ابزار وبلاگ

جملات قصار شهرستان بجنورد - شهرستان بجنورد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://mehrangoli64.ParsiBlog.com
 
لینک های مفید
Online User

اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد باور محال بودنش را عوض کن . . .

آن اندازه که ما خود را فریب می دهیم و گمراه می کنیم، هیچ دشمنی نمی تواند . . .

حتی اگر بهترین فرد روی کره زمین هستید به خودتون مغرور نشویدچون هیچ کس از شخصی که ادعا می کند خوشش نمی آید . . .

من در رقابت با هیچکس جز خودم نمیباشم هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام . . . "بیل گیتس"

تنها راه کشف ممکن ها ، رفتن به ورای غیر ممکن ها است . . . (آرتور کلارک)

ژوبرت :" برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتم ،اکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم ، احتیاج به جوانی دارم " . . .

دوست تو کسی است که هرگاه کلمه "حق" از تو شنید ، خشمناک نشود . . .

تمام محبتت را به پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را (امام علی علیه السلام)

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می کوبد رونده باش امید هیچ معجزی ز مرده نیست ، زنده باش . . .

زندگی ارزش دویدن دارد ، حتی با کفشهای پاره !

آدرس موفقیت : بزرگراه توکل ، بلوار آرامش ، خیابان آزاده میدان عمل ، مجتمع نشاط ، واحد پشتکار ، پلاک 20 ، منزل خوشبختی

کسی باش که عمری با تو بودن ، یک لحظه ، و لحظه ای بی تو بودن ، یک عمر باشد .

در زمین عشقی نیست که زمینت نزند ، آسمان را دریاب . . .



[ سه شنبه 90/5/25 ] [ 12:4 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد ، تا اینکه دروغی آرامم کند. . .

تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا . . .

خوبی بادبادک اینه که می‌دونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده ولی بازم تو آسمون می‌رقصه و می‌خنده . . .

با کسی زندگی کن که مجبور نباشی یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی . . .

انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست ؛بلکه انسان مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد . . .

مردمی که گل ها را دوست میدارند خود از ان گل ها دوست داشتنی ترند . . .

تهمت مثل زغال است اگر نسوزاند سیاه می کند . . .

چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است . . .

دوره ، دوره آدم هایی ست که همخواب هم می شوند ولی هرگز خواب هم را نمی بینند . . .

خداوندا به مذهبی ها بفهمان که مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد "دکتر علی شریعتی"

اگر گیاهان صدایی نداشته باشندبه معنای آن نیست که دردی ندارند . . .

اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد باور محال بودنش را عوض کن . . .

برنده می گوید مشکل است ، اما ممکن و بازنده می گوید ممکن است ، اما مشکل . . .


[ دوشنبه 90/5/24 ] [ 11:58 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

الهی!  اگر طاعت بسی ندارم در هر جهان جز تو کسی ندارم.

الهی!  تو دوستان را به دشمنانت می‌نمایی، درویشان را غم و اندوه دهی، بیمار کنی و خود بیمارستان کنی، درمانده کنی و خود درمان کنی، از خاک آدم کنی و با وی چندان احسان کنی، مجلسش روضه رضوان کنی،

الهی!  از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست.

الهی!  دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.

الهی!  خود را از همه به تو وابستم، اگر بداری تو را پرستم و اگر نداری خود پرستم نومید مساز بگیر دستم.

الهی!  ای دورنظر و ای نیکو حضر و ای نیکوکار نیک منظر، ای دلیل هر برگشته، و ای راهنمای هر سرگشته، ای چاره ساز هر بیچاره و ای آرنده هر آواره، ای جامع هر پراکنده و ای رافع هر افتاده. دست ما گیر ای بخشنده بخشاینده.

الهی!  کار آن دارد که با تو کاری دارد. یار آن که دارد چون تو یاری دارد. او که در هر دو جهان تو را دارد هرگز کی تو را بگذارد.

الهی!  در سر گریستنی دارم دراز. ندانم از حسرت گریم یا از ناز.

الهی!  یاد تو در میان دل و زبان است و مهر تو میان سر وجان.

الهی! یکتای بی‌همتایی، قیوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفایی، از شرک مبرایی، اصل هر دوایی، داروی دل‌هایی،بتو رسد ملک خدایی.

الهی! نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.

الهی! ضعیفان را پناهی. قاصدان را بر سر راهی. مومنان را گواهی. چه عزیز است آن کس که تو خواهی.

الهی! ای خالق بی‌مدد و ای واحد بی‌عدد، ای اول بی‌هدایت و ای آخر بی‌نهایت. ای ظاهر بی‌صورت و ای باطن بی‌سیرت، ای حی بی‌ذلت ای بخشنده بی‌منت، ای داننده رازها، ای شنونده آوازها، ای بیننده نمازها، ای شناسنده نامها، ای رساننده گامها، ای مطلع بر حقایق، ای مهربان بر خلایق، عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر و بر عیب‌های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر، از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت.

