http://mehrangoli64.ParsiBlog.com | ||
بعضی وقتی نباید حرف زد و خبر داد،فقط باید عمل کرد............. [ دوشنبه 91/11/23 ] [ 11:31 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
[ چهارشنبه 91/11/11 ] [ 11:1 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
که از همه گلهای رُز تنها بخاطر اینکه این دیوانگیست ... این دیوانگیست ... به امید اینکه در مسیر خود هرگز دچار این دیوانگی ها نشویم شانس های دیگری هم هستند [ سه شنبه 91/11/3 ] [ 1:7 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
کلمه ها بر احساسها و اندیشه ها تاثیر میگذارند.
بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم. بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود. بگوییم : راست میگی؟ راستی؟ بگوییم : خدا سلامتی بده. بگوییم : هدیه برای شما. بگوییم : با تجربه شده. بگوییم: قشنگ نیست. بگوییم: خوب هستم. بگوییم : مناسب من نیست. بگوییم : با این کار چه لذتی میبری؟ بگوییم : شاد و پر انرژی باشید. بگوییم: دوست ندارم. بگوییم: آسان نیست. بگوییم : بفرمایید. بگوییم : خیلی راحت نبود. بگوییم : مسئله را خودم حل میکنم. [ سه شنبه 91/11/3 ] [ 1:4 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
- دوست یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی نیست چیزی توی زندگیت کم باشه [ یکشنبه 91/11/1 ] [ 11:53 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
زنگ زدن توی این روزها فقط برای مسائل کاری نیست و در اکثر مواقع از سر دلتنگیه و به نوعی یاد کردن از دوستان و رفقا به حساب میاد. هرچند بعضی وقت ها با صدای پیغام گیر مواجه می شیم که میگه : لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید ... اما تا حالا هیچ فکر کردید اگه زمان شاعرای قدیمی تلفن و پیغام گیر وجود داشت، شاعرا واسه پیغام گیرشون چه متنی رو میذاشتن؟! هرچند این مطلب برای خیلی از شما دوستان شاید چیز جدیدی نباشه ولی مرور دوباره اش هم خالی از لطف نیست. [ یکشنبه 91/11/1 ] [ 11:52 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
نازم به ناز آن کس که ننازد به ناز خویش [ شنبه 91/10/30 ] [ 1:8 عصر ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
پیری برای جمعی سخن میراند... [ پنج شنبه 91/10/28 ] [ 8:8 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
گشاده دست باش،جاری باش،کمک کن(مثل رود) [ پنج شنبه 91/10/28 ] [ 8:3 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید: یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری؟ ولی اینم می دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به گل های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی بوته هاش ازت پول نمی گیرن!
چرا وقتی رعد و برق میاد تو زیر درخت فرار می کنی؟ این جوری فقط می خواد بگه منم هستم بارون لک می زنه.
هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه؟ اونقدر که دیگه برای خودشون چیزی نمی مونه و نابود میشن؟ ماهانه می گیره یا قراردادی کار می کنه؟ برای ساختن یه رنگین کمون قشنگ چقدر انرژی لازمه؟ تا حالا شده به خاطر این که زیر یه درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟ قیمت بلیتش هم دل تومنه! خودتو به آب و آتیش می زنی که حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری و بچسبونی به دیوار اتاقت لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی، چون غبار روی اونو، شبنم صبح پاک می کنه و می بره. تو که قیمت همه چیز و با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی : خیلی خنده داره نه؟
اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از این دارایی هایی رو که داری ازت بگیرن پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز خیال کردی! اینا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالی به حساب حق و حقوق خودت می ذاری
پروردگاری که هر چی داریم از ید قدرت اوست … اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده؟ یا اینکه چقدر بدیم تا نفسمون رو، بی منت با طراوت طبیعت زیباش تازه کنیم قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیربه زندگیت ایمان داشته باش تا بشه تموم قشنگیهای دنیا مال تـــو این ایمیل رو برای ده نفر که لیاقتش رو دارن بفرست اگه ده نفر پیدا نکردی در خودت تجدید نظر کن
[ پنج شنبه 91/10/28 ] [ 7:47 صبح ] [ مهران گلی ]
[ دلگویه های شما () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |