ما ابوالحسن رضا ، علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) ، که سلام و درود خداوند بر تمام آنان باد .
در روز 11 ذی العقده سال 148 ه .ق در مدینه متولد و در آخر ماه صفر سال 203 از هجرت پیامبر ، در شهر توس شهید شد و این مرقد مطهر در سال 1418 ه .ق بازسازی شد . »
و نیز دو بیت زیر از اشعاری که حضرت به قصیده دعبل ملحق فرموده اند ، بر آن حک شده :
و قبر بطوس یا لها من مصیبه * الحت علی الاحشاء بالزّفرات الی الحشر حتی یبعث الله قائماً * یفرّجُ عنا الغمّ و الکربات
( قبری در طوس است ، چه عجب مصیبتی است ، مصیبت آن با ناله های دردناک ، آتش حسرت را تا روز قیامت در درون می افروزد تا اینکه خداوند قائمی را برانگیزد و اندوه و سختی ها را از ما برطرف سازد . )
علاوه بر این ، آیاتی از کلام الله مجید نیز زینت بخش سنگ شده است :
بالای سر مبارک : یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی
پیش روی مبارک : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیراً
پشت سر مبارک : سلام علی آل یاسین انا کذالک نجزی المحسنین انه من عبادنا المؤمنین
پایین پای مبارک : یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم
زیر خط های کتیبه نوشته شده است :
سلام علی آل طه و یس * سلام علی آل خیر النبیین
سلام علی روضه حل فیها * امام یباهی به الملک و الدین»
تابناک [ سه شنبه 91/10/26 ] [ 8:27 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
با شهادت امام رضا (ع) در سال 203 پیکر پاکش در کنار قبر هارون الرشید به خاک سپرده شد این امارت در میان باغی بزرگ و زیبا قرار داشت که متعلق به حمید بن قحطبه والی توس بود گویند
خبر آنلاین: با شهادت امام رضا (ع) در سال 203 پیکر پاکش در کنار قبر هارون الرشید به خاک سپرده شد این امارت در میان باغی بزرگ و زیبا قرار داشت که متعلق به حمید بن قحطبه والی توس بود گویند هنگامی که امام رضا (ع) به مرو می رفتند در بین راه در خانه حمید بن قحطبه فرود آمدند و محل تدفین خود را مشخص نمودند . با توجه به این مطلب اولین بنای آرامگاه همان بقعه هارون الرشید بوده است که توسط مأمون عباسی بنا شده است که بقیه بنای حرم بر روی آن ساخته شده است از این تاریخ به بعد تا دوره دیلمیان نشانه ای از تجدید یا مرمت حرم در دست نمی باشد سبکتکین (387 ـ 366 هـ ق ) پادشاه متعصب غزنوی حرم مطهر را ویران و زیارت آن را ممنوع کرد پس از آن عمید الدوله فایق در تکمیل بقعه و آبادانی مشهد کوشید. در سال 400 هـ ق ابوبکرشهمرد به دستور سلطان محمود غزنوی بنای بقعه بار دیگر بازسازی کرد با توجه به سنگ نوشته قبر امام رضا(ع) به نظر می رسد بنای حرم در سال 516 هـ ق تجدید یا تعمیر شده است . بنای بقعه به سال 548 هـ ق آسیب فراوان دید. در روزگار سلجوقیان شرف الدین ابوطاهر قمی پس از مرمت بنا گنبدی کاشی کاری شده را بر روی قبه حرم بنا کرد و مناره ای را کنار آن ساخت در دوره خوارزمشاهیان (612 هـ ق ) روضه رضوی مورد توجه قرار گرفت که کتیبه هایی از آن زمان در حرم موجود می باشد. در زمان چنگیز بقعه دچار ویرانی شد . در زمان غازان خان و سپس سلطان محمد خدابنده الجایتو در تعمیر و تزئین حرم مطهر کوشید . در قرن هشتم بنای حرم عبارت بوده است از : حرم ، مسجد بالاسر و چند بنای کوچک متصل به ضلع شمالی و یک مدرسه ( به تصریح