الهی! ای کامکاری که دل دوستان در کنف توحید توست و ای که جان بندگان در صف تقدیر تو است، ای قهاری که کس را به تو حیلت نیست، ای جباری که گردن کشان را با تو روی مقاومت نیست، ای کریمی که بندگان را غیر از تو دست آویز نیست. نگاه دار تا پریشان نشویم و در راه آر تا سرگردان نشویم.

________________________________________

مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری و الهی نامه آیةالله حسن‌زاده آملی؛ بااندکی تصرف


[ جمعه 90/5/21 ] [ 9:41 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند...

جواب داد:

اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =1000

ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.


[ شنبه 90/5/1 ] [ 6:40 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]



خدایا!


تو را شکر می گزارم بر سرنوشتی نیک،


که برایم رقم زده ای


و بر بدی ها و بلاهایی،که از پیش پایم برداشته ای.


پس نصیبم را از مهربانی ات،به مواهب این جهان


و آنچه در آن است،


محدود و منحصر مکن...


                                               الهی آمین

...خداجونم از اینکه در پیچ و خم های جاده ی زندگی دستم را محکمتر از همیشه در دستان پر مهرت می فشاری سپاسگزارم...


...از تمامی شما دوستان عزیز به خاطر دعاهای زیباتون سپاسگزارم...


...به قول یکی از دوستان: ...بسیار سفر باید کرد،...تا پخته شود آدمی...


                                   همچنان التماس دعا...


[ شنبه 90/5/1 ] [ 9:0 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

سرنوشت مرا خیر بنویس

  تقدیری مبارک

 تا هر چه را که تو دیر می خواهی زود

نخواهم،

 و هر چه را تو زود می خواهی دیر نخواهم...

                                         

                                     "دکترشریعتی"  

 ...گاهی وقتا پیچ و خم های جاده ی زندگی خیلی زیاد میشه...

...خدا جونم تو مثل همیشه دستم رو بگیر و کمکم کن...

از همه ی دوستان عزیزم میخوام که در این شبهای مبارک  به یاد بنده ی حقیر هم باشن...

                                 التماس دعا...

 


[ شنبه 90/5/1 ] [ 9:0 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

روزی خوکی نزد گاو ماده مزرعه میرود و با اندوه و یاس فراوان به گاو میگوید :
"میتونم یک سوالی را ازت بپرسم ، اما خواهش میکنم که رک و بی پرده پاسخم را بده . بهت قول میدهم که از پاسخت ناراحت نشم."
گاو با کمال حیرت می گوید : خوب بپرس .
خوک : گرچه میدانم که تو فقط به اهالی روستا شیر میدهی ولی مردم از گوشت تازه و پرچرب من همبرگر و سوسیس و کالباس درست میکنند و خیلی هم لذت میبرند . اما با این وجود هیچکس از من تعریفی نمی کند و کسی مرا دوست ندارد. در عوض تورا همه دوست دارند. بهترین چراگاه ها و علوفه های تازه برای تو فراهم است اما من باید تفاله و آشغالها را بخورم . دلیل این کم لطفی از طرف مردم چیست ؟
گاو با لبخندی پاسخ داد: علت علاقه مردم به من در آن است که من در حالیکه زنده ام نفعم به مردم میرسد و نفع تو بعد از مرگت به مردم میرسه.
نتیجه گیری:
بیائید بگونه ای زندگی کنیم که دیگران وجودمان را احساس کنند. خیر رساندن و شاد کردن مردم را می باید در وجودمان پرورش دهیم


[ پنج شنبه 90/4/30 ] [ 7:3 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

فراموش نکنید

شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن
مردی مقابل گل فروشی ایستاد.او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود .

وقتی از گل فروشی خارج شد ? دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می کنی ؟

دختر گفت : می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است . مرد لبخندی زد و گفت :با من بیا? من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی.

وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم ؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نیست!

مرد دیگرنمی توانست چیزی بگوید? بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد? به گل فروشی برگشت? دسته گل را پس گرفت و ??? کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد.

شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن


[ پنج شنبه 90/4/30 ] [ 7:0 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

گفتم: خدایا از همه دلگیرم       گفت: حتی از من؟

گفتم: خدایا دلم را ربودند       گفت: پیش از من؟

گفتم: خدایا چقدر دوری     گفت: تو یا من؟

گفتم: خدایا تنها ترینم       گفت: پس من؟

گفتم: خدایا کمک خواستم       گفت: از غیر من؟

گفتم: خدایا دوستت دارم        گفت: بیش از من؟


[ پنج شنبه 90/4/30 ] [ 6:59 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

<

شهدا شرمنده ایم شهرستان بجنورد

کانون منجی

هئیت حسین جان

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 282
بازدید دیروز: 391
کل بازدیدها: 3155861
Flag Counter