ابن بتوته جهانگرد معروف ) . در زمان شاهرخ تیموری و همسرش گوهرشاد حرم مطهر توسعه قابل توجهی پیدا کرد . در این دوره سال 821 هـ ق نخستین مسجد جامع شهر مشهد با نام مسجد گوهرشاد در سمت قبله حرم مطهر بر پا شد سپس بنای «دارالحفاظ» «مسجد فرق الذکر» « دارالسیاده » و سر انجام « تحویل خانه یا خزانه بر پا شد . پیرامون مجموعه نیز سه مدرسه به نام های مدرسه پریزاد ، مدرسه بالاسر ، مدرسه دودرب ساخته شد در زمان سلطان حسین بایقرا ( 875 ـ 912) به کوشش امیر علی شیر نوایی صحن کهنه و اساس ایوان طلا به وجود آمد صحن انقلاب در زمان شاه عباس اول وسعت یافت در زمان شاه طهماسب صفوی مناره نزدیک گنبد مرمت و طلاکاری شد و در سال 932 هـ ق خشتهای نفیس کاشی روی گنبد به خشتهای طلا مبدل شد بعد از غارت خشتهای طلای گنبد در شورش عبدالمؤمن خان ازبک شاه عباس در سال 1010 هـ قبه تجدید بنای آن دستور داد که شرشح آن در کتیبه میناکاری شده دور گنبد به خط علیرضا عباسی نقش بسته است . ـ در زمان شاه عباس صحن کهنه (انقلاب ) گسترش یافت و ایوان شمالی اتاقها غرفه ها و سردرها و ایوانهای شرقی و غربی آن احداث گردید . روضه منوره که پیکر مقدس حضرت رضا (ع) در آن مدفون است زیر گنبدی زرین و با شکوه قرار دارد و هسته مرکزی بناهای آستان قدس رضوی به شمار می آید. در سالهای آغازین به خاک سپاری پیکر پاک امام (ع) , حرم مطهر به صورت بنایی ساده با مصالح ویژه آن دوران بنا شده بود , چنان که بقعه مطهر تنها در یک در وروردی ساده در پیش روی مبارک داشت و دارای تزئیناتی مختصر به سبک آن زمان بود. صفه های اضلاع حرم به جز صفه پیش رو , به سوی خارج از بنا بسته بود. بر فراز بقعه تنها قبه ای وجود داشت. در آن سالهای دور زمین های اطراف حرم مطهر , همه خالی از سکنه بود و نوغان که یکی از دو قصبه معروف و معتبر توس بود , تنها آبادی مسکونی منطقه محسوب می شد . در طول قرنهای مختلف , رجال کشورهای اسلامی , حکام و امرای خراسان , مردان با اخلاص و علاقه مند به مقام شامخ ولایت و امامت با صرف مبالغی در تجدید عظمت آن کوشیده اند , ضمن تزئین آن با ایجاد بناها و به جای گذاشتن آثاری این مکان شریف را مملو از جلوه های کهن هنری دوران گذشته نموده , نفایس تاریخی و شاهکارهای هنری شان را مخلصانه به این جایگاه رفیع عرضه دارند عکسهای قدیمی حرم امام رضا
عرش نیوز [ سه شنبه 91/10/26 ] [ 8:16 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
عرش نیوز: عکاس دوره گرد اروپایی با نام لهنرت (Lehnert) بین سال های 1904 تا 1906 سعی می کرد ضمن سفر به شهرهای کهن و شرقی تصاویر جهت داری را برای مردم مغرب زمین منتشر کند. (3) این تصاویر معمولا دارای عریانی و حالت متبسم در چهره بود. حال سوال اینجاست که چگونه تصویر یک جوان تونسی از دوربین یک اروپایی به میان کشورهای اسلامی می آید و با نام پیامبر اسلام منتشر می شود؟ آیا وقوع این اتفاق آن هم در سال هایی که تکنولوژی تکثیر عکس همه گیر نبوده است جای سوال را باقی نمی گذارد که حتما دستی پنهان و اراده ای استوار بر انجام آن وجود داشته است؟ تصویر جوان مراکشی از قاب دوربین عکاس جمهوری چک (راست)، [ دوشنبه 91/10/25 ] [ 1:59 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
[ دوشنبه 91/10/25 ] [ 1:35 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |